آموزش نماز

آثار و برکات نماز

آموزش نماز

آثار و برکات نماز

نماز، سدی در برابر گناهان

نماز، سدی در برابر گناهان آینده است، چرا که روح ایمان را در انسان تقویت می‌کند، و نهال تقوی را در دل پرورش می‌دهد، و می‌دانیم که ایمان و تقوی، نیرومندترین سد در برابر گناه است.

نماز، خودبینی و کبر را در هم می‌شکند نماز نماز، سدی در برابر گناهان آینده است، چرا که روح ایمان را در انسان تقویت می‌کند، و نهال تقوی را در دل پرورش می‌دهد، و می‌دانیم که ایمان و تقوی، نیرومندترین سد در برابر گناه است، و این همان چیزی است که به عنوان نهی از فحشاء و منکر بیان شده است، و همان است که در احادیث متعددی می‌خوانیم: افراد گناهکاری بودند که شرح حال آن‌ها را برای پیشوایان اسلام بیان کردند و فرمودند: غم مخورید، نماز، آن‌ها را اصلاح می‌کند و کرد.   نماز، غفلت‌زدا است نماز، غفلت‌زدا است، بزرگ‌ترین مصیبت برای رهروان راه حق، آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کنند و غرق در زندگی مادی و لذائذ زودگذر گردند؛ اما نماز به حکم اینکه در فواصل مختلف، و در هر شبانه روز، پنج بار انجام می‌شود، مرتباً به انسان اخطار می‌کند، هشدار می‌دهد، هدف آفرینش او را خاطر نشان می‌سازد، موقعیت او را در جهان به او گوشزد می‌کند و این نعمت بزرگی است که انسان وسیله‌ای در اختیار داشته باشد که در هر شبانه‌روز، چند مرتبه قویاً به او بیدار باش گوید. 


نماز، خودبینی و کبر را در هم می‌شکند

نماز، خودبینی و کبر را در هم می‌شکند، چرا که انسان در هر شبانه روز، هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانی بر خاک در برابر خدا می‌گذارد، خود را ذره کوچکی در برابر عظمت او می‌بیند، بلکه صفری در برابر بی‌نهایت. پرده‌های غرور و خودخواهی را کنار می‌زند و تکبر و برتری‌جویی را در هم می‌کوبد.

به همین دلیل حضرت علی (علیه‌السلام) در حدیث معروفی که فلسفه‌های عبادات اسلامی در آن منعکس شده است، بعد از ایمان، نخستین عبادت را که نماز است، با همین هدف تبیین می‌کند و می‌فرماید: «فرض الله الایمان تطهیرا من الشرک و الصلوة تنزیها عن الکبر ...»: خداوند ایمان را برای پاک‌سازی انسان‌ها از شرک واجب کرده است و نماز را برای پاک‌سازی از کبر.

نماز، خودبینی و کبر را در هم می‌شکند، چرا که انسان در هر شبانه روز، هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانی بر خاک در برابر خدا می‌گذارد، خود را ذره کوچکی در برابر عظمت او می‌بیند، بلکه صفری در برابر بی‌نهایت. پرده‌های غرور و خودخواهی را کنار می‌زند و تکبر و برتری‌جویی را در هم می‌کوبد.


  ادامه مطلب ...

خلاصه نماز


اکنون که چگونگی نمازهای روزانه بیان شد، یاد آوری این نکته لازم است که؛ آنچه در نماز خوانده می شود و یاد گرفتن آنها لازم است، تنها بیست جمله می باشد، پس یادگیری نماز را دشوار ندانیم، و این دستور زندگی ساز اسلام را کوچک نشماریم بلکه با چند ساعت صرف و چند مرتبه تکرار این جملات، به آسانی می توان نماز را فراگرفت. برای توجه بیشتر، با حذف جمله های تکراری، بیست جمله واجب نماز را یاد آور می شویم:

1-"اللهُ اَکبَر"

2-بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِیمِ

3-الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

4-الرَّحْمـنِ الرَّحِیمِ

5-مَـالِکِ یَوْمِ الدِّینِ

6-إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

7- اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ

8-صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ

9-غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ

10- قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ

11- اللَّهُ الصَّمَدُ

12- لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ

13- وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ

14- سُبحانَ ربٌی العظیمِ وَبحمدهِ

15- سُبحانَ ربٌی الاعلی وَبحمدهِ

16- اشهَدُ اَن لا اِلهَ الا اللهُ وَحدهُ لا شریکَ لَهُ

17- واشهدُ انٌ محمداً عبدُهُ ورَسُولُهُ

18- اللهُمٌ صَلٌ علی محمٌَدٍ والِ مُحمٌد

19- سُبحانَ اللهِ والحَمدُ للهِ وَلا اِلهَ الاّ اللهُ واللهُ اکبرُ

20- السٌلامُ عَلیکُم ورحمة اللهِ وبرکاتُهُ

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

ترجمه نماز


 

·"اللهُ اَکبَر": "خداوند از هر کس و هر چند بزرگتر است".

·بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِیمِ: "بنام خداوند بخشنده مهربان".

·الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ: "ستایش، مخصوص پرودگار جهانیان است".

.الرَّحْمـنِ الرَّحِیمِ: "خدای بخشنده و مهربان".

.مَـالِکِ یَوْمِ الدِّینِ: "صاحب روز پاداش (قیامت)".

·إیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ: "تنها تو را می پرستیم و تنها از تو کمک می خواهیم".

·اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ: "ما را به راه راست هدایت فرما".

·صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ : "راه آنان که به آنها نعمت دادی".

·غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ: "نه راه کسانی که بر آنها خشم شده است".

·وَلاَ الضَّالِّینَ: "و نه راه گمراهان".

 

·قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ : "بگو اوست خدای یکتا".

·اللَّهُ الصَّمَدُ : "خدای بی نیاز".

·لمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ: "خدایی که نه فرزند کسی است و نه فرزندی دارد".

·وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ: "وهیچ کسی، همتای او نیست".

·سُبحانَ ربٌی العظیمِ وَبحمدهِ: "پروردگار بزرگ من پیراسته و منزه است و او را ستایش می کنم".

·سُبحانَ ربٌی الاعلی وَبحمدهِ: "پروردگار من از همه کس بالاتر و منزه است و او را می ستایم"

·اشهَدُ اَن لا اِلهَ الا اللهُ وَحدهُ لا شریکَ لَهُ: "گواهی می دهم که جز آفریدگار، خدایی نیست و یکتا و بی همتاست و شریک ندارد".

·واشهدُ انٌ محمداً عبدُهُ ورَسُولُهُ: "وگواهی می دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده خداوند است".

·اللهُمٌ صَلٌ علی محمٌَدٍ والِ مُحمٌد: "خداوندا! بر محمد و خاندان او درود فرست".

·سُبحانَ اللهِ والحَمدُ للهِ وَلا اِلهَ الاّ اللهُ واللهُ اکبرُ: "خداوند از هر عیبی پاک و منزه است و حمد و سپاس مخصوص خداوند است و جز او پروردگاری نیست و خدا بزرگتر و برتر از هر چیز است".

·السلام علیک ایها النبی ورحمة الله وبرکاته: "سلام و رحمت و برکات پروردگار بر تو باد ای پیامبر".

·السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین: "سلام بر ما (نمازگزاران) و بر بندگان نیکوکار خداوند".

·السٌلامُ عَلیکُم ورحمة اللهِ وبرکاتُهُ: "سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما (مؤمنین) باد".

·ربنا اتنا فی الدنیا حسنة وفی الاخرة حسنة وقنا عذاب النار: "پروردگارا!: هم دنیا و هم در آخرت، به ما نیکی عنایت فرما و ما را از عذاب آتش جهنم نگه دار".

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

تنها یک سقوط...

تنها یک سقوط است که جاذبه زمین مسئول آن نیست،

و آن فرو افتادن در برابر پروردگار است ...



ملحقات توضیح المسائل


کتاب امر به معروف و نهى از منکر

٢٧٨٦ امر به معروف و نهى از منکر با شرایط‏ى که ذکر خواهد شد، واجب است، و ترک آن معصیت است. و در مستحبات و مکروهات، امر و نهى مستحب است.

٢٧٨٧ امر به معروف و نهى از منکر واجب کفایى مى‏باشد، و در صورتى که بعضى‏از مکلفین قیام به آن مى‏کنند، از دیگران ساقط است. و اگر اقامه معروف و جلوگیرى از منکر موقوف بر اجتماع جمعى از مکلفین باشد، واجب است اجتماع کنند.

٢٧٨٨ اگر بعضى امر و نهى کنند و مؤثر نشود و بعض دیگر احتمال بدهند که امر آنها یا نهى آنها مؤثر است، واجب است امر و نهى کنند.

٢٧٨٩ بیان مساله شرعیه کفایت نمى‏کند در امر به معروف و نهى از منکر، بلکه‏باید مکلف امر و نهى کند. مگر آنکه مقصود از امر به معروف و نهى از منکر، از بیان حکم شرعى حاصل شود، و یا طرف مقابل از آن، امر و نهى بفهمد.

٢٧٩٠ در امر به معروف و نهى از منکر قصد قربت معتبر نیست، بلکه مقصود اقامه واجب و جلوگیرى از حرام است.

شرایط امر به معروف و نهى از منکر

٢٧٩١ چند چیز شرط است در واجب بودن امر به معروف و نهى از منکر: اول: آنکه کسى که مى‏خواهد امر و نهى کند، بداند که آنچه شخص مکلف به جا نمى‏آورد، واجب است بجا آورد، و آنچه بجا مى‏آورد، باید ترک کند. و بر کسى که معروف و منکر را نمى‏داند، واجب نیست. دوم: آنکه احتمال بدهد امر و نهى او تاثیر مى‏کند. پس اگر بداند اثر نمى‏کند، واجب نیست. سوم: آنکه بداند شخص معصیت کار بنا دارد که معصیت‏خود را تکرار کند. پس اگر بداند یا گمان کند یا احتمال صحیح بدهد که تکرار نمى‏کند، واجب نیست. چهارم: آنکه در امر و نهى مفسده‏اى نباشد. پس اگر بداند یا گمان کند که اگر امر یا نهى کند، ضرر جانى یا عرضى و آبرویى یا مالى قابل توجه به او مى‏رسد، واجب نیست. بلکه اگر احتمال صحیح بدهد که از آن، ترس ضررهاى مذکور را پیدا کند، واجب نیست. بلکه اگر بترسد که ضررى متوجه متعلقان او مى‏شود، واجب نیست. بلکه با احتمال وقوع ضرر جانى یا عرضى و آبرویى یا مالى موجب حرج بر بعضى مؤمنین، واجب نمى‏شود. بلکه در بسیارى از موارد حرام است.

٢٧٩٢ اگر معروف یا منکر از امورى باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد مى‏دهد، مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت‏شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمى‏شود. پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال،واجب است بذل آن.

٢٧٩٣ اگر بدعتى در اسلام واقع شود، مثل منکراتى که دولتها اجرا مى‏کنند به اسم دین مبین اسلام، واجب است‏خصوصا بر علماى اسلام اظهار حق و انکار باطل. و اگر سکوت علماى اعلام موجب هتک مقام علم و موجب اسائه ظن به علماى اسلام شود، واجب است اظهار حق به نحوى که ممکن است، اگر چه بدانند تاثیر نمى‏کند.

٢٧٩٤ اگر احتمال صحیح داده شود که سکوت موجب آن مى‏شود که منکرى معروف شود یا معروفى منکر شود، واجب است‏خصوصا بر علماى اعلام اظهار حق و اعلام آن، و جایز یست‏سکوت.

٢٧٩٥ اگر سکوت علماى اعلام موجب تقویت ظالم یا موجب تایید او گردد، یا موجب جرات او شود بر سایر محرمات، واجب است اظهار حق و انکار باطل، اگر چه تاثیر فعلى نداشته باشد.

٢٧٩٦ اگر سکوت علماى اعلام باعث‏شود که مردم به آنها بدگمان شوند و آنها را متهم کنند به سازش با دستگاه ظلم، واجب است اظهار حق و انکار باطل، اگر چه بدانند جلوگیرى از محرم نمى‏شود و اظهار آنها اثرى براى رفع ظلم ندارد.

٢٧٩٧ اگر ورود بعض علماى اعلام در دستگاه ظلمه موجب شود که از مفسده‏ها و منکراتى جلوگیرى شود، واجب است تصدى آن امر. مگر آنکه مفسده اهمى در آن باشد،مثل آن که تصدى آنها باعث‏سستى عقاید مردم شود، یا سلب اعتماد آنها به علما گردد، در این صورت جایز نیست.

٢٧٩٨ جایز نیست براى علما و ائمه‏جماعات تصدى مدارس دینیه از طرف دولت جائر و اداره اوقاف چنان دولتى، چه حقوق خود و طلاب علوم دینیه را از دولت جائریا از مردم یا از موقوفات بگیرند، اگر چه موقوفه خود مدرسه باشد. زیرا دخالت دولت جائر در این امور و امثال آن مقدمه است براى هدم اساس اسلام به دستور مستعمرین، که در جمیع دول اسلامى اشباه آن اجرا شده یا در شرف اجرا است.

٢٧٩٩ جایز نیست براى طلاب علوم دینیه دخول در مؤسسات دولتى که به اسم مؤسسات دینیه تاسیس نموده‏اند، مثل مدارس دینیه که دولتهاى جائر در آنها دخالت مى‏نمایند، و از متولیان گرفته‏اند، و یا متولیان را تحت‏سلطه و نفوذ خود قرار داده‏اند. و آنچه با دست اداره اوقاف یا به تصویب آن، به آنها بدهند، حرام است.

٢٨٠٠ جایز نیست براى طلاب علوم دینیه دخول در مدارس که بعض معممین و ائمه جماعت از طرف دولت جائر و یا با اشاره دولت تصدى نموده‏اند، چه برنامه تحصیلى از طرف دولت جائر باشد، یا از طرف این نحو متصدیان که عمال دولت جائر هستند.زیرا در این امور نقشه محو آثار اسلام و احکام قرآن کریم کشیده شده است.

٢٨٠١ کسانى که با لباس اهل علم، در این مؤسسات که به اشاره دولت جائر تاسیس شده است وارد شوند، لازم است مسلمانان و متدینین از آنها اعراض کنند، و با آنها معاشرت نکنند، و آنها محکوم به عدم عدالت هستند، و نماز جماعت با آنها جایز نیست، و طلاق در محضر آنها باطل است، و سهم مبارک امام علیه السلام و سهم سادات عظام را نباید به آنها بدهند، و اگر دادند از ذمه آنها ساقط نمى‏شود، و اگر اهل منبر هستند لازم است آنها را دعوت براى منبر نکنند، و در مجالسى که این قبیل اشخاص از طرف دولت جائر براى ترویج باطل و تشریح برنامه‏هاى خلاف اسلام منبر مى‏روند، شرکت نکنند.

٢٨٠٢ در تصدى این نحو معممین که عمال ظلمه هستند، مفاسد عظیمه‏اى است که به تدریج آثار آن ظاهر خواهد شد. و لهذا نباید مسلمانان به عذرهایى که آنها براى تصدى مى‏آورند، اعتنا کنند. و علماى اعلام نیز لازم است آنها را از حوزه‏هاى خود اخراج نمایند، و با آنها معاشرت نکنند. و بر کافه علماى اعلام و طلاب علوم دینیه و خطباى محترم و سایر طبقات مطلع از دسایس عمال اجانب، لازم است این اشخاص فاسق فاسد را به ملت معرفى کنند، و مردم را از شر آنها بر حذر دارند.

٢٨٠٣ اگر به واسطه قراینى ظن حاصل شد که شخص متصدى، که به لباس اهل علم است، مؤسسه را از طرف دولت جائر تصدى نموده است، لازم است که به مفاد مساله با آنها عمل شود، یا آنکه برائت او ثابت‏شود.

 
ادامه مطلب ...

احکام ارث

احکام ارث

میزان در ارث بردن پسر و دختر از ثلث

1449. فردى ثلث خود را براى هزینه ازدواج دختر و پسر خود وصیت نمود، آیا دختر و پسر به صورت مساوى سهم مى برد یا چون هزینه  هاى ازدواج دختر بیشتر است، متناسب با نیازهاى ازدواجشان به آن ها مى  رسد؟

ج. تابع کیفیت وصیت است و اگر وصیت در این جهت اجمال دارد، آن دختر و پسر احتیاطا با هم مصالحه کنند.

 

ثلث چیست

1450. منظور از ثلث در تقسیم ترکه میّت چیست؟

ج. مقصود از ثلث مال که وصیت در آن نافذ است، ثلث مال در وقت وفات وصیت کننده است، پس اگر در اثر نقصان اموال، مقدار ثلث اموالش در وقت وفات کمتراز زمان وصیت شده باشد، وصیت او در ثلث اموال موجود نافذ است.

 

نحوه تقسیم ارث بدون وجود وصیت

1451. اگر میتى وصیت خاصى نکرده باشد، تقسیم اموال او به چه صورت است؟

ج. بعد از خارج کردن تجهیزات واجبه و دیون میّت، اعم از حقوق اللّه  و حقوق النّاس، بر حسب تقسیم ارث بین ورثه قسمت مى  شود.

دریافت سهم ثلث بعد از ازدواج

1452. دخترى که به هنگام ازدواج، به علّت ممکن نبودن فروش اموال به ارث گذاشته شده، سهمى به عنوان هزینه ازدواج از ثلث مال پدرش نصیبش نشده، آیا اکنون مى  توان از ثلث مال مقدار سهمش را جدا کرد و به او داد، در صورتى که وصیت به ثلث براى این هزینه بوده است؟

ج. اگر دین آن باقى است، باید پرداخت شود وگرنه احتیاطا مصالحه شود، بلى اگر وصیت کننده سهم هر کدام را معیّن کرده، ظاهرا در هر صورت به او پرداخت مى  شود.

 

اعتبار نظر مرجع وارث

1453. آیا وارث میّتى که آن میّت به احکام لقطه  اى که پیدا کرده بود عمل ننموده، باید طبق فتواى مرجع میّت عمل نماید یا مرجع خودش؟

ج. میزان، نظر مجتهد خودش هست و احتیاط در اجازه  ى حاکم است.

 

جدا نمودن سهم ازدواج صغار از ثلث

1454. آیا مى  توان سهم ازدواج هر یک از صغار را از ثلث مال تقسیم نمود و از باب مقدّمه ازدواج براى آن ها مسکن یا قطعه زمینى خریدارى کرد، در صورتى که وصیت به ثلث براى این هزینه بوده است؟

ج. در صورتى که به مصلحت صغار با اجازه  ى ولىّ شرعى باشد، مانعى ندارد.

 

دادن چک به فرزند توسّط پدر و فوت وى

1455. پدرى در حال سلامت چکى را ـ که طلب کار بوده ـ به فرزندش مى  دهد و مى  گوید مبلغ آن را فلان وسیله براى فلان فرزندش خریدارى کند، بعد بیمار شده و وفات مى  نماید. آیا مبلغ این چک به فرزند خاصّ مى  رسد یا به همه  ى ورثه تعلّق دارد؟

ج. اگر در مقام وصیّت بوده، در ثلث ترکه  اش نافذ است و باید به آن عمل شود و در غیر این صورت، به همه  ى ورثه تعلّق دارد، اگرچه خوب است ورثه در همان مورد مصرف نمایند.

 

میهمان شدن در منزلى که صغیر هست

1456. پدر خانواده  اى فوت کرده و مادر سرپرستى خانواده را عهده  دار مى  باشد. طفل صغیرى در این خانواده است که مستمرّى براى تمام افراد خانواده از جمله براى آن طفل صغیر، ماهانه از دستگاه دولتى مى  دهند. آیا مى  شود میهمان این خانواده شد؟

ج. تصرّف در مال صغیر باید با اذن قیّم شرعى و مصلحت او باشد.

 

لزوم پرداخت خمس قبل از تقسیم

1457. اگر متوفّى خمس مالى را که برذمّه  اش مستقرّ شده ادا نکرده باشد، آیا مى  توان آن را بین وارث ها تقسیم نمود، به این قصد و شرط که هر یک پس از فروش حصّه خود یا در صورت عدم قصد فروش پس از محاسبه و قیمت گذارى حصّه خود خمس مزبور را ردّ نماید؟

ج. اگر با اذن حاکم شرع باشد مانعى ندارد، واللّه  العالم.

 

  ادامه مطلب ...

احکام وصیت، احکام ارث


مسأله ۲۷۱۱ ـ وصیّت آن است که انسان سفارش کند بعد از مرگش برای او کارهایی انجام دهند، یا بگوید: بعد از مرگش چیزی از مال او ملک کسی باشد، یا اینکه چیزی از مال او را به کسی تملیک، یا صرف در خیرات و مبرّات کنند، یا برای اولاد خود و کسانی که اختیار آنان با اوست، قیم و سرپرست معین کند. و کسی را که به او وصیّت میکنند «وصی» میگویند.

مسأله ۲۷۱۲ ـ کسی که نمی‌تواند حرف بزند، اگر با اشاره مقصود خود را بفهماند، برای هر کاری می‌تواند وصیّت کند، بلکه کسی هم که می‌تواند حرف بزند، اگر با اشاره‌ای که مقصودش را بفهماند وصیّت کند، صحیح است.

مسأله ۲۷۱۳ ـ اگر نوشته‌ای به امضاء یا مهر میت ببینند، چنانچه قرائنی باشد که ظهور در وصیّت داشته باشد باید به آن عمل شود.

مسأله ۲۷۱۴ ـ کسی که وصیّت میکند باید بالغ و عاقل باشد، و سفیه نباشد، و از روی اختیار وصیّت کند، پس وصیّت بچه نابالغ صحیح نیست مگر آنکه ده سال داشته باشد، و وصیّت برای ارحامش، یا صرف در خیرات عامه نموده باشد که وصیّت او در این دو مورد صحیح است. و اما اگر برای غیر ارحامش وصیّت کند، یا آنکه بچه هفت ساله وصیّت کند در مورد چیز مختصری از اموالش، صحت وصیّت محل اشکال است، پس باید رعایت احتیاط بشود، و اگر شخصی سفیه باشد، وصیّت او در اموالش نافذ نیست، ولی در غیر آن نافذ است، مانند امور مربوط به تجهیز او.

مسأله ۲۷۱۵ ـ کسی که از روی عمد و به قصد خودکشی، مثلاً زخمی به خود زده، یا سمی خورده است که موجب مرگ است، اگر وصیّت کند که مقداری از مال او را به مصرفی برسانند و سپس بمیرد، وصیّت او صحیح نیست، مگر اینکه کار او از باب جهاد در راه خدا باشد، و اما وصیّت در غیر شئون مالی، صحیح است.

مسأله ۲۷۱۶ ـ اگر انسان وصیّت کند که چیزی از اموالش مال کسی باشد، در صورتی که او وصیّت را قبول کند چه در حیات موصی چه بعد از فوت او، اگر آن چیز از یک سوّم اموال موصی بیشتر نباشد، آن چیز را بعد از مردن موصی، مالک می‌شود.

مسأله ۲۷۱۷ ـ وقتی انسان نشانه‌های مرگ را در خود دید، باید فوراً امانت‌های مردم را به صاحبانش برگرداند یا آنکه به آنها اطلاع دهد به تفصیلی که در مسأله (۲۳۶۱) گذشت، و اگر به مردم بدهکار است و موقع دادن آن بدهی نرسیده است، یا رسیده است ولی طلبکار مطالبه نمی‌کند، یا مطالبه میکند ولی او نمی‌تواند بپردازد، باید کاری کند که اطمینان نماید بدهی او به طلبکار پس از مرگش داده می‌شود، مثلاً در موردی که بدهی او برای دیگران معلوم نیست وصیّت کند، و بر وصیّت شاهد بگیرد، و اما اگر می‌تواند بپردازد و وقت آن رسیده و طلبکار مطالبه نموده است، باید فوراً بپردازد هرچند نشانه‌های مرگ را نبیند.

مسأله ۲۷۱۸ ـ کسی که نشانه‌های مرگ را در خود میبیند، اگر خمس و زکات و مظالم بدهکار است و فعلاً نمی‌تواند بدهد، چنانچه از خودش مال دارد یا احتمال میدهد کسی آنها را ادا نماید، باید کاری کند که اطمینان نماید پس از مرگش پرداخت می‌شود، مثلاً وصیّت کند به شخص مورد اعتمادی، و همچنین است اگر حج بر او واجب باشد و نتواند خودش فعلاً نائب بگیرد. و اما اگر بتواند بدهی خود از وجوه‌شرعیه را فعلاً بدهد، باید فوراً بدهد هرچند نشانه‌های مرگ را در خود نبیند.

مسأله ۲۷۱۹ ـ کسی که نشانه‌های مرگ را در خود میبیند، اگر نماز و روزه قضا دارد، باید کاری کند که اطمینان نماید پس از مرگش بجای او انجام میدهند، مثلاً وصیّت کند که از مال خودش برای آنها اجیر بگیرند، بلکه اگر مال نداشته باشد ولی احتمال بدهد کسی بدون آنکه چیزی بگیرد آنها را انجام میدهد، باز هم واجب است وصیّت نماید، ولی اگر کسی داشته باشد ـ مانند پسر بزرگ‌تر ـ که بداند چنانچه به او اطلاع دهد، قضای نماز و روزه او را انجام میدهد، همین‌قدر کافی است که به او اطلاع دهد و لازم نیست وصیّت کند.
 
ادامه مطلب ...

احکام نذر و عهد

احکام نذر و عهد

مسأله ۲۶۵۷ ـ نذر آن است که انسان برای خدا بر خود واجب کند که کار خیری را بجا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است ترک نماید.

مسأله ۲۶۵۸ ـ در نذر باید صیغه خوانده شود، و لازم نیست آن را به عربی بخواند، پس اگر بگوید چنانچه مریض من خوب شود برای خدا بر من است که ده تومان به فقیر بدهم، نذر او صحیح است، و اگر بگوید برای خدا نذر کردم چنین کنم، ـ بنا بر احتیاط واجب ـ باید عمل کند، ولی اگر نام خدا را نبرد و فقط بگوید نذر کردم، یا نام یکی از اولیای خدا را ببرد نذر صحیح نیست. و نذر اگر صحیح بود و مکلف به نذر خود عمداً عمل نکرد گناه کرده است، و باید کفاره بدهد، و کفاره وفا نکردن به نذر مانند کفاره مخالفت قسَم است، که بعداً خواهد آمد.

مسأله ۲۶۵۹ ـ نذر کننده باید بالغ و عاقل باشد، و به اختیار و قصد خود نذر کند، بنابراین نذر کردن کسی که او را مجبور کرده‌اند، یا به واسطه عصبانی شدن بی قصد یا بی‌اختیار نذر کرده، صحیح نیست.

مسأله ۲۶۶۰ ـ شخص سفیه ـ کسی که مال خود را در کارهای بیهوده مصرف میکند ـ اگر مثلاً نذر کند چیزی به فقیر بدهد صحیح نیست، و همچنین شخص مفلّس اگر نذر کند که مثلاً چیزی از اموالی که از تصرف در آنها منع شده به فقیر بدهد، صحیح نیست.

مسأله ۲۶۶۱ ـ نذر زن بدون اذن قبلی، یا اجازه بعدی شوهر در آنچه با حقّ استمتاع او منافات دارد، صحیح نیست، حتی اگر قبل از ازدواج نذر کرده باشد. و صحت نذر زن در اموالش بدون اجازه شوهر محل اشکال است، پس باید رعایت احتیاط شود، مگر در حج و زکات و صدقه و احسان به پدر و مادر و صله ارحام.

مسأله ۲۶۶۲ ـ اگر زن با اجازه شوهر نذر کند، شوهرش نمی‌تواند نذر او را به هم بزند، یا او را از عمل کردن به نذر جلوگیری نماید.

مسأله ۲۶۶۳ ـ در نذر فرزند، اجازه پدر شرط نیست، ولی اگر پدر یا مادر از عملی که آن را نذر کرده است، منعش کنند ـ اگر نهی آنها از روی شفقت باشد و مخالفت موجب ایذاء آنها باشد ـ نذرش باطل می‌شود.

مسأله ۲۶۶۴ ـ انسان کاری را می‌تواند نذر کند که انجام آن مقدور باشد، بنابراین کسی که مثلاً نمی‌تواند پیاده کربلا برود، اگر نذر کند که پیاده برود، نذر او صحیح نیست، و اگر در وقت نذر مقدور باشد و بعداً عاجز شود، نذر باطل می‌شود و چیزی بر او نیست بجز در موردی که نذر روزه کند که اگر از انجام آن عاجز شد احتیاط واجب آن است که یا بجای هر روز «۷۵۰» گرم غذا به فقیری صدقه بدهد، یا ۱٫۵ کیلو به کسی بدهد که بجای او آن روزه را بگیرد.

مسأله ۲۶۶۵ ـ اگر نذر کند که کار حرام یا مکروهی را انجام دهد، یا کار واجب، یا مستحبی را ترک کند، نذر او صحیح نیست.

مسأله ۲۶۶۶ ـ اگر نذر کند که کار مباحی را انجام دهد یا ترک نماید، چنانچه بجا آوردن آن و ترکش شرعاً از هر جهت مساوی باشد، نذر او صحیح نیست، و اگر انجام آن از جهتی شرعاً بهتر باشد و انسان به قصد همان جهت نذر کند، مثلاً نذر کند غذائی را بخورد که برای عبادت قوّت بگیرد، نذر او صحیح است؛ و نیز اگر ترک آن از جهتی شرعاً بهتر باشد، و انسان برای همان جهت نذر کند که آن را ترک نماید، مثلاً برای اینکه دود مضر و مانع انجام وظایف شرعی به نحو احسن است نذر کند آن را استعمال نکند، نذر او صحیح میباشد، ولی اگر بعداً ترک استعمال دود برای او ضرر داشته باشد، نذر او باطل می‌شود.

مسأله ۲۶۶۷ ـ اگر نذر کند نماز واجب خود را در جایی بخواند که به خودی خود ثواب نماز در آنجا زیاد نیست، مثلاً نذر کند نماز را در اتاق بخواند، چنانچه نماز خواندن در آنجا از جهتی شرعاً بهتر باشد مثلاً به واسطه اینکه خلوت است و انسان حضور قلب پیدا می‌کند، اگر نذر او برای آن جهت باشد صحیح است.

 
ادامه مطلب ...

احکام خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها


مسأله ۲۶۴۱ ـ هر پرنده‌ای که مانند شاهین و عقاب، و باز و کرکس درنده و چنگال دار باشد، حرام است، و همچنین حرام است همه انواع کلاغ، حتی زاغ ـ بنا بر احتیاط واجب ـ و هر پرنده‌ای که هنگام پرواز بال زدنش کمتر از صاف نگهداشتن بالش باشد، چنگال دار است و حرام میباشد، و هر پرنده‌ای که بال زدنش بیش از صاف نگهداشتن اوست حلال است، بنابراین می‌توان پرندگان حرام‌گوشت را از حلال‌گوشت به ملاحظه کیفیت پرواز آنها تمیز داد، ولی چنانچه کیفیت پرواز پرنده‌ای معلوم نباشد، اگر آن پرنده چینه‌دان و یا سنگدان و یا خارپشت پا داشته باشد حلال است، و اگر هیچ‌کدام از اینها را نداشته باشد، حرام است. و اما پرندگان دیگر ـ غیر از آنچه ذکر شد ـ چون مرغ و کبوتر و گنجشک و حتی شترمرغ و طاووس، همه حلال می‌باشند، ولی کشتن بعضی از پرندگان مکروه است مانند هدهد و پرستو. و اما حیواناتی که پرواز دارند ولی پر ندارند مانند خفاش حرام می‌باشند، و همچنین است زنبور و پشّه و دیگر حشرات پرنده بنا بر احتیاط واجب.

مسأله ۲۶۴۲ ـ اگر چیزی را که روح دارد، از حیوان زنده جدا نمایند، مثلاً دنبه، یا مقداری گوشت از گوسفند زنده ببرند، نجس و حرام میباشد.

مسأله ۲۶۴۳ ـ بعضی از اجزاء حیوانات حلال‌گوشت، حرام است، و آن چهارده چیز است: «۱» خون. «۲» فضله. «۳» نری. «۴» فرج. «۵» بچه‌دان. «۶» غدد که آن را دشول میگویند. «۷» تخم که آن را دنبلان میگویند. «۸» چیزی که در مغز سر است و به‌اندازه نخود میباشد. «۹» مغز حرام (نخاع)، که در میان تیره پشت است. «۱۰» پی که در دو طرف تیره پشت است، بنا بر احتیاط واجب «۱۱» زهره‌دان. «۱۲» سپرز (طحال). «۱۳» بول دان (مثانه). «۱۴» حدقه چشم. اینها همه در غیر پرندگان و ماهی و ملخ از حیوانات حلال‌گوشت است و اما خون و فضله پرندگان حرام است، ولی جز این دو، اگر از آنچه گذشت چیزی از آنها باشد، حرام بودنش بنا بر احتیاط واجب است، و همچنین ـ بنا بر احتیاط واجب ـ حرام است خون و فضله ماهی، و فضله ملخ، و جز این از آنها چیزی حرام نیست.

مسأله ۲۶۴۴ ـ آشامیدن بول حیوانات حرام‌گوشت، حرام است، و همچنین بول حیوانات حلال‌گوشت ـ حتی شتر بنا بر احتیاط لازم ـ ولی خوردن بول شتر و گاو و گوسفند اگر برای معالجه باشد اشکال ندارد.

مسأله ۲۶۴۵ ـ خوردن گِل حرام است، و همچنین است خاک و شن ـ بنا بر احتیاط لازم ـ و خوردن گل داغستان و گل ارمنی و غیر آنها برای معالجه در صورت ناچاری اشکال ندارد، و خوردن کمی از تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام برای استشفاء به مقدار یک نخود متوسط جایز است، و اگر آن را از خود قبر مقدس یا اطراف آن برندارند هرچند تربت امام حسین علیه السلام بر آن صدق کند بنا بر احتیاط واجب باید در مقداری از آب و مانند آن حل نمایند که مستهلک شود و بعداً آن آب را بیاشامند، و همچنین این احتیاط را باید رعایت کرد در موردی که اطمینان نباشد که تربت از قبر مقدس آن حضرت است و بیـّـنه‌ای هم بر آن شهادت ندهد.

مسأله ۲۶۴۶ ـ فرو بردن آب بینی و خلط سینه که در دهان آمده است، حرام نیست. و نیز فرو بردن غذائی که موقع خلال کردن، از لای دندان بیرون میآید، اشکال ندارد.

مسأله ۲۶۴۷ ـ خوردن چیزی که موجب مرگ می‌شود، یا برای انسان ضرر مهمی دارد حرام است.

مسأله ۲۶۴۸ ـ خوردن گوشت اسب، و قاطر، و الاغ، مکروه است، و اگر کسی با آنها نزدیکی کند، گوشت آنها حرام می‌شود، و همچنین شیر آنها و نسل بعد از وطی آنها ـ بنا بر احتیاط واجب، ـ و بول و سرگین آنها نجس می‌شود، و باید آنها را از شهر بیرون ببرند و در جای دیگر بفروشند، و بر واطی اگر صاحبش نباشد لازم است قیمتش را به صاحبش بدهد، و پولی که از فروشش بدست میآید برای واطی است، و اگر با حیوانی که گوشتش معمولاً مورد استفاده است، مانند گاو و گوسفند و شتر نزدیکی کند، بول و سرگین آنها نجس می‌شود و خوردن گوشت آنها حرام است، و همچنین است ـ بنا بر احتیاط واجب ـ آشامیدن شیر آنها، و نسل بعد از وطی آنها، و باید آن حیوان را بکشند و بسوزانند، و کسی که با آن وطی کرده، اگر صاحبش نباشد پول آن را به صاحبش بدهد.

مسأله ۲۶۴۹ ـ بزغاله اگر از خوک به مقداری که گوشت و استخوانش قوّت بگیرد، شیر بخورد، خود و نسلش حرام می‌شود، و شیر آنها نیز حرام می‌شود، و در صورتی که مقدار شیر خوردن، کمتر از آن باشد ـ بنا بر احتیاط واجب ـ باید استبراء شود و پس از آن حلال می‌گردد، و استبراء آن این است که هفت روز شیر پاک بخورد، و اگر حاجت به شیر نداشته باشد، هفت روز علف بخورد. و در حکم بزغاله است ـ بنا بر احتیاط واجب ـ بره شیرخوار، و گوساله و بچه‌های دیگر حیوانات حلال‌گوشت، و خوردن گوشت حیوان نجاست‌خوار حرام است، و چنانچه استبراءش نمایند حلال می‌شود، و کیفیت استبراء آن در مسأله (۲۱۹) بیان شد.

مسأله ۲۶۵۰ ـ آشامیدن شراب، حرام است، و در بعضی از اخبار از بزرگ‌ترین گناهان شمرده شده است، از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: شراب، ریشه بدی‌ها و منشأ گناهان است، و کسی که شراب میخورد عقل خود را از دست می‌دهد، و در آن موقع خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد، و احترام هیچ‌کس را نگه نمی‌دارد، و حقّ خویشان نزدیک را رعایت نمی‌کند، و از زشتی‌های آشکار روی نمی‌گرداند، و اگر جرعه‌ای از آن بنوشد خدا و ملائکه و پیامبران و مؤمنان او را لعنت کنند، و اگر تا حدّ مستی بنوشد روح ایمان و خداشناسی از او بیرون میرود، و روح پلید خبیثی بجای آن قرار می‌گیرد، و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود. (هر چند واجب است نمازش را بخواند و نماز او صحیح است).

مسأله ۲۶۵۱ ـ خوردن چیزی از سفره‌ای که در آن شراب می‏‌خورند، حرام است و همچنین نشستن بر سر چنین سفره‌ای بنا بر احتیاط واجب.
 
ادامه مطلب ...

احکام سر بریدن و شکار کردن حیوانات



مسأله ۲۶۰۰ ـ حیوان حلال‌گوشت چه وحشی باشد چه اهلی اگر آن را به دستوری که بعداً گفته می‌شود سر ببرند، پس از جان دادن، گوشت آن حلال و بدن آن پاک است، و برای حلال شدن شتر و ماهی و ملخ راه دیگری است که در مسائل آینده خواهد آمد.

مسأله ۲۶۰۱ ـ حیوان حلال‌گوشت وحشی مانند آهو و کبک و بز کوهی، و حیوان حلال‌گوشتی که اهلی بوده و بعداً وحشی شده، مثل گاو و شتر اهلی که فرار کرده و وحشی یا سرکش شده است که نمی‌توان آن را گرفت، اگر به دستوری که بعداً گفته می‌شود آنها را شکار کنند، پاک و حلال است، ولی حیوان حلال‌گوشت اهلی مانند گوسفند و مرغ خانگی، و حیوان حلال‌گوشت وحشی که به واسطه تربیت کردن اهلی شده است، با شکار کردن پاک و حلال نمیشود.

مسأله ۲۶۰۲ ـ حیوان حلال‌گوشت وحشی در صورتی با شکار کردن پاک و حلال می‌شود که بتواند فرار کند یا پرواز نماید، بنابراین بچه آهو که نمی‌تواند فرار کند و بچه کبک که نمی‌تواند پرواز نماید، با شکار کردن پاک و حلال نمیشود، و اگر آهو و بچه‌اش را که نمی‌تواند فرار کند، با یک تیر شکار نماید، آهو حلال و بچه‌اش حرام است.

مسأله ۲۶۰۳ ـ حیوان حلال‌گوشتی که خون جهنده ندارد مانند ماهی، اگر به خودی خود بمیرد پاک است ولی گوشت آن را نمیشود خورد.

مسأله ۲۶۰۴ ـ حیوان حرام‌گوشتی که خون جهنده ندارد مانند مار و سوسمار، مرده آن پاک است، پس شکار یا سربریدن آن اثری ندارد.

مسأله ۲۶۰۵ ـ سربریدن و شکار کردن سگ و خوک اثری ندارد زیرا پاک نمیشوند، و خوردن گوشت آنها هم حرام است. و همچنین حیوانات کوچکی که در داخل زمین لانه داشته و خون جهنده دارند، مانند موش و موش‌خرما که با شکار یا سربریدن، گوشت و پوست آنها پاک نمیشود.

مسأله ۲۶۰۶ ـ حیوانات حرام‌گوشت ـ بجز آنچه در مسأله پیش گفته شد ـ با سربریدن، یا شکار کردن با اسلحه، گوشت و پوست آنها پاک می‌شود، چه درنده باشند و چه غیر درنده، حتی فیل و خرس و بوزینه (که از نظر فقهی محل اختلافاند). ولی اگر حیوانات حرام‌گوشت را با سگ شکار کنند، پاک بودنش محل اشکال است.

مسأله ۲۶۰۷ ـ اگر از شکم حیوان زنده، بچه مرده‌ای بیرون آید یا آن را بیرون آورند، خوردن گوشت آن حرام است.


دستور سربریدن حیوانات


مسأله ۲۶۰۸ ـ دستور سربریدن حیوان آن است که چهار مجری را به طور کامل ببرند:
۱ ـ مجرای نفس (حلقوم).
۲ ـ مجرای خوردن (مری).
۳ و ۴ ـ دو رگ ضخیم که در دو طرف مری و حلقوم می‌باشد. و بنا بر احتیاط واجب شکافتن آنها، یا بریدن حلقوم به تنهائی کافی نیست. و بریدن این چهار چیز واقع نمی‌شود مگر اینکه از زیر مهره‌ای که حلقوم و مری از آنها جدا می‌شوند، ببرند.

 
ادامه مطلب ...

احکام طلاق

احکام طلاق

وکالت زوجه در طلاق خودش

857. هر گاه زوجه از طرف زوج وکالت در مطلّقه کردن خود داشته باشد، در مورد صیغه  ى طلاق باید چه بگوید؟

ج. بگوید ـ زوجةُ موکّلى طالق ـ و مقصود، خودش باشد.

 

میزان عدالت در شاهد طلاق

858. در عدالت عادل هایى که شاهِد طلاق مى  شوند، آیا حسن ظاهر کافى است یا احراز عدالت واقعى لازم است؟

ج. حکم عدالت در آن همانند عدالت در باب نماز جماعت است.

 

آشکار شدن عدم عدالت شهود

859. پس از طلاق معلوم مى  شود که دو شاهد، هنگام طلاق فاسق بوده  اند، طلاق چه صورتى دارد؟

ج. آن طلاق باطل است؛ زیرا عدالت واقعى آن ها شرط است و احراز عدالت به تنهایى کافى نیست.

 

طلاق در حال حیض و ازدواج بعد از آن

860. چند سال قبل با کسى ازدواج کردم و بعد از مدّتى در حال حیض، طلاق گرفتم. بعد از گذشت عدّه، چون نمى  دانستم طلاق در حال حیض صحیح نیست، دو مرتبه ازدواج کردم و فعلاً یک بچّه دارم. لطفا مرا راهنمایى کنید و حکم شرعى را بیان بفرمایید؟

ج. طلاق در حال حیض صحیح نیست، مگر در سه صورت که در مسأله  ى 1993 رساله بیان شده و در فرض بطلان، در زوجیت شوهر اوّل هستید و باید از دوّمى جدا شوید و بچّه، احکام حلال زاده را دارد.

 

شرط اختیار طلاق ضمن عقد

861. در صورتى که زوج ضمن عقد ازدواج، یا عقد لازم دیگر، زوجه  ى خود را در طلاق وکیل کند، آیا این وکالت قابل عزل مى  باشد یا خیر؟

ج. اگر به نحو شرط نتیجه بوده، قابل عزل نیست و اگر شرط فعل بوده، احکام وکالت در آن جارى است.

 

زمان طهر خانمى که رحم ندارد

862. خانمى که جراحى کرده و رحمش را خارج کرده اند، عادت ماهانه ندارد و خونى هم نمى  بیند، بفرمایید، زمان طهر غیر مواقعه  ى او جهت اجراى صیغه  ى طلاق چگونه است؟

ج. باید از وقتى که با او نزدیکى کرده تا سه ماه از نزدیکى با او خوددارى نماید و بعد او را طلاق دهد.(مسأله 2000 رساله)

 

طلاق حامل

863. آیا در طلاق حامل، لازم است آثار حمل ظاهر شده باشد، یا علم به حمل کفایت مى  کند، اگرچه آثار حمل ظاهر نشده باشد؟

ج. علم به حمل کفایت مى  کند.

مردى که به تعهّدات خود عمل نمى  کند

864. حکم مردى که به تعهّدات خویش در رابطه با همسرش عمل نمى  کند و حاضر به طلاق او نیز نمى  باشد، چیست؟

ج. امر طلاق به دست زوج است؛ مگر اختیار طلاق وکالتا ضمن عقد به زوجه منتقل شده باشد، در غیر این صورت براى الزام مرد به انجام تعهّدات، مى  تواند به حاکم شرع صالح مراجعه کند.

 

شرط اختیار طلاق در صورت ازدواج مجدّد

865. اگر زنى شرط کرده باشد در صورتى که شوهرش همسر دیگرى اختیار کند وکالت در طلاق داشته باشد، آیا در صورتى که شوهر به خاطر ناسازگارى زن، همسر دوّمى اختیار کند، باز هم همسر اوّل وکیل در طلاق است؟

ج. اگر آن شرط در صورت عدم ناسازگارى زن بوده، در این جا در طلاق وکالت ندارد.

 

  ادامه مطلب ...

گنجینه معارف احکام نکاح یا ازدواج و زناشویی از رساله امام خمینی-ره


به واسطه عقد ازدواج، زن به مرد حلال می شود و آن بر دو قسم است: دائم و غیر دائم. عقد دائم آن است که مدت زناشویی در آن معین نشود، و زنی را که به این قسم عقد می کنند دائمه گویند. و عقد غیر دائم آن است که مدت زناشویی در آن معین شود، مثلا زن را به مدت یک ساعت یا یک روز یا یک ماه یا یک سال یا بیشتر عقد نمایند، و زنی را که به این قسم عقد کنند متعه و صیغه می نامند.

احکام عقد

2363 در زناشویی چه دائم چه غیر دائم باید صیغه خوانده شود و تنها راضی بودن زن و مرد کافی نیست و صیغه عقد را یا خود زن و مرد می خوانند یا دیگری را وکیل می کنند که از طرف آنان بخواند.

2364 وکیل لازم نیست مرد باشد، زن هم می تواند برای خواندن صیغه عقد از طرف دیگری وکیل شود.

2365 زن و مرد تا یقین نکنند که وکیل آنها صیغه را خوانده است نمی توانند به یکدیگر نگاه محرمانه نمایند، و گمان به این که وکیل صیغه را خوانده است کفایت نمی کند ولی اگر وکیل بگوید صیغه را خوانده ام کافی است.

2366 اگر زنی کسی را وکیل کند که مثلا ده روز او را به عقد مردی در آورد و ابتدای ده روز را معین نکند در صورتی که از گفته زن معلوم شود که به وکیل اختیار کامل داده، آن وکیل می تواند هر وقت بخواهد او را به عقد آن مرد در آورد واگر معلوم باشد که زن، روز یا ساعت معینی را قصد کرده، باید صیغه را مطابق قصد او بخواند.

2367 یک نفر می تواند برای خواندن صیغه عقد دائم یا غیر دائم از طرف دو نفر وکیل شود و نیز انسان می تواند از طرف زن وکیل شود و او را برای خود به طور دائم یا غیر دائم عقد کند، ولی احتیاط مستحب آن است که عقد را دو نفر بخوانند.

دستور خواندن عقد دائم

2368 اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: "زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم" یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: "قبلت التزویج" یعنی قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل بگوید: "زوجت موکلتی فاطمة موکلک احمد علی الصداق المعلوم" پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: "قبلت لموکلی احمد علی الصداق"، صحیح می باشد.

دستور خواندن عقد غیر دائم

2369 اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آن که مدت و مهر را معین کردند، چنانچه زن بگوید: "زوجتک نفسی فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم" بعد بدون فاصله مرد بگوید: "قبلت" صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند و اول وکیل زن به وکیل مرد بگوید: "متعت موکلتی موکلک فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم" پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: "قبلت لموکلی هکذا"، صحیح می باشد.

شرایط عقد

2370 عقد ازدواج چند شرط دارد: اول: آنکه به عربی صحیح خوانده شود به احتیاط واجب، و اگر خود مرد و زن نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند به هر لفظ ی که صیغه را بخوانند صحیح است و لازم هم نیست که وکیل بگیرند اما باید لفظ ی بگویند که معنی "زوجت و قبلت" را بفهماند. دوم: مرد و زن یا وکیل آنها که صیغه را می خوانند قصد انشاء داشته باشند یعنی اگر خود مرد و زن صیغه را می خوانند، زن به گفتن «زوجتک نفسی » قصدش این باشد که خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قبلت التزویج » زن بودن او را برای خود قبول نماید، و اگر وکیل مرد و زن صیغه را می خوانند، به گفتن «زوجت و قبلت » قصدشان این باشد که مرد و زنی آنان را وکیل کرده اند، زن و شوهر شوند. سوم: کسی که صیغه را می خواند بالغ و عاقل باشد، جه برای خودش بخواند یا از طرف دیگری وکیل شده باشد. چهارم: اگر وکیل زن و شوهر یا ولی آنها صیغه را می خوانند، در عقد، زن و شوهر را معین کنند مثلا اسم آنها را ببرند یا به آنها اشاره نمایند. پس کسی که چند دختر دارد، اگر به مردی بگوید زوجتک احدی بناتی (یعنی زن تو نمودم یکی از دخترانم را) و او بگوید قبلت یعنی قبول کردم، جون در موقع عقد، دختر را معین نکرده اند عقد باطل است. پنجم: زن و مرد به ازدواج راضی باشند، ولی اگر زن ظاهرا به کراهت اذن دهد و معلوم باشد قلبا راضی است عقد صحیح است.

2371 اگر در عقد یک حرف غلط خوانده شود که معنی آن را عوض کند عقد باطل است.

2372 کسی که دستور زبان عربی را نمی داند، اگر قرائتش صحیح باشد و معنای هر کلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظ ی معنای آن را قصد نماید،می تواند عقد را بخواند.

2373 اگر زنی را برای مردی بدون اجازه آنان عقد کنند و بعدا زن و مرد بگویندبه آن عقد راضی هستیم عقد صحیح است.

2374 اگر زن و مرد یا یکی از آن دو را به ازدواج مجبور نمایند و بعد از خواندن عقد راضی شوند و بگویند به آن عقد راضی هستیم، عقد صحیح است.

2375 پدر و جد پدری می توانند برای فرزند نابالغ یا دیوانه خود که به حال دیوانگی بالغ شده است ازدواج کنند و بعد از آن که طفل بالغ شد یا دیوانه عاقل گردید، اگر ازدواجی که برای او کرده اند مفسده ای نداشته، نمی تواند آن را به هم بزند و اگر مفسده ای داشته، می تواند آن را به هم بزند.

2376 دختری که به حد بلوغ رسیده و رشیده است یعنی مصلحت خود را تشخیص می دهد اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد، باید از پدر یا جد پدری خود اجازه بگیرد، و اجازه مادر و برادر لازم نیست.

2377 اگر پدر و جد پدری غایب باشند، به طوری که نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتیاج به شوهر کردن داشته باشد لازم نیست از پدر و جد پدری اجازه بگیرند و نیز اگر دختر باکره باشد در صورتی که بکارتش به واسطه شوهر کردن از بین رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نیست. ولی اگر به واسطه وطی به شبهه یا از زنا از بین رفته باشد، احتیاط مستحب آن است که اجازه بگیرند.

2378 اگر پدر یا جد پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد، پسر- بعد از رسیدن به سن قابل برای تمتع گرفتن - باید خرج زن را در صورتی که از او تمکین داشته باشد بدهد.

2379 اگر پدر یا جد پدری برای پسر نابالغ خود، زن بگیرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالی داشته، مدیون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالی نداشته، پدر یا جد او باید مهر زن را بدهند.

 
ادامه مطلب ...

احکام غصب


احکام غصب

لزوم عودت زمین هاى اخذ شده  ى به ظلم

1095. شخصى مالک زمین هاى روستایى بوده است، دولت ظالمى متعرّض آن روستا مى  شود، مالک از ترس، زمین ها را به دولت ظالم تسلیم مى  کند، دولت ظالم مالک را مى  کشد، زمین ها را، زمین هاى دولتى اعلام مى  کند و در اختیار کشاورزان قرار مى  دهد. پس از این، کشاورزها این زمین ها را به دیگران مى  فروشند و خریدارها به نام خودشان ثبت مى کنند، حکم تصرّف هاى انجام شده بر زمین ها چیست؟

ج. این تصرّفات تماما عدوانى و غصبى است، از آن دولت ظالم تا دیگران و باید به مالکین اصلى برگردانده شود.

 

چگونگى پرداخت قیمت غصب

1096. آیا در پرداخت قیمت چیز غصبى که از بین رفته، قیمت هنگام مطالبه ملاک است یا بالاترین قیمت از زمان غصب تا زمان پرداخت؟

ج. قیمت زمان مطالبه باید پرداخت شود، بلکه خالى از وجه نیست که بالاترین قیمت از زمان غصب تا زمان پرداخت را بدهد، اگرچه احتیاط در این است که روى یکى از قیمت هایى که آن چیز در این فاصله پیدا کرده یا متوسط آن ها با هم صلح نمایند.

 

تصرف در زمین هاى حریم روستا

1097. زمین هاى زیادى در کنار روستایى یا قلّه کوه یا کف رودخانه که از روستا دور است، قرار دارد که ده کیلومتر مربّع وسعت دارد. کشاورزان روستا ادّعاى مالکیّت آن ها را دارند. آنان مدرک دست  نویس دارند که جدّ آن ها، آن زمین ها را خریده است، تصرّف دیگران در چنین زمین هایى چه صورتى دارد؟

ج. با ثبوت سابقه  ى ملکیّت، تصرف در آن بدون رضایت مالک جایز نیست.

 

تصرّف عدوانى در زمین یهودى  ها

1098. زمینى براى چند نفر یهودى بوده است، یکى از نهادها یا ارگان ها آن را مى  گیرد و تقسیم مى  کند، مالکین شکایت کردند و مؤثر نشد، حکم زمین هاى مذکور چیست؟

ج. رضایت مالک براى تصرف در آن شرط است.

 

منزل مصادره شده از بهایى

1099. اینجانب دانشجوى بورسیه دانشگاه وزارت دفاع مى  باشم که در ترم تحصیلى جارى، ما را در یک خانه مصادره  اى اسکان داده  اند، با توجه به این که این خانه متعلّق به فردى بهایى بوده که اوایل انقلاب به خارج فرار کرده و منزل مصادره شده است، حکم نماز، وضو، غسل و دیگر مسایل شرعى در این خانه، به چه صورت مى  باشد؟

ج. اگر بدانند که بهایى بوده، اشکالى ندارد، به شرط این که از آن ها نباشد که حین ارتداد، اموال او به وارث وى مى  رسد.

 

  ادامه مطلب ...

احکام خرید و فروش

مسأله ۲۰۵۹ ـ شخص کاسب سزاوار است احکام خرید و فروش در موارد محل ابتلاء را یاد بگیرد، بلکه چنانچه به واسطه یاد نگرفتن در معرض ارتکاب حرام، یا ترک واجبی باشد، یاد گرفتن لازم است. و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است: کسی که میخواهد خرید و فروش کند، باید احکام آن را یاد بگیرد، و اگر پیش از یاد گرفتن احکام آن خرید و فروش کند، به واسطه معامله‌های باطل و شبهه‌ناک، به هلاکت میافتد.

مسأله ۲۰۶۰ ـ اگر انسان برای ندانستن مسأله‌ای نداند معامله‌ای که کرده صحیح است یا باطل، نه در مالی که گرفته است می‌تواند تصرف نماید، و نه در مالی که تحویل داده است، بلکه باید مسأله را یاد بگیرد، یا احتیاط کند هرچند با مصالحه باشد، ولی اگر بداند طرف راضی به تصرّف در آن است هرچند معامله باطل باشد، تصرّف جایز است.

مسأله ۲۰۶۱ ـ کسی که مال ندارد و مخارجی بر او واجب است، مثل خرج زن و بچه، باید کسب کند، و برای کارهای مستحب مانند وسعت دادن به عیال و دستگیری از فقرا، کسب کردن مستحب است.


مستحبات خرید و فروش


چند چیز در خرید و فرش مستحب شمرده شده است:
اوّل: آنکه در قیمت جنس بین مشتری‌ها فرق نگذارد، مگر به لحاظ فقر و مانند آن.
دوّم: آنکه در ابتدای نشستن برای تجارت، شهادتین را بگوید، و هنگام معامله تکبیر بگوید.
سوّم: آنکه چیزی را که میفروشد زیادتر بدهد، و آنچه را که میخرد کمتر بگیرد.
چهارم: آنکه کسی که با او معامله کرده، اگر پشیمان شود و از او تقاضای به هم زدن معامله را بنماید، بپذیرد.


معاملات مکروه


مسأله ۲۰۶۲ ـ بعضی از معاملات مکروه از این قرار است:
اوّل: ملک فروشی، مگر اینکه مالک دیگری با پول آن بخرد.
دوّم: قصابی.
سوّم: کفن فروشی.
چهارم: معامله با مردمان پست.
پنجم: معامله بین اذان صبح و اوّل آفتاب.
ششم: آنکه کار خود را خرید و فروش گندم و جو و مانند اینها قرار دهد.
هفتم: آنکه برای خریدن جنسی که دیگری میخواهد بخرد، داخل معامله او شود.


