آموزش نماز

آثار و برکات نماز

آموزش نماز

آثار و برکات نماز

میلاد

میلاد با سعادت آقا امام زمان بر مسلمین جهان مبارک باد

میلاد با سعادت امام زمان (عج) بر شیعیان جهان مبارک باد

میلاد امام


دوازدهمین پیشواى آسمانى اسلام حضرت حجة بن الحسن المهدى صلوات الله علیه و على آبائه، در اوان سپیده دم جمعه نیمه شعبان سال 255 هجرى قمرى، مطابق 868 میلادى در شهر« سامّراء» در خانه امام یازدهم علیه لسلام چشم به جهان گشود.

پدر گرامى او پیشواى یازدهم حضرت امام حسن عسکرى(ع) است، و مادرش بانوى بزرگور «نرجس» که «سوسن» و «صیقل» نیز نامیده شده و دختر «یوشعا» پسر قیصر روم، و از نسل «شمعون» یکى از حواریین مسیح(ع) است. نرجس چنان با فضیلت بود که«حکیمه» خواهر امام هادى علیه السلام که خود از بزرگان بانوان خاندان امامت است او را سیّده خود و سیّده خانواده خود، و خود را خدمتگزار او خطاب کرد.

هنگامى که «نرجس» در روم بود خوابهاى شگفت انگیزى دید; یکبار در خواب پیامبر عزیز اسلام صلّى الله علیه و آله و عیساى مسیح(ع) را دید که و را به عقد ازدواج امام حسن عسکرى(ع) درآوردند، و در خواب دیگرى شگفتیهاى دیگرى دید و به دعوت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام مسلمان شد، اما اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان مى داشت، تا آنگاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ در گرفت و قیصر خود به همراه لشکر روانه جبهه هاى جنگ شد. «نرجس» در خواب فرمان یافت که بطور ناشناس همراه کنیزان و خدمتکاران به دنبال سپاهى که به مرز مى روند بروند، و او چنین کرد و در مرز برخى از جلوداران سپاه مسلمانان آنان را اسیر ساختند، و بى آنکه بدانند او از خانواده قیصر است او را همراه سایر اسیران به بغداد بردند.

این واقعه در اواخر دوران امام امام دهم حضرت هادى علیه السلام روى داد، و کارگزار امام (ع) نامه اى را که امام به زبان رومى نوشته بود به فرمان آن گرامى در بغداد به «نرجس» رساند و او را از برده فروش خریدارى کرد و به سامراء نزد امام هادى برد، امام آنچه نرجس در خوابهاى خود دیده بود به او یادآورى کرد، و بشارت داد که او همسر امام یازدهم و مادر فرزندى است که بر سراسر جهان مستولى مى شود، و زمین را از عدل و داد پر مى سازد. آنگاه امام هادى علیه السلام «نرجس» را به خواهر خود «حکیمه» که از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود سپرد تا آداب اسلامى و احکام را به او بیاموزد. و مدتى بعد «نرجس» بهمسرى امام حسن عسکرى علیه السلام در آمد.

«حکیمه» هر گاه خدمت امام عسکرى(ع)مى رسید دعا مى کرد خداوند به او فرزندى عطا فرماید; مى گوید: یکروز که مطابق عادت به دیدار امام عسکرى(ع) رفته بودم همان دعا را تکرار کردم، آن گرامى فرمود: فرزندى که دعا مى کنى خدا به من عطا فرماید امشب به دنیا مى آید.

«نرجس» پیش آمد تا کفش مرا در آورد، و گفت: بانوى من کفشت را به من بده.

گفتم: تو سرور و بانوى منى، به خدا سوگند نمى گذارم کفش مرا در آورى، و نمى گذارم به من خدمت کنى، من بر روى چشم خویش ترا خدمت مى کنم.

امام عسکرى(علیه السلام) سخن مرا شنید و فرمود: عمّه خدا به تو پاداش نیکو دهد.

تا غروب نزد او بودم، و کنیز را صدا زدم و گفتم لباس مرا بیاور تا بروم، امام فرمود: عمّه، امشب نزدما بمان زیرا امشب مولودى که نزد خداى متعال گرامى است به دنیا مى آید که خدا بوسیله او زمین را پس از مردن زنده مى گرداند.

عرض کردم: سرور من از چه کسى متولّد مى شود؟ من در نرجس اثرى از حمل نمى بینم!

فرمود: از نرجس نه غیر او.

من برخاستم و نرجس را دقیقا جستجو کردم، هیچ اثرى از حاملگى در او نبود، به سوى امام بازگشتم و او رااز کار خود آگاه ساختم، امام تبسّم کرد و فرمود: سپیده دم بر تو آشکار مى شود که او فرزندى دارد، زیرا او نیز همچون مادر موسى کلیم الله است که حمل او آشکار نبود، و کسى تا هنگام ولادت نمى دانست، زیرا فرعون در جستجوى موسى(براى آنکه چنان طفلى بوجود نیاید) شکم زنان حامله را مى درید، و این(طفل که امشب متولد مى شود) مانند موسى علیه السلام است(طومار حکومت فرعونیان را در هم خواهد پیچید) و در جستجوى اویند.

«حکیمه» مى گوید: من تا سپیده دم مراقب نرجس بودم، و او با آرامش نزد من خوابیده بود، و هیچ حرکتى هم نمى کرد، تا در پایان شب و به هنگام طلوع فجر هراسان از جاى جست، من او را در آغوش گرفتم و نام خدا را بر او خواندم.

امام علیه السلام ـ از اطاق دیگر ـ صدا زد: سوره «انّا انزلنا» را بر او بخوان! و من خواندم و از نرجس حالش را جویا شدم، گفت: آنچه مولاى من به تو خبر داد آشکار شده است.

من همچنانکه امام فرمان داد بود به خواندن «انا انزلنا» ادامه دادم، در این هنگام جنین از درون شکم بامن همصدا شد و همچنانکه من اناانزلنا مى خواندم او نیز مى خواند، و بر من سلام کرد. سخت هراسان شدم، امام علیه السلام صدا زد: از امر خداى متعال تعجب مکن، خداى متعال ما ـ ائمه ـ را در کوچکى به حکمت گویا مى سازد و در بزرگى حجت در زمین قرار مى دهد.

هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که نرجس از نزد من ناپدید شد چنانکه گویى پرده یى میان من و او آویخته اند که او را نمى دیدم; فریاد کشیدم و به سوى امام دویدم، امام فرمود: عمّه بازگرد، او را در جاى خویش خواهى یافت.

بازگشتم، و طولى نکشید که حجاب میان من و او برطرف شد ونرجس را دیدم که چنان در نور غرق است که چشمم را از دیدنش مى پوشاند، و پسرى را که متولد شده بود دیدم که در سجده است و به زانو افتاده  انگشتان سبابه بلند کرده و مى گوید: «اَشهَدُ اَن لا اِلَهَ اِلا الله وَحدهُ لا شَریکَ لَهُ و اَّ نَّ جَدّى مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنّ أبى اَمیرُ المُؤمنینَ...» و آنگاه بر امامت یکایک امامان تا خودش گواهى داد، و گفت: بارخدایا میعاد مرا عملى ساز، و کارم را به سرانجام برسان، و گامم را استوار بدار، و زمین را بوسیله من از عدل و داد پر کن..».

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید