ایمان زکریایی کرمانی
دانشجوی دکتری پژوهش هنر دانشگاه تربیت مدرس و مدرس دانشگاه هنر اصفهان
حبیب الله آیتاللهی
دانشیار دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه شاهد
مقدمه
نماز مهمترین فریضه در دین مبین اسلام و به عنوان ستون این دین همواره در طول تاریخ اسلام مورد توجه مسلمانان در بلاد اسلامی بوده است. نماز انسان را از فحشا و منکر نجات می دهد و مظهر و نماد عبودیت انسان در درگاه الهی است. نماز معراج مؤمن است و همواره در اسلام ، مسلمانان به استعانت از این فریضه الهی توصیه شدهاند. نماز اصل عبادت خداوندی و نمایش دهنده تکلم بنده با معبود است و همین اهمیت نماز است که نماز را ستون دین و محل برگزاری آن را محور شهرسازی اسلامی قرارداده است.
هر دین و آیینی از زمان شکل گیری به نوعی به دنبال فضایی جهت کارکرد عبادت پیروان خود است به ویژه ادیانی که به اهمیت اجتماعی عبادت بیش از جنبه های فردی آن اهمیت می دهند. انسان برای اتصال به مبدأ هستی به فضایی نیاز دارد که ویژگی های معنوی و آسمانی را داشته و تجربه عروج را تسهیل نماید. اسلام بیش از هر دین دیگر به بعد اجتماعی عبادت سفارش داشته بنابراین مساجد در شهر اسلامی از جایگاه والایی برخوردار شده اند. مسجد قلب شهر اسلامی است و بهترین و ماندگارترین فضاهای معماری برای نماز و مسجد آماده می گردد. پیامبر اسلام بعد از ایجاد حکومت اسلامی در شهر مدینه اولین بنایی که ساخت مسجدی برای عبادت و رفع نیاز های حکومت اسلامی بود و همین بنا الگوی ساخت مساجد اسلامی در دیگر بلاد اسلامی شد. دین مبین اسلام با ورود به ایران نه تنها موجب رکود هنر معماری نشد بلکه دریچه ای نوین برای رشد و تعالی این هنر در ایران ایجاد کرد و بسیاری از مساجد ایرانی بر جایگاه آتشکده ها و معابد زرتشتی بناشده و ضمن حفظ اصالت های ایرانی اصول اسلامی را با هویتی ایرانی در قالب مساجد بازنمایی کردند.
حکمت از جمله مظاهر هنر ایران در کلیه زبان های هنری است و همواره اساس و بنیان هنر های ایرانی را شکل داده است. در بین هنر های ایرانی آنچه که با اسلام و اعتقادات دینی مرتبط بوده است خود به نوعی بیشتر با حکمت مرتبط بوده چرا که حکمت بعدی شهودی از عقلانیت را متجلی می کند. به این معنا که هنرمند مسلمان در واقع حکیمی است که با دو محور عقل و ایمان حقیقت را جستجو می کند و حاصل این کنکاش و سلوک معرفت شناسانه در آثاری متجلی می شود که ضمن بیان حقیقت روابطی دارد که گمان بر این است که چگونه دانش و آگاهی یک هنرمند به این حد از کمال بوده که چنین ویژگی هایی در اثر آن نمود یافته است. نمونه آن حمام شیخ بهایی در اصفهان یا صدها اثر هنری که انسان عصر مدرن هنوز در شکل گیری آن مبهوت است.
نگارنده در این مقاله ضمن بررسی مفهوم حکمت از دیدگاه فلسفه و عرفان به دنبال مظاهر آن در یکی از عرصه های معماری اسلامی یعنی بنای مساجد است. معماری مسجد بدون حکمت اصلا بی معنا و محتواست و درک آن در بنای خانه های خدا برای هر سالک و مؤمن قابل لمس است. در واقع سؤال کلیدی در این مقاله معنای حکمت در معماری خانه های خداست و چگونگی بروز و تجلی آن است.
نگاهی گذرا بر معنای حکمت
حکمت در لغت به معنای نوعی محکم کاری است که در آن رخنهای راه ندارد . حکمت به معنای حکم است، حکمی که تغییر ناپذیر است، حکمی محکم و استوار که در معلومات عقلی غیر قابل بطلان است. عدهای حکمت را به معنای علم و دانش و نمودی از فلسفه و عرفان میدانند ولی باید دانست که حکمت با فلسفه متفاوت است ولی عرفان را میتوان در حیطة حکمت قرار داد. در واقع حکمت بر پایة علوم شهودی و حصولی استوار است و حکیم کسی است که به شناسایی حق و فراگرفتن علوم شرعی، علوم طریقت و حقیقت و برهان میپردازد. حکمت دین و شریعت خداوندی است که فاقد محدودیت است. حکیم میتواند مسلمان، مسیحی، یهودی و پیرو هر آئین و مسلک خداجو باشد. شاید بتوان گفت که حکیم میتواند به همة علوم تسلط داشته و آنها را برای رسیدن به حق و حقیقت به کار ببندد. سقراط از آن دسته متفکرانی است که معرفت را در معنای حسی آن رد میکند. از نظر او مردم باید به جای منافع شخصی، جویای فضلیت و حکمت باشند در واقع تلقی سقراط از حکمت، بصیرت به آن حقیقتی است که برای انسان خیر است و منجر به سلامتی و هماهنگی نفس میشود. افلاطون نیز از جمله متفکرانی است که ضمن رد نگاه حسی نسبت به هنر نگاه و دید منفی دارد. او بر این باور است که هنرمند با دید حسی طبیعت را تقلید میکند. نگاه افلاطون به حکمت نوعی شناخت عمیق از جهان هستی و حقیقت است.
ارسطو شاگرد مکتب افلاطون نیز همانند اساتید خود به مبارزه با دریافتهای حسی میپردازد و در راه این مبارزه به مفهوم حکمت دست پیدا میکند. در واقع ارسطو حکمت و فهم ماوراء الطبیعه را یکسان میداند. ارسطو «معتقد است فیلسوف یا دوستدار حکمت کسی است که خواستار معرفت دربارة علت نهایی و ماهیت اشیاء و واقعیت است و معرفت را برای خود معرفت میخواهد. در نظر او حکمت اصول و علل اولیة اشیاء را مورد بحث قرار میدهد و از این روی معرفت کلی در عالیترین درجه است و حکمت دورترین علم از حواس، انتزاعیترین و بنابراین مشکلترین علم است. زیرا که مستلزم بیشترین فکر است». در واقع ارسطو حکمت را معنای به تمام کمال، فهم مابعدالطبعه میداند. و به اعتقاد وی حکمت به چهار موضوع میپردازد: 1- جوهر یا ذات شئ؛ 2- ماده یا موضوع؛ 3- منشأ حرکت یا علت فاعلی؛ 4- علت نهایی یا خیر.
ممکن است برای ذهن پویا و جستجوگر این سئوال مطرح شود که حکمت از کی آغاز شد و هدف آن چه بوده است؟ آنچه میتوان در پاسخ به این سئوال به حق بیان کرد این است که حکمت اصالتاً از آن مردم مشرق زمین است ولی آنچه که قابل تأمل است ذوق و استعداد یونانیان در فراگیری و مکتوب کردن آن بوده است. یونانیان مردمی بودند که پس از تمدنهای مصر، بینالنهرین، ایران، هند و چین تمدن عظیم یونانی را که منشأ شکلگیری تمدن مغرب زمین بود شکل دادند. «ضمناً چنان که در میان همة اقوام و ملل همواره اشخاص نکته سنج و نصیحتگو بوده که مردم را از سود و زیانشان آگاه و به گفتههای خردمندانه بیدار میساختهاند در میان یونانیان نیز اینگونه دانشمندان بسیار بوده و بعضی از آنها نامی شده و وضع قوانین و آداب سودمند برای آن قوم نمودهاند» اولین متفکران یونانی که از آنها به عنوان حکمای هفتگانه یاد شده است، همه به عالم طبیعت توجه داشتند و به وجهی از وجود ماده و جسم را اصل و حقیقت اشیاء میدانستند در واقع نگاه حسی، ابزار شناخت این دسته از حکمای قدیم یونان باستان بوده است. اما با رشد این تفکر حکمی در سدههای بعدی حکیمانی به نام حکمای الئات ظهور کردند که شیوة تعقل و استدلال عقلی را ابزار شناخت قرار دادند و نوعی نگاه معرفتی به اشیاء داشتند. این شیوه در مقابل مشاهده و تجربه قرار گرفت که شیوة اهل حس بود. حکمت اروپا بر پایة حکمت فلاسفة یونانی شکل گرفت و تکامل یافت سردرمداران اندیشه و فلسفه در غرب: حکمت را والاترین رفتار فکری انسان که دارای بالاترین قدرت دریافت حقیقت است میدانند. حکمت در اسلام در همة ابعاد وجودی آن از اولین و بزرگترین حکیم الهی یعنی رسول خدا آغاز شد. پیامبر اسلام حکمت را که به معنای واقعی حکمت بود و با شهود و وحی همراه شده بود از خدای متعال آموخت «خداوند از میان مردم رسولی برانگیخت تا نشانههای او را بر آنان برخواند و پاک و خالصشان کند و کتاب و حکمت را به آن بیاموزد» . حکمت رسول خدا به مولاعلی انتقال یافت و او این حکمت را میراث امامت قرار داده و همة ائمه معصومین از آن بهره بردند. حکمت اسلامی از علوم عقلی، نقلی، عرفان و دین شکل گرفت و در طی هزار و چهارصد سال مراحل تکمیل و ظهور خود را طی کرد و عرفا و حکیمانی از جمله ابن سینا، سهروردی، ابن عربی، ملاصدرا، ملاهادی سبزواری، علامه طباطبایی، علامه محمد تقی جعفری، علامه شهید مطهری و حضرت امام خمینی را تربیت کرد. و هم اکنون میتوان حکمت اسلامی را در کلام نورانی بزرگانی از جمله علامه حسن زادة آملی به عینه مشاهده کرد.
ابن سینا حکمت را عمدتاً روشی برای فهمیدن حقیقت واقعیتها تلقی میکند و معتقد است که توسط آن انسان هر آنچه را که در عالم هست و در واقع در نفس الامر وجود دارد دریافت میکند . محییالدین عربی بنیانگذار عرفان نظری حکمت را تکامل نفس میداند. ملاصدرا فیلسوف آشتی عقل و عشق حکمت را روش خاصی میداند که نفس انسان را به آن وجه از تعالی واصل میکند که به بالاترین درجات سعادت نایل گردد .
آنچه باید به طور کلی در رابطه با حکمت به آن اشاره کرد این است که حکمت همواره به همراه شناخت است. یعنی معرفت جزئی جدا نشدنی از حکمت است. هدف از معرفت شناخت حقیقت میباشد. نمونة بارز و آشکار معرفت، معرفت نفس است. بهترین راه شناخت همین معرفت نفس میباشد، مَنْ عَرْفَ نَفْسَه فقد عَرَف رَبَّهْ،(بحار2/32) انسان دارای نفس واحد است. اما این نفس واحد دارای مراتب و نشئههایی است که ملاصدرا آنرا به سه نشئة حسی، وهم وخیال و تعقل تقسیم کرده است و حکیم بزرگ الهی حضرت علی(ع) در تعالیم خود به کمیل از چهار نفس نباتی، حس حیوانی، ناطقة قدسیه و ملکوتی الهی یاد کرده است. که هریک مرتبهای از معرفت و شناخت را در بردارد. نفس نباتی در همة موجودات مشترک است و مختض تولید مثل و رشد و نمو جسم مادی انسان است. مرتبت دوم نفس حسی حیوانی است که در تعبیر ملاصدرا قوة حاسه را تشکیل میدهد. ابزار شناخت در این مرتبه نگاه حسی و کمی فراتر نگاه انفعالی است. این مرتبة شناخت سطحیترین نوع معرفت است و برای شناخت نفس کافی نیست. مرتبة سوم نفس ناطقة قدسیه که ابزار آن نگاه عقلانی است و در این مرحله انسان به مرحلة بروز شخصیت نزدیک میشود. بهترین راه برای شناخت نفس است و از طریق آن انسان به من خویش اشراف پیدا میکند؛ مرحلة چهارم که عالیترین مرتبة شناخت است، نفس ملکوتی الهی است که ابزار آن نگاه یا نظر شهودی است. در این مرحله انسان از من خود عبور کرده و به حقیقت میرسد و به قول علامه حسنزادة آملی به حقیقت بابالله میرسد. در این مرحله انسان پا به مرحلة ثبات شخصیت میگذارد. در واقع پیدا کردن نگاه شهودی هدف حکمت است.
هنر قدسی و حکمت هنر دینی
هنر دینی به هنری اطلاق میشود که علاوه بر مضمون و محتوای دینی دارای صورت و قالب دینی هم باشد. به بیان دیگر هنر دینی هنری است که دارای پاهر و باطن دینی باشد. به عنوان مثال هنر مذهبی رنسانس و باروک را نمیتوان به عنوان هنر دینی به حساب آورد زیرا که این هنرها با دارا بودن مضمون و محتوای دینی ولی صورت و قالب عادی دارند که با سایر هنرهای غیر دینی تفاوتی ندارند. پس بنا به گفتة تیتوس بورکهارت میتوان اذعان داشت که تنها هنری که صورت و قالب آن نیز روشنگر رؤیت باطنی یک مذهب خاص باشد شایستة این صفت(هنر قدسی) است. یک روئیت باطنی بالضروره به وساطت یک زبان صوری بیان میشود اگر این زبان وجود نداشته باشد و هنر به اصطلاح دینی صورت و قالب خود را از یک هنر غیردینی به عاریت گیرد، آن وقت دیگر بینشی معنوی از چیزها وجود ندارد .
در واقع هنر دینی تجربهای زیبا شناختی از امر متعال و قدسی است و امر قدسی از ساحتی فراتر از ماده و آسمانی صادر میشود . هنر دینی در طول تاریخ بشری ابزار گوناگونی را برای بیان حقیقت امر متعال دینی به کار بسته است. ابزاری هم چون زبان رمز و اشاره و یا استفاده از فرمهای تجریدی و هندسی و گاهی استفاده از فیگورهای ناتورالیسم و اکسپرسیونسیم که خود آنها نیز نمایش نوعی نماد و نمادپردازی بودهاند. این هنر دینی در قالبهای هنر انسانهای نخستین، هنر مسیحی، هنر بودایی، هنر باستان، هنر هندوئسیم و هنر اسلامی قابل مشاهده است که هر کدام از ابزاری برای بیان حقیقت استفاده کردهاند. به طور کلی میتوان گفت هنر دینی در یک نقطه به وحدت میرسد و آن این است که هنر مقدس در هر چهره و بیانی بر آن است تا حقیقت ذاتی اشیاء و پدیدهها و وقایع و رویدادها را برملا سازد این اعیان نمایی از دیدگاه متفکران به دو صورت انجام میگیرد .
1) هنری، هنر مقدس یادینی نامیده میشود که در قالب رمز و نماد حقایق متعالی و ماورایی را به نمایش بگذارد؛
2) هنری، هنر مقدس یا دینی خوانده میشود که با داشتن صورتی موفق جهت بیان رئالیستی یا ناتورالیستی، حقیقت باطنی اشیاء و رویدادهارا آشکار سازد و در حقیقت بیان رئالیستی و ناتورالیستی این هنر به نماد و رمز نزدیکتر میشود مانند هنر هند باستان . کومارا سوامی متفکر هندی مثل بسیاری از متفکران که خاستگاه هنر سنتی و قدسی را واحد و حتی گاه هنر سنتی و قدسی را یکی میدانند، ضمن دفاع از هنر سنتی- که در قالب بیانی رمزگونه و نمادین متجلی میشود -هنر قدسی را هنری سنتی تلقی میکند. اما او نیز مانند بورکهارت مشروعیت هنر قدسی را در بیان نمادین و رمزی و تجریدی میداند . با توجه به معنا و مفهوم هنر قدسی میتوان به حکمتِ ممنوعیت شمایل نگاری در هنر اسلامی پی برد. رسول خدا از همان آغاز ظهور اسلام، هنرمند مسلمان را از پرداختن به واقعیت عینی بر حذر داشت. این ممنوعیت شمایلنگاری در هنر اسلامی افقی جدید و بیمنتها در فراسوی دیدگان هنرمند مسلمان باز کرد که تجلی آن را میتوان در بنای معماری مساجد اسلامی مشاهده کرد که هیچ نوع نقش و نگار محسوس به محسوس در آن عینیت پیدا نکرده است.
بورکهارت یکی از چهره های شاخص مبحث حکمت در حوزه مباحث نظری هنر اسلامی است . از نظر وی هنر الهی پیش از هر چیز تجلی وحدت الهی در جمال و نظم عالم است. وحدت در هماهنگی و انسجام عالم کثرت و در نظم و توازن انعکاس مییابد، جمال بالنفسه حاوی همة این جهات هست و استنتاج وحدت از جمال عالم، عین حکمت است؛ بدین جهت تفکر اسلامی میان هنر و حکمت ضرورتاً پیوندی میبیند. از دیدگاه هنرمند مسلمان هنر اساساً بر حکمت یا علم مبتی است و علم چیزی جز ودیعه صورت بسته و بیان شده حکمت نیست . در واقع بورکهارت حکمت را قاعدهای میداند که بر حسب آن هر چیز به جای خودش قرار میگیرد. این واقعیت نشان دهندة آن است که در هنر اسلامی قاعده وجود دارد و همهچیز بر مبنای قاعده قرار میگیرد. معنای کامل وحدت در کثرت و کثرت در وحدت یکی از قواعد هنر اسلامی است که نمود آن را میتوان در معماری مساجد مشاهده کرد. یکی دیگر از مظاهر حکمت در هنر اسلامی به خصوص معماری کارکرد عناصر تشکیل دهندة اثر هنری است. وجود نماد میتواند از منظر حکمت مورد تأمل قرار بگیرد. به عنوان مثال مساجد اسلامی از صدر اسلام علاوه بر کارکردهای مذهبی و دینی دارای کارکردهای سیاسی، آموزشی، نظامی ،فرهنگی، ارتباط اجتماعی و ....بودند که با گذشت زمان حکمت هنر اسلامی، معماری مساجد را با این کارکردها هماهنگ ساخت. قرار گرفتن مسجد جامع هر شهر در مرکز تجاری و اقتصادی شهر نیز یکی از موارد کارکردی معماری مساجد و وجود حکمت در آن میباشد. وجود نمادها نیز یکی دیگر از مظاهر حکمت هنر اسلامی است. توجه به واقعیت حقیقی باعث میگردد که هنرمند از به عینیت کشیدن محسوسات خودداری کند و به حقایق غیر مادی بپردازد و این حقایق جز در عالم مُثُل دست یافتنی نیست. هنرمند با اشراف به عالم مُثُل ، به جای بعد محسوس به معقول معقول اشیاء می نگرد. در واقع حکمت هنر اسلامی بر آن است که محسوس را به معقول و معقول را به محسوس تبدیل کند. نمونة آشکار این امر مهم را میتوان در آیات روح بخش قرآن مشاهده کرد که خداوند متعال در این آیات بسیاری از امور غیرمادی و معقول را با مثال و تمثیل محسوس به انسانها نشان میدهد. نمونة آن را میتوان به آیات 261 تا 265 سورة بقره ارجاع داد که به آیات انفاق معروفند. خداوند در این آیات انفاق را با بیان مثال خوشة گندم و تبدیل شدن یک دانه گندم به هفتصد دانه به خوبی تفهیم میکند. در واقع این آیه امری معقول و غیر مادی مثل انفاق و پاداش و نتیجه آن را به مثالی محسوس مانند تبدیل شدن یک دانه گندم به هفتصد دانه بیان میکند و مسأله قباهت ریا نیز در آیات بعدی به خوبی با آوردن مثال مطرح میشود. این زیباییهای قرآن نوعی حکمت هنری را در خود جای داده و انسان آگاه را به تفکر و تعقل وا میدارد.
یکی دیگر از مظاهر حکمی بودن هنر اسلامی عقلانی بودن آن است. «در واقع در چشمانداز اسلام، عقل بیش از هر چیز وسیلة قبول حقایق وحی شده که نه غیر عقلانیاند و نه منحصراً عقلانی از جانب انسان است. شرف و نبالت عقل و به دنبال آن شرف و نبالت هنر در همین است: پس قول به این که هنر از عقل یا از علم میتراود، آن چنان که استادان هنر اسلامی گواهی میدهند، ابدأ بدین معنی نیست که هنر عقلانی است و باید رشتة اتصال آن را با کشف و شهود روحانی قطع کرد؛ به عکس، زیرا در این جا عقل، الهام را از کار نمیاندازد. بلکه درهای وجود خود را بر زیباییای غیر فردی میگشاید».
حکمت تنها دانشی است که میتواند به معنای واقعی هنر اسلامی پی برد. هنر اسلامی معنای واقعی لاالهالاالله است. و حکمت نیز با روش تأویلی به فهم و درک این واقعیت میپردازد. در واقع حکمت بر علمی باطنی استوار است که بر ظواهر اشیاء نظر ندارد. و در مجموع میتوان گفت که «هنر بدون حکمت هیچ نیست » در پایان با توجه به آراء و نظریّات متفکران بزرگ هنر اسلامی میتوان چهار خصوصیت مهم برای هنر اسلامی در نظر گرفت:
1. هنر اسلامی هنری غیر شخصی است و فردیت در آن منتفی میباشد؛
2. موضوع هنر اسلامی تنها ساخت ملکوتی و قدسی است؛
3. هنر اسلامی هنری فرا زمانی و فرا مکانی است؛
4. از لحاظ زیبایی شناختی هنر اسلامی هنری بر اساس رمز و نماد است.
مسجد تجلیگاه حکمت هنر اسلامی
هنر در واقع نوعی خلقت و یا بازآفرینی است و در حقیقت هنرمند هر قدر در بازآفرینی، «معنی» و «شیء» را «کماهی» بیافریند، اثرش هنرمندانهتر است زیرا، هنر را نسخة دوم خلقت تلقی میکنیم، کما اینکه هنر، «نسخة سوم» وجود قلمداد میشود. نسخة اول وجود حق تعالی است. نسخة دوم، انسان و هستی است. پس هنر که بازآفریدة انسان است نسخة دوم خلقت و نسخة سوم وجود خواهد بود.
معماری نیز یکی از هنرهای اسلامی است که خصوصیات هویتی اسلام را در خود جای داد و تقریباَ تمام خصوصیات هنر دینی را با خود به همراه دارد. در سرزمینهای اسلامی خانهها را طوری بنا میکردند که برای زندگی کوتاه انسان مناسب باشد. برای معماری بنای خانهها بیشتر به کارکردهای منطقی بنا تا مسأله جاودانی آن توجه میشد و شاید به همین دلیل باشد که منازل و خانههای ادوار گذشته کمتر باقی ماندهاند، مگر تعدادی معدودی که آنها هم از لحاظ جنبة معنوی محافظت شدهاند مانند خانه حضرت زهرا (س) در مدینه و یا خانه حضرت علی(ع) در کوفه، که باز هم حکمت معنوی حاکم بر بنا موجب ابقای آن شده است. اما خانههای خدا امری جدا از این امر بودهاند. خداوند خود جاوید است پس باید محل عبادت او نیز جاودان باشد. به همین دلیل در اسلام به معماری مساجد بسیار اهمیت داده شده است و بنای معماری مساجد را به زیباترین هنرها میآراستند. در واقع مساجد جلوهای از هنرهای اسلامی هستند.
صنعتگران و هنرمندان مسلمان به دلیل کارکرد معنوی مسجد همة تلاش و خلاقیت خود را به منظور هرچه زیباتر کردن و مستحکم ساختن مسجد به کار میبرند. توجه به فلسفة وجودی مسجد و مقام و منزلت آن در نزد خداوند موجب میشد، هنرمندان توجه خاصی به این مکان مقدس داشته باشند. به دلیل کارکرد اصلی مسجد که همان نزدیکی بنده به خالق است توجه به اصول و مبانی فلسفی هنر اسلامی بسیار ضروری است ،همان طوری که در بحث هنر قدسی بیان شد، هنر اسلامی علاوه بر آزادی هنرمند در به کارگیری خلاقیت خود،دارای محدودیتها و قوانین قاطعی است که نه تنها راه را بر هنرمند مسلمان نمی بندد؛ بلکه پنجرهای به سوی عالمی که بسیار زیباتر و با ارزشتر از عالم محسوس می باشد،برای او بازمی کند . یکی از این قوانین منع شمایل نگاری در اسلام است. «با حذف هرگونه تصویر بشری، حداقل در قلمرو دین، هنر اسلامی به انسان کمک میکند تا کاملاً خودش باشد، به جای آن که روح خود را به خارج از خود افکند، انسان در مرکز وجودی خود باقی میماند، آنجا که او در عین حال خلیفه و عبد خداوند است. هنر اسلامی به طور کلی میکوشد تا محیطی به وجود آورد که در آن انسان بتواند وزن و وقار فطری و اولیة خود را بازیابد و بنابراین از هرگونه تب دوری ورزد، حتی به معنای نسبی و موقت آن، هیچ چیز نباید حجاب بین انسان و حضور نامرئی خداوند قرار بگیرد» . در واقع هنر اسلامی با جدا شدن از عالم عینیت به عالم شهود رجوع میکند. مساجد اسلامی تجلی کامل این شهود معنوی است. هنر به کار رفته در مساجد هنری شهودی، معنوی و مینویی است. به طور کلی میتوان اذعان داشت که اولین جایگاه تجلی هنر اسلامی مسجد بوده است. مساجد اولیة اسلامی، مساجدی بسیار ساده و بیپیرایه با پلانی چهارگوش و یک شبستان ستوندار فاقد هرگونه آرایه و تزئین بودند اما با رشد و توسعة جغرافیایی اسلام و ایجاد امنیت و ثبات اجتماعی در مناطق اسلامی و رشد و شکوفایی اقتصاد آن تزئینات شکیل و فخیم به ساختار مساجد وارد شد که در بیان معنای باطنی مسجد در قالب ظاهر مادی آن بسیار کمک میکرد. توجه خاص به مساجد جامع و تزئینات آنها موجب گشت که مساجد جامع به عنوان نگینی درخشان در هنر اسلامی درخشش کنند البته مسائلی مانند شرایط اقلیمی، موقعیت جغرافیایی و شرایط فرهنگی حاکم بر هر منطقه شکل خاصی از تزئینات هنر معماری مساجد را به وجود آورد.
مساجد اسلامی نمونة کامل هنر اسلامی است که هدف آن ایجاد فضای مناسب معنوی برای عبارت و راز و نیاز با خداست. در واقع میتوان اکثر هنرهای اسلامی را در رابطه با مساجد جستجو کرد. هنرهایی از جمله معماری، گره چینی، کاشیکاری، گچبری، آینه کاری منبتکاری، درودگری، معرق کاری، حکاکی روی سنگ، فلزکاری، قالیبافی، نساجی و سایر هنرهایی که در ساخت بنای عبادتگاهی اسلامی به کار میروند. در واقع «برای مسلمان خداپرست چه تنها باشد و چه غرق در جماعت؛ ساختمان مسجد طوری است که راز و نیاز وی را با معبود آسان میکند. در ضمن آرایش درون بنا در به وجود آوردن حالت مذبور سخت مؤثر مینماید. در تزئین و آرایش بناهای اسلامی این خصیصه هست که بیننده را به جنب و جوش و عمل وا نمیدارد و برعکس در ذهن وی زمینهای برای کشف شهود و درون بینی محیط میکند» .
بنای مسجد به صورتی عالی و معنوی طراحی و ساخته میشود. کف مسجد با زیباترین و بهترین سنگها، سنگ فرش میشود و به کارگیری تزئینات معرق کاشی، کاشی هفت رنگ و مینایی و به کار بردن گچبریهای زیبا بر دیوار صحنها و شبستانها یادآور بهشت مینویی خدا است. فرشهای زیبا با الوان جادویی، زینت بخش فضای درونی مسجد است. به کارگیری بهترین تزئینات در محراب مسجد. پبشتازترین قسمت بنا به سوی کعبه خداوندی، اهمیت آنرا نشان میدهد و به زبان سادهتر مجموعهای از خلاقیتهای هنری را در ساخت بنای خانة خدا به کار میبرند. اینها همه و همه جهت ایجاد زمینهای برای کشف شهود است تا انسان مسلمان در خانة خدا احساس آرامش و زیبایی کند. آوردن کتبههای قرآنی به صورتی بسیار موجز و تأثیرگذار با خطهای کوفی، ثلث و نسخ که در فضای لاجورد مسجد چشم را به آرامش دعوت میکند ابزاری برای تجلی معنای باطنی مسجد است. کتیبهها همواره انسان نمازگذار را به یاد خدا میاندازد و معنای حقیقی قرآن را در ذهن او متجلی میکند تا او قدرت بیهمتای خداوند را درک کند. نقوش و تزئینات آهنگ و ریتمی هماهنگ ایجاد میکند که برای درک حالت معنوی مسجد بسیار سودمند است و در مجموع باید اذعان داشت که مساجد در بالاترین جایگاه هنر اسلامی قرار گرفتهاند و همواره ذهن انبوهی از هنرمندان را به خود مشغول کرده و ذوق و ابتکار و خلاقیت آنها را به صحنة عمل کشیدند به طوری که بزرگترین شاهکارهای هنر اسلامی یا خود مساجد یا هنرهای وابسته به مساجد اسلامی میباشند.
نگاه حکمی به معماری خانههای خدا:
هنر اسلامی هنری حکمی است. تنها دانشی که میتواند هنر اسلامی را درک کندو آن را بیان نماید ،حکمت است. معماری و تزئینات وابستة به آن در هنرهای اسلامی از جایگاه بسیار محکمی برخوردار میباشند. اساس معماری اسلامی بر حکمت استوار است. حکمت معماری اسلامی به خصوص معماری مساجد را میتوان در دو بعد ظاهری و باطنی بررسی کرد. کلیة ملزومات و کارکردهای مساجد هم از لحاظ ظاهری و هم از لحاظ باطنی دارای حکمت میباشند همچنین میتوان حکمت ظاهری و باطنی معماری مساجد را از لحاظ کاربرد نماد ، کارکردهای فیزیکی و عملکردی و خصوصیات ظاهری و باطنی اجزاء تشکیل دهندة بنا مشاهده کرد. سیر تاریخی معماری مساجد نیز خود روشنگر وجود حکمت در معنای متعالی آن میباشد.
1) سیر حکمت در معماری خانة خدا
هنرمعماری به خصوص معماری مسجد همواره در تمام طول تاریخ دارای حکمتی عظیم بوده است. همان طوری که در بخشهای قبلی ذکر شد می توان در یک جمعبندی کلی مظاهر حکمت در آثار معماری را به شکلی زیر تقسیم کرد:
1- رفع نیاز بشر جهت ایجاد سرپناهی برای زندگی و مکانی جهت خلوت و عبادت و سایر نیازهای دیگر؛
2- توجه به جامعیت بنا با توجه به نیازهای بشری؛
3- توجه به عنصر مردمواری به معنای داشتن مقیاس انسانی در عناصر مختلف معماری؛
4- توجه به عنصر خودبسندگی به معنای این که معمار و سازنده بنا سعی بر آن دارد که مصالح ساختمانی و مواد مورد نیاز خود را از نزدیکترین مکانها و با کمترین قیمت تهیه کند.
5- پرهیز از بیهودگی به این معناکه معمار و سازننده بنا سعی میکند از به کار بردن عناصر و اجزاء بیفایده خودداری کند. در واقع این اصل معماری قبل از اسلام وجود داشته و بعد از اسلام نیز مورد توجه قرار گرفته است.
6- پیمون یا مدول که برای رعایت تناسبات در معماری کلاسیک یونان و روم به کار میرفته و وسیلة تنظیم ابعاد و اندازه و هندسة راهنمای معماری در تأمین مناسبات و هماهنگی اصولی است.
7- درون گرایی، به معنای قرار دادن اندامهای معماری و ساخت دیوارهای خارجی است، که ارتباط مستقیم بنا را با فضای خارج در درون خود با عنصری به نام حیاط میسر میکند، فضای درون گرا، از هر سو به داخل توجه دارد.
معماری مسجد از صدر اسلام از زمانی که رسول خدا اولین مسجد رابنا کردند تا زمان معاصر و مساجد با معماری جدید کم و بیش از این مظاهر حکمت برخوردار میباشند. گاهی این مظاهر حکمت در آنها پررنگ میشود و زمانی کمرنگتر که این مسأله خود به شرایط سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی جامعه بستگی دارد. لذا در ادامه با گذری کوتاه و اجمالی بر تاریخ و مسیر معماری مسجد در ایران به تطبیق این عناصر در آن میپردازیم:
همان طور که قبلاً ذکر شد، اولین مسجد در تاریخ اسلام، به دست رسول خدا در نزدیکی شهر مدینه به نام مسجد قبا ساخته شد اما مسجد به معنای مسجد جامع که کارکردهای مختلف این بنا را داشته باشدبرای اولین باردر مدینه به دست رسول خدا در جوار منزل ایشان ساخته شد. به همین دلیل عدهای مسجد پیامبر در مدینه را اولین مسجد تاریخ اسلام میدانند. مسجد پیامبر فضایی مربع مستطیل بود که دیوارهای آن با سنگ و گل بالا آمده بود و جهت محافظت نمازگزاران از گزند سرما و گرما بعداً پوششی از لیف خرما که بر تنههایی از درخت خرما استوار بود بر فرار آن قرار دادند. این مدل ساخت ،الگویی برای سایر مساجد بلاد اسلامی شد که بر طبق آن مسجد از فضایی مربع مستطیل پوششدار تشکیل میشد که بر پایة ستونهایی استوار شده بود. این الگوی ساخت در تمام سرزمین های اسلامی مورد توجه قرار گرفت اما مردم مناطق مختلف با توجه به شرایطی اقلیمی و خصوصیات فرهنگی هر منطقه معماری خاص آن منطقه را به وجود آوردند. به طوری که ساخت و الگوی اصلی معماری مسجد در همة آنها یکسان است اما هویت فرهنگی و ملی آن منطقه را در خود جای دادهاند که این خود یکی از مظاهر حکمیت در معماری مساجد میباشد و نشان از آزادی معمار در به کارگیری عناصر فرهنگی منطقه است. در ایران نیز معماری مسجد از آغاز ورود اسلام به ایران آغاز شد و نخستین سبک معماری با عنوان رازی در منطقة ایران شکل گرفت. اولین مسجدی که در ایران ساخته شد مسجد جامع فهرج مربوط به نیمة نخست قرن اول هجری قمری بود. مصالح این مسجد باتوجه به اینکه در منطقة مرکزی و کویری ایران قرار گرفته خشت و گل است. دیوارها ستبر و کوتاه و طاقها از نوع ساسانی است. گلدسته آجرکاری این مسجد از ارمغانهای دورة سلجوقی است. داخل این بنا با اندود کاهگل و گچبری پوشش داده است ،این مسجد فاقد تزئینات میباشد و از صدر اسلام تاکنون مورد استفاده قرار گرفته و هنوز هم پابرجا است.
از سایر بناهای این دوره میتوان به مسجد شوش، تاریخانة دامغان و مسجد جامع نائین اشاره کرد. مسجد شوش به روش عربی و با مصالح خشت و گل در نیمة دوم قرن اول هجری ساخته شده که قسمتی از آن باقی مانده است. مسجد تاریخانه متعلق به قرن دوم هجری است و میتوان حال و هوای معماری ساسانی را در آن مشاهده کرد. تزئینات در مسجد تاریخانه بسیار ساده و به چند کتیبة کوفی ختم میشود. مسجد جامع نائین در اواخر قرن 3 و اوایل 4 بنا شده که ملحقاتی در دورههای بعد به آن اضافه شده است. آنچه میتوان از خصوصیات ساخت مساجد اسلامی در دورة اولیة مساجد ذکر کرد سادگی و بیپیرایگی آن میباشد. بیشتر این مساجد ترکیبی از معماری ایرانی- عربی یا به عبارتی ساسانی- اسلامی است. اکثر قسمتهای مسجد در این دوره بیشتر جنبة کاربردی داشته و کمتر به مسألة تزئینات توجه شده است اما سایر مظاهر حکمی از جمله درونگرایی، پیمون یامدول، پرهیز از بیهودگی و خودبسندگی در آن مشاهده میشود.
در مساجد دوره اول معماری ایران به خصوص از عنصر جامعیت بسیار بهرهبرداری شده است. از قرن 4 هجری به بعد شگفتیهای عظیمی در معماری مساجد در ایران روی داد. در دورانهای آل بویه و به خصوص در دوران سلجوقی، ساختن گنبد خانه بادهانههای مختلف و با شیوههای طاق پوش بسیار جالب با نماسازی آجر به وجود آمد از آثار این دوران میتوان به گنبد خانة تاج الملک مسجد جامع اصفهان اشاره کرد. به کارگیری تزئینات آجری به همراه گچبریهای بسیار قابل توجه معماری سلجوقی را از شهرتی والا برخوردار کرده است. دورههای آذری اول و دوم با پیدایش مساجد تک ایوانی و دو ایوانی و چهار ایوانی تحولی اساسی در اسکلت بنای مساجد صورت گرفت. در اواخر قرن 6 هـ..ق. مسجد سازی از جهت طرح و اسکلت سازی به تحول خاصی رسید و ساختن ایوان در مسجد شکل بسیار تازهای به خود گرفت. ایوان رفیع در قسمت میانی بنای مسجد مُشرف به حیاط، شکل تازهای به طراحی مسجد- و در مجموع به نمای آن- بخشید، از میان این مساجد، میتوان از مسجد یک ایوانی جامع سمنان نام برد. همچنین از دوره ایلخانی به بعد، میتوان به مسجد روشنی( میان خواف و تربت حیدریه)، مسجد میانده گناباد، مسجد قاین از دوره تیموری و مسجد جامع کرمان] متعلق به دوران آل مظفر [اشاره کرد» . ساخت مساجد دو ایوانی از اوایل قرن هفتم به بعد رواج یافت. و از اواخر قرن 7 و اوایل قرن8 به بعد ساخت مساجد با چهار ایوان در چهار طرف صحن مسجد نمایی زیبا به مساجد ایرانی داد. وجود تقارن موجب زیبایی و هماهنگی در ساخت این مساجد بود. از چهار ایوان مساجد چهارایوانی، ایوان رو به قبله از بقیه مرتفعتر و با عظمتتر میباشد که در فراز آن گنبدی رفیع قرار گرفته است. این گنبد مرکز اتحاد کلیة عناصر تشکیل دهنده بنا و به دلیل رفیع بودن شاخصه مساجد در شهرسازی اسلامی بوده است. در دوران ایلخانی که دورة آذری اول نامیده میشود استفاده از گنبدهای دو پوش رایج شد. گچبری یکی از خصوصیات لاینفک معماری ایلخانی است که به حد کمال رسیده است. از جمله آثار زیبای این دوره محراب معروف الجاتیو در مسجدجامع اصفهان میباشد که از نظر هنری یکی از شاهکارهای موجز و بینظیر این دوران می باشد.
نماسازی در این دوران به صورت خشت وگل است که ترکیبی هماهنگ وکنتراستی زیبا هم در رنگ و هم در بافت به وجود آورده است . به کاربردن کاشی کاری معرق در دورة تیموری که از آن به عنوان دورة آذری دوم یاد می شود؛ یکی از شگفتیهای معماری مساجد است. آثاری از جمله مسجد کبود تبریز و مسجد بیبیخانم در سمرقند مانند نگینی درخشان در کارنامة معماری مساجد دورة تیموری میدرخشد. کاشی کاریهای معرق بسیار نفیس این دوره حاکی از سیر صعودی معماری ایران جهت رسیدن به کمال زیبایی است. مسجد جامع گوهرشاد نیز یکی از بینظیرترین مساجد دوران اسلامی است که به دست پرتوان معماران ایرانی قوامالدین پدر و غیاثالدین شیرازی پسر ساخته شد. شاید بتوان دورة صفویه را آخرین دوره شکوفایی هنر معماری مساجد اسلامی به شمار آورد. در این دوران پس از کنار گذاشتن شمشیر توسط دولتهای صفوی و عثمانی، رقابتهای بسیار گستردهای میان دو کشور در توسعه شهرسازی و صنایع هنری به وجود آمد. در ایران دورة صفویه هنر در شاخههای بسیار متعددی به ویژه معماری رشد کرده و خلاقیت فراوانی در معماری مساجد به دست آمد. در این دوران خوشنویسی در اقلام مختلف به ویژه ثلث ، نسخ، کوفی و بعضاً نستعلیق با استادی فراوان در قالب کتیبه های قرآنی و مذهبی و با مصالح مختلف بر پیکرة بناها خودنمایی میکرد. در این دوران شاهکاری هایی از جمله مسجدجامع عباسی اصفهان و مسجد شیخ لطفالله خلق شده که حاکی از نوعی والایی در هنر معماری است. «این شاهکارها، آثار الهی و قدسی ویژهای است که دل های مسلمانان خداجوی را به خود جلب میکند و روح و وجود انسانهای مسلمان را به صفای باطن میکشد؛ و نه فقط انسانهای مسلمان، بلکه دلهای انسانهای غیر مسلمان اما کاملاً آگاه از هنرهای معنوی مسجد سازی را تسخیر باطن کشیده است. هر چند این آثار در ایران بوده، اما به کل بشریت تعلق دارد» . دورة اصفهان تجلی کامل هنر معماری مساجد ایرانی است که خود را در مساجد تاریخی اصفهان نمود داده است. والایی، جامعیت و توجه به عوامل فردی و اجتماعی از خصوصیات این دوره است. معماری دورة اصفهان (صفوی) آنچه ،هنرمندان معمار از صدر اسلام تاکنون خلق کرده بودند به کمال رسانید و این کمال حتماً جمال و زیبایی را به همراه خود به ارمغان آورده بود.
معماری دوره نادری از اندوختههای صفویه بهرهمند میشد و با توجه به لشکرکشیهای پیدرپی نادر آثار زیادی در این دوران خلق نشده است، اما در دوران زندیه در طول حکومت کریم خان و نیز به خصوص در شیراز آثاری از این دوران باقی است ولی باید توجه داشت با وجود آن همه زیباییها که در دوران تیموری و صفوی تجربه شد آثار به جای مانده از این دوران زیاد به چشم نمیآیند. معماری دوران قاجار ادامه دهندة اصول معماری دوران صفویه میباشد اما معماری این دوره نیز به صلابت و کمال معماری صفویه نمیرسد. مسجد سازی در این دوران بسیار گسترده بود. «در این دوره طرح مساجد چهار ایوانی با تحولی جالب همچون: مهتابی سازیهای متقابل برای بیتوتة اهل دل و طلاب علم در شبها به خصوص شبهای مهتابی، همراه شد. در دورة قاجاریه رنگ زرد سیر در کاشیهای هفت رنگ به ویژه نرة معقلی بسیار استفاده میشد» . مساجد سید اصفهان، امام تهران، امام سمنان و نصیرالملک شیراز از جمله مساجد دورة قاجاریه میباشند.
معماری مساجد در دوران معاصر یکی از پرتلاطمترین دورههای معماری مساجد است. بعد از روی کار آمدن رضاخان و آغاز حرکتهای دین ستیزی ،مساجد به شدت مورد حمله قرار گرفتند. مسلمانان برای خواندن نماز جماعت در مخفیگاهها دور هم جمع میشدند و شاید به همین دلیل یاشد که معماری مساجد دچار رکود شد و تقریباً هیچ مسجدی در این دوران ساخته نشد. ارزشهای دینی و مذهبی با تجددگرایی و غرب زدگی که بر جامعه حاکم بود بسیار منزوی شد. افراد معتقد و مؤمن بسیار محتاطانه به عبادت خدا و تبلیغ دین او میپرداختند در چنین فضایی معماری مساجد رکود و افت شدیدی کرد. هرچند در زمان محمدرضا شاه پهلوی علناً با دین و دینگرایی مبارزه نمیشد ولی به طور غیرمستقیم با رواج غرب گرایی و تجدد ، ارزشهای دینی و مذهبی دچار تزلزل میگشت. در این دوران مساجدی ساخته شد که اکثر آنها فاقد ارزشهای والای معماری بود. فرهنگ و تمدن غرب به خصوص در معماری ایران تأثیر گذاشت و موج مدرنسیم به ایران وارد شد و بر همة ابعاد زندگی انسان به خصوص بر معماری تأثیر گذاشت. اساس معماری مدرن بر حذف عناصر اضافی- که اصطلاحاً به آن گیج میگویند- بود. به اعتقاد معماران مدرن هر عنصر غیر کاربردی در بنا زشت است و باید آن را حذف کرد و بنا صرفاً باید بر طبق کاربرد آن طراحی شود. با وارد شدن معماری مدرن در ایران و تأثیر آن بر معماران ایرانی، این سبک بر معماری مساجد تأثیر گذاشت و نمونة آن را میتوان در معماری مسجد حضرت امیر (ع)واقع در خیابان کارگر شمالی تهران مشاهده کرد. در این بنا عناصر سنتی مساجد که همواره باگذشت قرنها شکل گرفته بود و هر کدام با هدف و مضمونی تکامل رسیده بود یک باره جای خود را به عناصر خشک و هندسی مدرن داد. در این مسجد بر خلاف مساجد سنتی کمتر با فرمهای دایر و منحنی که جزء لاینفک معماری سنتی ایران بود، مواجه هستیم .فرمها به صورت هندسی در آمده و فضایی خشک و بیروح به وجودآورده است. فقدان کاربرد نمادین رنگ و فرم در ملحقات جدید مسجد که اخیراً به آن اضافه شده نیز قابل مشاهده می باشد و بقیة ساختار معماری این بنا همانند ساختمانهای اطراف آن بوده که اصلاً با اصول معماری مسجد در ایران همخوانی ندارد.در بنای این مسجد با تغییر پلان سنتی مساجد ایرانی و قرار دادن محراب در رأس یک زاویه از دو دیوار شبستان مرکزی مواجه هستیم که بعضاً موجب انحراف ناخودآگاه نمازگزار از جهت مستقیم قبله می گردد که این از جمله نمود های دورشدگی هنرمند از حکمت معماری اسلامی است. فرمهای غالب در شبستان این مسجد، همه هندسی و حتی گنبد سنتی در مساجد ایرانی به حالتی پلکانی مطبق تبدیل شده که اصلاً به گنبدهای نمادین ایرانی شباهت ندارد. در کل میتوان گفت هرکس نمازخواندن و عبادت را در مساجد با اصول معماری ایرانی و سنتی تجربه کرده باشد هرگز با ساختار این بنا ارتباط برقرار نمیکند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی ساخت و بنای مساجد رونق فراوان یافت و هنرمندان و معماران به ساخت بنای مساجد توجه بیشتری کردند ولی مساجد ساخته شده در این دوره نیز هم چنان قابل قبول نمیباشند زیرا که ما تجربة مساجدی همچون مسجد جامع عباسی و شیخ لطفالله اصفهان را داریم و مساجدی مانند مسجد گوهرشاد رادیدهایم که هرگز مساجد ساخته شده در این دوران نمیتواند شکوه و عظمت آنها را داشته باشد. از جمله مساجدی که بعد از انقلاب ساخته شد،عبارتند از: مسجدالرضا در مشهد، مسجد حضرت مهدی در شیراز، مسجد دانشگاه صنعتی شریف ، مسجد الرضا در خیابان نیلوفر تهران، مسجد امام جعفر صادق (ع) نزدیک پل سیدخندان تهران و مسجد جامع هشتگرد در حومة تهران.
مساجد امروزی و جدید برای بدست آوردن شکوه و معنویت خاص گذشته خود باید بر طبق اصولی ساخته شوند که علاه بر برآوردن نیازهای اجتماعی، نیازهای معنوی انسانهایی که در عصر مدرنیته و پسامدرن زندگی میکنند برآورده شود. استاد حسین زمرشیدی از بزرگان معماری اسلامی اصولی را جهت طراحی مساجد بر شمردهاند که جهت تکمیل مطالب این بخش برخی از آنها را برمی شمریم:
1- مسجد در اماکن پرجمعیت و آباد، در محلات و کنار خیابان احداث شود ؛
2- مسجد تا حد ممکن در محیطی خوش آب و هوا و مرتفع از سطح زمین بنا شود تا از فواصل دور چشمانداز کافی داشته باشد؛
3- اطراف مسجد از واحدهای تجاری و مانند آن خالی باشد؛
4- مساجد در فواصل معین و دور از یکدیگر ساخته شود؛
5- مسجد در زمین و سیعی ساخته شود؛
6- در طرح و اجرای فضاهای جنبی مسجد دقت شود.
نماد حکمت در معماری اسلامی و مساجد ایرانی نوع نگاه معمار به عناصر سازنده حجم و فضای معماری است. یک مسجد در ابتدای امر یک بنای معماری است که متشکل از فضاهایی است که برای رفع یک نیاز ساخته شده است اما این فضای معماری باید عناصری داشته باشد که بیشترین کارکرد را در رفع نیاز اصلی بنا را برآورده سازد. بنابراین فضاهای معماری بنابر کارکرد کلی بنا و یا آن فضای خاص طراحی می شوند. هر بنا فراخورد زمان و مکان مستلزم وجود فضاهایی است که باید کارکرد مورد نظر را داشته باشند و این خود از مظاهر حکمت در معماری است و معماری مساجد امروزی بنابر نیازها و کارکردها باید فضاهایی داشته باشند که به قرار زیر می باشند:
• انبار برای وسایل مورد نیاز .