معاملات حرام


مسأله ۲۰۶۳ ـ معاملات حرام بسیار است، از آن جمله این موارد است:
اوّل: خرید و فروش مشروبات مسکر، و سگ غیر شکاری و خوک، و همچنین مردار نجس ـ بنا بر احتیاط واجب ـ و در غیر اینها در صورتی که بشود از عین نجس استفاده قابل‌توجهی نمود که حلال باشد، مانند فضولات نجس که برای کود دادن بکار میرود، خرید و فروش جایز است.
دوّم: خرید و فروش مال غصبی اگر مستلزم تصرف در آن باشد، مانند تحویل دادن و تحویل گرفتن.
سوّم: معامله با پول‌هایی که از اعتبار ساقط شده، یا پول‌های تقلبی است در صورتی که طرف معامله متوجه نباشد، ولی اگر بداند، معامله جایز است.
چهارم: معامله با آلات حرام یعنی چیزهایی که به هیئتی ساخته شده است که معمولاً برای استفاده حرام بکار میآید و ارزش آن به سبب استفاده حرام است مانند بت و صلیب و وسایل قمار و آلات لهو حرام.
پنجم: معامله‌ای که در آن غش باشد؛ پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرموده‌اند: از ما نیست کسی که در معامله با مسلمانان غش کند، خداوند برکت روزی او را میبرد، و راه معاش او را میبندد، و او را به خودش واگذار میکند. و غش موارد مختلفی دارد مانند:
۱ ـ مخلوط کردن جنس خوب با جنس بد یا با چیز دیگر، مانند مخلوط کردن شیر با آب.
۲ ـ صورت ظاهر خوبی را به جنس دادن بر خلاف واقع مانند، آب زدن به سبزی کهنه که تازه جلوه کند.
۳ ـ جنس را به صورت جنس دیگر وانمود کردن مانند، روکش کردن طلا بدون اطلاع مشتری.
۴ ـ مخفی داشتن عیب جنس در صورتی که مشتری به فروشنده اعتماد داشته باشد که از او مخفی نمیدارد.

  ادامه مطلب ...

احکام حج

شرایط وجوب حج

شرط اول : بلوغ
پس بر غیر بالغ اگر چه نزدیک به بلوغ باشد حج واجب نیست ، و چنانچه بچه ای حج کند جای حجة الاسلام را نمی گیرد ، هر چند بنابر اظهر حجش صحیح می باشد .
مسأله 4 : هر گاه نابالغ به حج رود ، و قبل از احرام از میقات بالغ شود ، و مستطیع باشد ـ اگرچه استطاعت برای او در همانجا حاصل شده باشد ـ حجش بی اشکال حجة الاسلام خواهد بود .
مسأله 5 : هرگاه به عقیده این که هنوز بالغ نشده حج استحبابی به جا آورد ، و بعد از ادعای حج یا در حین انجام آن معلوم شد که بالغ بوده ، این حج حجة الاسلام می باشد و به آن اکتفاء نماید .
مسأله 6 : طفل ممیّز مستحب است حج نماید ، ولی بعید نیست که در صحت آن اذن ولی معتبر باشد ، همچنان که مشهور بین فقهاء هم همین است .
مسأله 7 : اذن پدر و مادر در صحت حج بالغ معتبر نیست مطلقاً ، ولی اگر حج مستحبی او باعث اذیت آنها یا یکی از آنها شود ـ به علت اینکه از پیش آمد خطرهای راه مثلاً بر او میترسند ـ جائز نیست که بحج مذکور برود .
مسأله 8 : مستحب است ولیّ ـ طفل غیر ممیّز را ـ خواه پسر باشد خواه دختر ـ حج دهد ، بدین ترتیب که جامه های احرام را به او بپوشاند ، و او را وادار به تلبیه گفتن نماید و تلبیه را به او تلقین کند ـ اگر قابل تلقین باشد ، به این معنی که بتواند هر چه به او بگویند بگوید ، و الا خود به جای او تلبیه بگوید ـ و او را باز دارد از آنچه بر محرم لازم است از آن اجتناب نماید . و جایز است کندن لباس دوخته شده او را و آنچه که در حکم آنست ـ تا رسیدن به (( فخ )) تأخیر بیندازد ، اگر راهش از آن طرف باشد و او را ملزم نماید به انجام اعمالی که قدرت بر انجام آن دارد ، و آنچه نمی تواند خود به نیابت از او به جا آورد ، و او را دور خانه خدا طواف داده و بین صفا و مروه سعی دهد و در عرفات و مشعر نیز وقوفش دهد ، و در صورت توانائی طفل ، او را وادار به رمی کند والا خود به جای او رمی کند ، و همچنین نماز طواف ، و سر او را بتراشد ، و همچنین است باقی اعمال .
مسأله 9 : ولی طفل غیر ممیّز میتواند او را محرم نماید ، هر چند خودش محرم نباشد .
مسأله 10 : اظهر آنست که ولی طفل غیر ممیزی که مستحب است او را حج دهد ، کسی است که حق حضانت و سرپرستی او را دارد ، چه پدر و مادر او باشند ، و چه غیر آنها ، بنابر تفصیلی که در کتاب نکاح ذکر شده است .
مسأله 11 : آنچه مازاد بر نفقه ( هزینه ) زندگی عادی بچه در حج بر او صرف میشود ، باید ولیّ آن را پرداخت نماید ، مگر اینکه حفظ و نگهداری بچه متوقف بر بسفر بردن او باشد ، یا سفر بمصلحت او باشد ، که در این صورت جایز است از مال خود بچه برای اصل سفرش خرج کند نه برای حج دادن او ، در صورتیکه بیش از نفقه اصل سفرش باشد .
مسأله 12 : پول قربانی بچه غیر ممیّز بر ولی او است ، و همچنین کفّاره شکار او ، و اما کفاراتی که با به جا آوردن عمدی موجباتشان واجب می شوند ، ظاهر این است که با صدور موجباتشان از بچه هر چند ممیّز باشد ، واجب نمی شود ، نه بر ولیّ و نه در مال بچه .
 
ادامه مطلب ...

احکام میت


احکام کفن میّت

مسأله ۵۵۸ ـ میت مسلمان را باید با سه پارچه که آنها را لنگ، و پیراهن، و سر تا سری، می‏گویند کفن نمایند.

مسأله ۵۵۹ ـ لنگ باید ـ بنا بر احتیاط واجب ـ از ناف تا زانو، اطراف بدن را بپوشاند، و بهتر آن است که از سینه تا روی پا برسد. و پیراهن باید ـ بنا بر احتیاط واجب ـ از سرِ شانه تا نصف ساق پا تمام بدن را بپوشاند، و بهتر آن است که تا روی پا برسد. و سر تا سری باید به‌اندازه‌ای باشد که تمام بدن را بپوشاند، و احتیاط واجب آن است که درازای او به‌قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد، و پهنای آن به‌اندازه‌ای باشد که یک طرف روی طرف دیگر بیاید.

مسأله ۵۶۰ ـ مقدار واجب کفن که در مسأله قبل گفته شد از اصل مال میت برداشته می‌شود، بلکه مقدار مستحب کفن ـ در حدود متعارف و معمول ـ با ملاحظه شأن میت را هم می‌شود از اصل مال او برداشت اگرچه احتیاط مستحب آن است که بیشتر از مقدار واجب کفن را از سهم وارثی که بالغ نشده برندارند.

مسأله ۵۶۱ ـ اگر کسی وصیّت کرده باشد که مقدار مستحب کفن را از ثلث مال او بردارند، یا وصیّت کرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند، ولی مصرف آن را معین نکرده باشد، یا فقط مصرف مقداری از آن را معین کرده باشد، می‌توانند مقدار مستحب کفن را هرچند بیش از مقدار متعارف باشد از ثلث مال او بردارند.

مسأله ۵۶۲ ـ اگر میت وصیّت نکرده باشد که کفن را از ثلث مال او بردارند و بخواهند از اصل مال بردارند، نباید زیادتر از آنچه در مسأله (۵۶۰) گذشت مثل مستحبات غیر متعارفه که شأن میت اقتضاء آن را ندارد، از اصل مال بردارند. و همچنین اگر بیشتر از قیمت متعارف برای کفن بپردازند نباید زیادی آن را از اصل مال بردارند، و می‌شود با اجازه ورثه بالغ از سهم آنان برداشت.

مسأله ۵۶۳ ـ کفن زن بر شوهر است، اگرچه زن از خود مال داشته باشد. و همچنین اگر زن را به شرحی که در احکام طلاق گفته می‌شود، طلاق رجعی بدهند پیش از تمام شدن عدّه بمیرد، شوهرش باید کفن او را بدهد. و چنانچه شوهر بالغ نباشد یا دیوانه باشد، ولی شوهر باید از مال او کفن زن را بدهد.

مسأله ۵۶۴ ـ کفن میت بر خویشان او واجب نیست، اگرچه از کسانی باشد که مخارج او در حال زندگی بر آنان واجب باشد.

مسأله ۵۶۵ ـ اگر میت مالی برای تهیه کفن نداشته باشد، جایز نیست برهنه دفن شود، بلکه ـ بنا بر احتیاط ـ بر مسلمانان واجب است او را کفن کنند، و جایز است هزینه آن را از زکات حساب نمایند.

مسأله ۵۶۶ ـ احتیاط واجب آن است که هر یک از سه پارچه کفن به‌قدری نازک نباشد که بدن میت از زیر آن پیدا باشد، ولی اگر به‌طوری باشند که هر سه با هم مانع از پیدا شدن بدن میت باشند کفایت می‏کند.

مسأله ۵۶۷ ـ کفن کردن با چیز غصبی اگرچه چیز دیگری هم پیدا نشود، جایز نیست. و چنانچه کفن میت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد باید از تنش بیرون آورند اگرچه او را دفن کرده باشند، مگر در بعضی موارد که مقام گنجایش تفصیل آن را ندارد.
 
ادامه مطلب ...

احکام زکات

مصرف زکات

مسأله ۱۹۴۰ ـ زکـات در هشت مورد صرف می‌شود:
اوّل: فقیر، و او کسی است که مخارج سال خود و عیالات‌اش را ندارد، ولی کسی که صنعت یا ملک یا سرمایه‌ای دارد که می‌تواند مخارج سال خود را بگذارند فقیر نیست.
دوّم: مسکین، و او کسی است که از فقیر سختتر میگذراند.
سوّم: کسی که از طرف امام علیه السلام یا نائب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهداری نماید، و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام یا نائب امام یا فقرا برساند.
چهارم: کفاری که اگر زکات به آنان بدهند، به دین اسلام مایل میشوند یا در جنگ یا غیر آن به مسلمانان کمک میکنند. و همچنین مسلمانانی که ایمان آنان به بعضی از آنچه پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آورده‌اند ضعیف است، ولی چنانچه زکات به آنان داده شود موجب تقویت ایمانشان می‌گردد، یا مسلمانانی که ایمان به ولایت امیر مؤمنان علیه السلام ندارند، ولی اگر به آنان زکات داده شود به ولایت رغبت پیدا میکنند و به آن ایمان میآورند.
پنجم: خریداری بنده‌ها و آزاد کردن آنان، به تفصیلی که در محل خود ذکر شده است.
ششم: بدهکاری که نمی‌تواند قرض خود را بدهد.
هفتم: فی سبیل الله، یعنی کارهایی که نفعش به عموم مسلمین میرسد مثل ساختن مسجد، و مدرسه‌ای که علوم دینیه در آن خوانده می‌شود، و پاکسازی شهر و آسفالت راه‌ها، و توسعه آنها و مانند اینها.
هشتم: ابن‌السبیل، یعنی مسافری که در سفر درمانده شده.
اینها مواردی است که زکات در آنها صرف می‌شود، ولی مالک نمی‌تواند زکات را بدون اذن امام علیه السلام یا نائبش، در دو مورد سوّم و چهارم مصرف نماید، و در مورد هفتم نیز بنا بر ـ احتیاط لازم ـ باید از حاکم شرع اذن بگیرد، و احکام این موارد در مسائل آینده گفته خواهد شد.

مسأله ۱۹۴۱ ـ احتیاط واجب آن است که فقیر، یا مسکین بیشتر از مخارج سال خود و عیالش را از زکات نگیرد، و اگر مقداری پول یا جنس دارد، فقط به‌اندازه کسری مخارج یک سالش زکات بگیرد.

مسأله ۱۹۴۲ ـ کسی که مخارج سالش را داشته، اگر مقداری از آن را مصرف کند و بعد شک کند که آنچه باقی مانده به‌اندازه مخارج یک سال او هست یا نه، نمی‌تواند زکات بگیرد.

مسأله ۱۹۴۳ ـ صنعتگر یا مالک یا تاجری که درآمد او از مخارج سالش کمتر است، می‌تواند برای کسری مخارجش زکات بگیرد، و لازم نیست ابزار کار، یا ملک، یا سرمایه خود را به مصرف مخارج برساند.

مسأله ۱۹۴۴ ـ فقیری که خرج سال خود و عیالش را ندارد، اگر خانه‌ای دارد که ملک او است و در آن نشسته، یا وسیله سواری دارد، چنانچه بدون اینها نتواند زندگی کند اگرچه برای حفظ آبرویش باشد، می‌تواند زکات بگیرد، و همچنین است اثاث خانه، و ظرف و لباس تابستانی و زمستانی و چیزهایی که به آنها احتیاج دارد، و فقیری که اینها را ندارد، اگر به اینها احتیاج داشته باشد می‌تواند از زکات خریداری نماید.

مسأله ۱۹۴۵ ـ فقیری که می‌تواند کسب کند و مخارج خود و عیال‌اش را تهیه نماید و از روی تنبلی اقدام نمی‌کند جایز نیست زکات بگیرد، و طلبه فقیری که کسب مانع ادامه تحصیل اوست در هیچ صورتی نمی‌تواند از سهم فقرا زکات بگیرد، مگر اینکه تحصیل بر او واجب عینی باشد، و از سهم سبیل الله در صورتی که تحصیل او منفعت عمومی داشته باشد با اجازه حاکم شرع ـ بنا بر احتیاط لازم ـ جایز است، و فقیری که یاد گرفتن صنعت برای او مشکل نیست ـ بنا بر احتیاط واجب ـ نمی‌تواند با گرفتن زکات، زندگی کند، ولی تا وقتی مشغول یاد گرفتن است می‌تواند زکات بگیرد.

مسأله ۱۹۴۶ ـ به کسی که قبلاً فقیر بوده، و میگوید فقیرم، اگرچه انسان از گفته او اطمینان پیدا نکند، می‌شود زکات داد، ولی کسی که معلوم نباشد قبلاً فقیر بوده یا نه، نمی‌توان ـ بنا بر احتیاط ـ تا وقتی که اطمینان به فقرش حاصل نشود، به او زکات داد.

 
ادامه مطلب ...

احکام خمس


احکام خمس

مسأله ۱۷۶۸ ـ در هفت چیز خمس واجب می‌شود:
اوّل: منفعت کسب.
دوّم: معدن.
سوّم: گنج.
چهارم: مال حلال مخلوط به حرام.
پنجم: جواهری که به واسطه غواصی ـ یعنی فرو رفتن در دریا ـ به دست میآید.
ششم: غنیمت جنگ.
هفتم: بنا بر مشهور زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد.
و احکام اینها مفصل گفته خواهد شد.


۱ ـ
منفعت کسب:


مسأله ۱۷۶۹ ـ هرگاه انسان از تجارت یا صنعت، یا کسب‌های دیگر مالی به دست آورد، اگرچه مثلاً نماز و روزه میتی را بجا آورده و از اجرت آن مالی تهیه کند، چنانچه از مخارج سال خود او و عیالات‌اش زیاد بیاید، باید خمس ـ یعنی یک پنجم ـ آن را به دستوری که بعداً گفته می‌شود بدهد.

مسأله ۱۷۷۰ ـ اگر از غیر کسب مالی به دست آورد ـ بجز مواردی که در مسائل بعد استثنا می‌شود ـ مثلاً چیزی به او ببخشند، چنانچه از مخارج سالش زیاد بیاید، خمس آن را باید بدهد.

مسأله ۱۷۷۱ ـ مهری را که زن میگیرد، و مالی را که مرد عوض طلاق خلع میگیرد، و همچنین دیه‌ای که دریافت می‌شود، خمس ندارد. و همچنین است ارثی که بر اساس قواعد معتبر در باب ارث به انسان میرسد. ولی اگر مسلمانی که شیعه است مالی به غیر این راه مانند تعصیب۱ به او به ارث برسد، آن مال از فواید محسوب می‌شود و خمس آن را باید بدهد، و همچنین اگر ارثی به او برسد که توقع آن را نداشته و از غیر پدر و پسر باشد، ـ احتیاط واجب ـ آن است که خمس آن ارث را اگر از مخارج سالش زیاد بیاید، بدهد.

مسأله ۱۷۷۲ ـ اگر مالی به ارث به او برسد و بداند کسی که این مال از او به ارث رسیده خمس آن را نداده، باید خمس آن را بدهد، و همچنین اگر در خود آن مال خمس نباشد و وارث بداند کسی که آن مال از او به ارث رسیده، خمس بدهکار است، باید خمس را از مال او بدهد، ولی در هر دو صورت اگر کسی که مال از او به ارث رسیده به دادن خمس عقیده نداشته، یا آنکه خمس نمیداده، لازم نیست وارث خمس واجب بر او را بپردازد.

مسأله ۱۷۷۳ ـ اگر به واسطه قناعت کردن، چیزی از مخارج سال انسان زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهد.

مسأله ۱۷۷۴ ـ کسی که دیگری تمام مخارج او را میدهد، باید خمس تمام مالی که به دست میآورد را بدهد.

مسأله ۱۷۷۵ ـ اگر ملکی را بر افراد معینی مثلاً بر اولاد خود وقف نماید، چنانچه در آن ملک زراعت و درختکاری کنند و از آن چیزی به دست آورند و از مخارج سال آنان زیاد بیاید، باید خمس آن را بدهند، و همچنین اگر طور دیگری هم از آن ملک نفع ببرند، مثلاً اجاره آن را بگیرند، باید خمس مقداری را که از مخارج سالشان زیاد میآید بدهند.

مسأله ۱۷۷۶ ـ اگر مالی را که فقیر بابت صدقه واجب، مانند کفارات ورد مظالم یا مستحبی گرفته از مخارج سالش زیاد بیاید، یا از مالی که به او داده‌اند منفعتی ببرد، مثلاً از درختی که به او داده‌اند میوه‌ای به دست آورد و از مخارج سالش زیاد بیاید ـ بنا بر احتیاط واجب ـ باید خمس آن را بدهد. ولی اگر مالی را از بابت خمس یا زکات از روی استحقاق به او داده باشند لازم نیست خمس خود آن را بدهد، ولی منافع آن اگر از مخارج سال زیاد بیاید خمس دارد.

مسأله ۱۷۷۷ ـ اگر با عین پولِ خمس نداده جنسی را بخرد، یعنی به فروشنده بگوید این جنس را به این پول میخرم، چنانچه فروشنده مسلمان اثناعشری باشد معامله نسبت به جمیع مال صحیح است، و به جنسی که به این پول خریده است خمس تعلق میگیرد، و احتیاجی به اجازه و امضاء حاکم شرع نیست.

مسأله ۱۷۷۸ ـ اگر جنسی را بخرد و بعد از معامله قیمت آن را از پول خمس نداده بدهد، معامله‌ای که کرده صحیح است، و خمس پولی را که به فروشنده داده به صاحبان خمس مدیون میباشد.

 
ادامه مطلب ...

احکام روزه



روزه آن است که انسان برای تذلل و کرنش در پیشگاه خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب از هشت چیزی که بعداً گفته می‌شود خودداری نماید.


نیت


مسأله ۱۵۲۹ ـ لازم نیست انسان نیت روزه را از قلب خود بگذارند، یا مثلاً بگوید فردا را روزه میگیرم، بلکه همین‌قدر که بنا داشته باشد برای تذلل در پیشگاه خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب کاری که روزه را باطل میکند انجام ندهد کافی است، و برای آنکه یقین کند تمام این مدت را روزه بوده، باید مقداری پیش از اذان صبح، و مقداری هم بعد از مغرب از انجام کاری که روزه را باطل میکند خودداری نماید.

مسأله ۱۵۳۰ ـ انسان می‌تواند در هر شب از ماه رمضان برای روزه فردای آن نیت کند.

مسأله ۱۵۳۱ ـ آخرین وقت نیت روزه ماه رمضان برای شخص ملتفت، هنگام اذان صبح است به این معنی که ـ بنا بر احتیاط واجب ـ باید هنگام صبح امساک او همراه با قصد روزه باشد هرچند در ضمیر ناخود آگاه.

مسأله ۱۵۳۲ ـ کسی که کارهایی که روزه را باطل میکند انجام نداده باشد، در هر وقت از روز نیت روزه مستحبی بکند، هرچند فاصله کمی تا مغرب باشد، روزه او صحیح است.

مسأله ۱۵۳۳ ـ کسی که پیش از اذان صبح در روزه ماه رمضان، و همچنین در روزه واجبی که زمانش معین است بدون نیت روزه خوابیده است، اگر پیش از ظهر بیدار شود و نیت کند، روزه او صحیح است. و اگر بعد از ظهر بیدار شود، باید احتیاطاً بقیه روزه را به قصد قربت مطلقه امساک کند، و روزه آن روز را نیز قضا نماید.

مسأله ۱۵۳۴ ـ اگر بخواهد روزه قضا یا کفاره بگیرد باید آن را معین نماید، مثلاً نیت کند که روزه قضا یا روزه کفاره میگیرم، ولی در ماه رمضان لازم نیست نیت کند که روزه ماه رمضان میگیرم، بلکه اگر نداند ماه رمضان است، یا فراموش نماید و روزه دیگری را نیت کند، روزه ماه رمضان حساب می‌شود. و در روزه نذر و مانند آن، قصد نذر لازم نیست.

مسأله ۱۵۳۵ ـ اگر بداند ماه رمضان است و عمداً نیت روزه غیر رمضان کند، روزه‌ای که قصد کرده است حساب نمیشود، و همچنین روزه ماه رمضان حساب نمیشود، اگر آن قصد با قصد قربت منافات داشته باشد، بلکه اگر منافات هم نداشته باشد ـ بنا بر احتیاط ـ روزه ماه رمضان حساب نمیشود.

مسأله ۱۵۳۶ ـ اگر مثلاً به نیت روز اوّل ماه روزه بگیرد، بعد بفهمد دوّم یا سوّم بوده، روزه او صحیح است.

مسأله ۱۵۳۷ ـ اگر پیش از اذان صبح نیت کند و بیهوش شود و در بین روز به هوش آید، ـ بنا بر احتیاط واجب ـ باید روزه آن روز را تمام نماید، و اگر تمام نکرد قضای آن را بجا آورد.

مسأله ۱۵۳۸ ـ اگر پیش از اذان صبح نیت کند و مست شود و در بین روزه، به هوش آید، احتیاط واجب آن است که روزه آن روز را تمام کند و قضای آن را هم بجا آورد.

مسأله ۱۵۳۹ ـ اگر پیش از اذان صبح نیت کند و بخوابد و بعد از مغرب بیدار شود، روزه‌اش صحیح است.

مسأله ۱۵۴۰ ـ اگر نداند یا فراموش کند که ماه رمضان است و پیش از ظهر ملتفت شود، چنانچه کاری که روزه را باطل میکند انجام داده باشد، روزه او باطل میباشد. ولی باید تا مغرب کاری که روزه را باطل میکند انجام ندهد، و بعد از رمضان هم آن روزه را قضا نماید. و اگر بعد از ظهر ملتفت شود که ماه رمضان است ـ بنا بر احتیاط واجب ـ نیت روزه کند رجاءً و بعد از رمضان هم آن را قضا کند. و اما اگر پیش از ظهر ملتفت شود و کاری که روزه را باطل میکند انجام نداده باشد باید نیت روزه کند و روزه‌اش صحیح است.

مسأله ۱۵۴۱ ـ اگر بچه پیش از اذان صبح ماه رمضان بالغ شود، باید روزه بگیرد، و اگر بعد از اذان بالغ شود، روزه آن روز بر او واجب نیست، ولی اگر قصد روزه مستحبی کرده باشد احتیاط مستحب این است که آن را تمام کند.

مسأله ۱۵۴۲ ـ کسی که برای بجا آوردن روزه میتی اجیر شده، یا روزه کفاره دارد، اگر روزه مستحبی بگیرد اشکال ندارد، ولی کسی که روزه قضای ماه رمضان دارد، نمی‌تواند روزه مستحبّی بگیرد، و چنانچه فراموش کند و روزه مستحبّی بگیرد در صورتی که پیش از ظهر یادش بیاید، روزه مستحبی او به هم میخورد و می‌تواند نیت خود را به روزه قضا برگرداند، و اگر بعد از ظهر ملتفت شود، روزه او ـ بنا بر احتیاط ـ باطل است. و اگر بعد از مغرب یادش بیاید روزه‌اش صحیح است.

مسأله ۱۵۴۳ ـ اگر غیر از روزه ماه رمضان روزه معین دیگری بر انسان واجب باشد، مثلاً نذر کرده باشد که روز معینی را روزه بگیرد، چنانچه عمداً تا اذان صبح نیت نکند، روزه‌اش باطل است، و اگر نداند که روزه آن روز بر او واجب است، یا فراموش کند و پیش از ظهر یادش بیاید، چنانچه کاری که روزه را باطل میکند انجام نداده باشد و نیت کند روزه او صحیح است. و اگر بعد از ظهر یادش بیاید احتیاطی را که در روزه ماه رمضان گفته شد مراعات نماید.

مسأله ۱۵۴۴ ـ اگر برای روزه واجب غیر معینی مثل روزه کفّاره عمداً تا نزدیک ظهر نیت نکند اشکال ندارد، بلکه اگر پیش از نیت تصمیم داشته باشد که روزه نگیرد، یا تردید داشته باشد که بگیرد یا نه، چنانچه کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد و پیش از ظهر نیت کند، روزه او صحیح است.

مسأله ۱۵۴۵ ـ اگر در روز ماه رمضان، کافر، مسلمان شود، و از اذان صبح تا آن وقت کاری که روزه را باطل میکند انجام نداده باشد ـ بنا بر احتیاط واجب ـ باید به قصد «ما فیالذمّه» تا آخر روز امساک کند، و اگر چنین نکرد آن روز را قضا کند.

مسأله ۱۵۴۶ ـ اگر در وسط روز ماه رمضان پیش از ظهر مریض خوب شود و تا آن وقت کاری که روزه را باطل میکند انجام نداده باشد ـ بنا بر احتیاط واجب ـ باید نیت روزه کند و آن روز را روزه بگیرد. و چنانچه بعد از ظهر خوب شود، روزه آن روز بر او واجب نیست، و باید آن را قضا کند.

مسأله ۱۵۴۷ ـ روزی را که انسان شک دارد آخر شعبان است یا اوّل رمضان، واجب نیست روزه بگیرد و اگر بخواهد روزه بگیرد، نمی‌تواند نیت روزه رمضان کند، ولی اگر نیت کند که اگر رمضان است روزه رمضان، و اگر رمضان نیست، روزه قضا یا مانند آن باشد، صحت روزه‌اش بعید نیست، ولی بهتر آن است که نیت روزه قضا و مانند آن بنماید، و چنانچه بعد معلوم شود رمضان بوده، از رمضان حساب می‌شود. و اگر قصد مطلق روزه را کند و بعد معلوم شود رمضان بوده نیز کافی است.

مسأله ۱۵۴۸ ـ اگر روزی را که شک دارد آخر شعبان است یا اوّل رمضان، به نیت روزه قضا یا روزه مستحبی و مانند آن روزه بگیرد و در بین روز بفهمد که ماه رمضان است، باید نیت روزه ماه رمضان کند.

مسأله ۱۵۴۹ ـ اگر در روزه واجب معینی مثل روزه رمضان مردّد شود که روزه خود را باطل کند یا نه، یا قصد کند که روزه را باطل کند، اگر دو مرتبه نیت روزه نکند، روزه‌اش باطل می‌شود، و اگر دو مرتبه نیت روزه کند، احتیاط واجب آن است که روزه آن روز را تمام کند، و بعداً قضاء آن را بجا آورد.

مسأله ۱۵۵۰ ـ در روزه مستحب و روزه واجبی که وقت آن معین نیست مثل روزه کفّاره، اگر قصد کند کاری که روزه را باطل میکند انجام دهد، یا مردّد شود که بجا آورد یا نه، چنانچه بجا نیاورد و در روزه واجب پیش از ظهر، و در روزه مستحب پیش از غروب دوباره نیت روزه کند، روزه او صحیح است.

 
ادامه مطلب ...

احکام نماز


نماز بهترین اعمال دینی است که اگر قبول درگاه خداوند عالم شود، عبادت‌های دیگر هم قبول می‌شود، و اگر پذیرفته نشود اعمال دیگر هم قبول نمیشود. و همان‌طور که اگر انسان شبانه‌روزی پنج نوبت در نهر آبی شستشو کند، چرک در بدنش نمیماند، نمازهای پنج‌گانه هم انسان را از گناهان پاک میکند. و سزاوار است که انسان نماز را در اوّل وقت بخواند، و کسی که نماز را پست و سبک شمارد مانند کسی است که نماز نمیخواند، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد سزاوار عذاب آخرت است. روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند، مردی وارد و مشغول نماز شد، و رکوع و سجودش را خوب بجا نیاورد، حضرت فرمودند: اگر این مرد در حالی که نمازش این‌طور است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است.
پس انسان باید مواظب باشد که به عجله و شتاب‌زدگی نماز نخواند، و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد، و متوجه باشد که با چه کسی سخن میگوید، و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم بسیار پست و ناچیز ببیند، و اگر انسان در موقع نماز کاملاً به این مطلب توجه کند، از خود بی‌خبر می‌شود، چنانکه در حال نماز تیر را از پای مبارک امیر المؤمنین علی علیه السلام بیرون کشیدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید و گناهانی را که مانع قبول شدن نماز است، مانند حسد، کبر، غیبت، خوردن حرام، آشامیدن مسکرات، ندادن خمس و زکات، و بلکه هر معصیتی را ترک کند. و همچنین سزاوار است کارهایی را که ثواب نماز را کم میکند بجا نیاورد، مثلاً در حال خواب‌آلودگی، و خودداری از بول به نماز نایستد، و در موقع نماز به آسمان نگاه نکند، و کارهایی را که ثواب نماز را زیاد میکند بجا آورد، مثلاً انگشتر عقیق به دست کند، و لباس پاکیزه بپوشد، و شانه و مسواک کند، و خود را خوشبو نماید.

احکام تیمّم


مسأله 713: در هفت مورد به جاى وضو و غسل باید تیمّم کرد:
1 - آب نباشد. 2 - دسترسى به آب نداشته باشد. 3 - استعمال آب ضرر داشته باشد. 4 - خطر تشنگى باشد. 5 - آبى که هست تنها براى پاک کردن نجاست بدن و لباس کافى باشد. 6 - آب مباح نباشد. 7 - وقت تنگ باشد.

مورد اوّل
مسأله 714: هرگاه تهیّه آب به مقدار وضو یا غسل ممکن نباشد، باید تیمّم کند، پس اگر انسان در آبادى باشد، باید براى تهیّه آب وضو و غسل به قدرى جستجو کند که از پیدا شدن آن، نااُمید شود و اگر در بیابان باشد، چنانچه زمین آن پست و بلند است، باید در هریک از چهار طرف، به اندازه پرتاب یک تیر قدیمى که با کمان پرتاب مى کردند در جستجوى آب برود و اگر زمین آن پست و بلند نیست، باید در هر طرف به اندازه پرتاب دو تیر جستجو نماید.

مسأله 715: اگر بعضى از چهار طرف، هموار و بعضى دیگر پست و بلند باشد باید در طرفى که هموار است، به اندازه پرتاب دو تیر و در طرفى که هموار نیست، به اندازه پرتاب یک تیر، جستجو کند.

مسأله 716: هر طرفى که یقین دارد آب نیست، جستجو در آن طرف لازم نیست.

مسأله 717: کسى که وقت نماز او تنگ نیست و براى تهیّه آب وقت دارد، اگر یقین دارد در مکانى دورتر از مقدارى که باید جستجو کند، آب هست و ضرر یا حرج هم نیست باید براى تهیّه آب به آنجا برود، امّا اگر گمان دارد آب هست رفتن به آن محل لازم نیست، ولى اگر گمان او قوى باشد، بنابر احتیاط واجب، باید براى تهیّه آب به آنجا برود.

مسأله 718: لازم نیست خود انسان، در جستجوى آب برود، بلکه مى تواند کسى را که به گفته او اطمینان دارد، بفرستد و در این صورت اگر یک نفر از طرف چند نفر برود کافى است.

مسأله 719: اگر احتمال دهد داخل بار سفر خود، یا در منزل و یا در قافله آب باشد، باید به قدرى جستجو نماید که به نبودن آب یقین کند، یا از پیدا کردن آن ناامید شود.

مسأله 720: اگر پیش از وقت نماز، جستجو نماید و آب پیدا نکند و تا وقت نماز همان جا بماند، چنانچه احتمال عقلایى دهد که آبى جدیداً حاصل شده و اگر جستجو کند پیدا مى کند، بنابر احتیاط دوباره در جستجوى آب برود.

مسأله 721: اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، جستجو کند و آب پیدا نکند و تا وقت نماز دیگر در همان جا بماند، چنانچه احتمال عقلایى دهد که آب پیدا شده، بنابر احتیاط دوباره در جستجوى آب برود.

مسأله 722: اگر وقت نماز تنگ باشد، یا از دزد و درنده بترسد و یا جستجوى آب موجب ضرر یا حرج باشد، جستجو لازم نیست.

مسأله 723: اگر در جستجوى آب نرود، تا وقت نماز تنگ شود، گناه کرده، ولى نمازش با تیمّم صحیح است.

مسأله 724: کسى که یقین دارد آب پیدا نمى کند، چنانچه دنبال آب نرود و در وسعت وقت با تیمّم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد اگر جستجو مى کرد، آب پیدا مى شد نمازش باطل است.

مسأله 725: اگر به اندازه معمول جستجو کرده و آب پیدا نکند و با تیمّم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، در جایى که جستجو کرده آب بوده نماز او صحیح است، مگر وقت باقى باشد که در این صورت بنابر احتیاط مستحب نماز را دوباره بخواند.

مسأله 726: کسى که یقین دارد وقت نماز تنگ است، اگر بدون جستجو با تیمّم، نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد براى جستجو وقت داشته، بنابر احتیاط واجب دوباره نمازش را بخواند و اگر وقت گذشته قضا نماید.

مسأله 727: اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضو داشته باشد و بداند اگر وضوى خود را باطل کند، تهیّه آب براى او ممکن نیست، یا نمى تواند وضو بگیرد چنانچه بتواند وضوى خود را نگه دارد بدون ضرر یا حرج، نباید آن را باطل نماید.

مسأله 728: اگر پیش از وقت نماز وضو داشته باشد و بداند اگر وضوى خود را باطل کند، تهیّه آب براى او ممکن نیست، چنانچه بتواند بدون ضرر یا حرج وضوى خود را نگه دارد، بنابر احتیاط آن را باطل نکند.

  ادامه مطلب ...