2) نگاه حکمی به ظاهر و باطن خانة خدا
مسجد به عنوان خانة خدا و محل عبادت و بندگی، بندگان خداست. این بنای مقدس دارای ظاهر و باطنی است که هر دو نمایانگر تقدس و معنویت آن میباشد. در واقع میتوان اهمیت مسجد را در باطن آن جستجو کرد. یکی از نگاههای حکمی به ساختار بناهای پرستشگاهی دیدن باطن آنها است که در ظاهر نیز تجلی مییابد. تقدس و معنویت مسجد در باطن آن نهفته است. باطن مسجد بوی عبادت و پرهیزگاری میدهد. روح مسجد که در باطن و درون آن قرار گرفته بوی بهشت را به مشام میرساند. زیباییهای معنوی که در مسجد روی میدهد همه نشانگر روح زیبای مسجد است. مسجد بدون انسان مؤمن بنایی مادی است. وجود مؤمن، عبادت او و حضور خداوند در مسجد باطن مسجد را زیبا و زیباتر میکند. انساننمازگزار وقتی پای در مسجد میگذارد احساس آرامش می کند و از اعماق روح لذت میبرد. زیباییهای معنوی مسجد و تأثیر آن بر روح هنرمند مسلمان موجب میگردد ذهن خلاق و متفکر آن پویا شده و آثاری زیبا نه با نگاه حسی و نه با نگاه انفعالی؛ بلکه با نظر شهودی خلق گردد.
مسجد تجلیگاه شهود است. شهود حقیقت اَکمل است که در قالبها و صُور مختلف خود را نمایان میکند. این شهود معنایی را میتوان در سیمای بسیاری از انسانهای پرهیزکار مشاهده کرد. زیباییهای معنایی در رفتار و گفتارهایی که همهبوی کمال حقیقت را میدهد و این کمال حتماً جمال را به همراه دارد زیرا که هر حقیقتی زیباست. در واقع هنر نوعی حقیقت است زیرا که حقیقت همیشه با جمال و زیبایی به همراه است. البته حقیقتی زیباست که کامل باشد. به معنی دیگر کمال حقیقت دارای جمال است. کاملترین حقیقت که همان خالق همة هستی است در باطن مسجد جای دارد و این حضور معنوی خداوند موجب گشته که کمال زیباییها نیز در باطن آن حضور یابد. هر آنچه در باطن باشد در ظاهر نمود پیدا میکند. پس جای تعجب ندارد که بتوان نمود جمال خداوندی را در بنای خانة خدا مشاهده کرد. در بنایی که به فرمان خدا و برای خدا و جهت عبادت خدا بنا شده است.
ظاهر مسجد نیز دارای رنگ و بوی خدایی و معنوی است. این ظاهر همان طوری که گفته شد، نمود و تجلی باطن آن میباشد. همة بناهای معماری دارای ظاهر و باطن میباشند اما فقط بناهای پرستشگاهی دارای تقدس و معنویت هستند. این تقدس در ظاهر آنها نمایان شده و از درون آنها میگوید و از عظمت و بزرگی معنای آنها سخن به میان میآورد. دیوارهای مسجد، صحن آن، محراب، گل دستهها و همة اجزاء ظاهری مسجد ذکر میگویند. آنها همه از فضایی روحانی صحبت می کنند.ناخودآگاه انسان را به یاد صاحب خانه می اندازد و مغناطیس معنایی آن موجب کشش روح به اصل خودمی شودواین کشش با لطافت روح و تجربة زیباییهای آن بیشتر میشود تا پا به مرحلة شهود گذاشته آنها را از اعماق وجود درک میکند. در آن زمان است که انسان خدا را درهر قسمت مسجد می تواند مشاهده کند،البته که خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است.آن نگاه شهودی است که موجب می شود در جای جای این خانه، صاحبخانه دیده شود و در هر لحظه بتوان با او راز و نیاز کرد. در واقع زیباییهایی که در معماری مساجد اسلامی است همه از اصل وجودی باطن این مساجد است که تجلی خود را با نگاه شهودی در ظاهری مادی نمایان کرده است.
3) نگاه حکمی بر کارکردهای خانة خدا
یکی از مظاهر حکمت در ساختار بناهای معماری کارکرد آنها است. وجود کارکرد بنا و اندیشیدن به رفع نیازهای موجود نشان از حکمتی بس گسترده در تاریخ معماری بشر بوده است. انسان همواره به دنبال رفع نیازهای خود بوده است یکی از این نیازها معماری و سرپناه میباشد. از زمان خلقت انسان تاکنون او به دنبال رفع نیازها و رسیدن به آرامش و آسایش بوده و در این راه تلاش کرده است. بنای معابد و پرستشگاهها نیز یکی از نیازهای ذاتی و فطری انسان است؛ زیرا که انسان دارای فطرت خداجوست و به دنبال رسیدن به حقیقت است؛ پس برای پاسخگویی به این نیاز به عبادت و پرستش خدا میپردازد. خدای انسان زمانی از سنگ و چوب بود، زمانی در حیطة ستارگان و اجرام آسمانی بود و زمانی در بین اساطیر به دنبال آن میگشت ولی سرانجام با ظهور پیامبران و راهنماییهای آنها انسان خدای واقعی، آن حقیقت کامل را پیدا کرد در نیتجه برای عبادت او به مکانی نیاز داشت. البته بناهای پرستشگاهی از قبل از ظهور پیامبران و در بین همة اقوام وجود داشته و این مسأله خود حاکی از نیاز فطری انسان به پرستش است و فطرت خداجوی انسان همواره به دنبال حقیقت میگردد. بنابراین نیاز موجب ساخت بناهای پرستشگاهی شد. با ظهور اسلام ، نیاز به محلی جهت برپایی نماز و عبادت خدا موجب گشت تا اولین مسجد بدست مبارک رسول خدا در مدینه ساخته شود.
رفع نیاز خود از مظاهر حکمت در معماری است. پس در ساخت اولیة مسجد حکمتی است و آن حکمت رفع نیاز نسبت به احداث مکانی است تا انسان خداجوی بتواند در آن عبادت کرده و احساس آرامش پیدا کند. مساجد با گذشت زمان کارکردهای دیگری نیز پیدا کردند. در آغاز اسلام مسجد علاوه بر کارکرد مذهبی کارکردهایی از جمله نظامی، آموزشی، سیاسی، اجتماعی، مددکاری و ....داشت که این کارکردها در ساخت مسجد تأثیر گذاشته و موجب اضافه شدن الحاقاتی به بنای مسجد گردید.
مساجد جامع، بهترین مسجد هر شهر بودند. جایگاه این مساجد در مرکز شهر بود و اکثر آنها در کنار بازار و دارلحکومه ساخته میشدند. مهمترین کارکرد مساجدجامع هر شهر برپایی نمازجمعه بود. در هر شهر در ظهر جمعه فقط در مسجد جامع نمازبرپا میشد. پس این مساجد به دلیل اینکه بتوانند خیل عظیمی از نمازگزاران را در خود جای دهند اکثراً از نظر وسعت با توجه به شهری که در آن قرار گرفتهاند، وسیع ساخته میشدند. صحن مساجد جامع ، فضایی بازبود که علاوه بر جای دادن خیل عظیمی از نمازگزاران موجب میشد که نمازگزار خود را به آسمان نزدیکتر احساس کند. و وسعت رحمت الهی را به یاد آورد.
یکی از مهمترین کارکردهای مساجد کارکرد آموزشی است. در اسلام همواره به امر آموزش و تعلیم و تربیت تأکید فراوانی شده است و مسلمانان از همان سالهای آغازین اسلام به این امر توجه داشتند . مسجد پایگاه اصلی آموزش در جامعة اسلامی بوده است. بعد از نمازهای یومیه و یا قبل از آن حلقههای درس و پرسش و پاسخ در مساجد تشکیل میشد و جوانان مسلمان در گرد استاد مینشستند و از درس او استفاده میکردند. اکثر این حلقههای درس در گوشهای از شبستان مسجد در کنار ستونی تشکیل میشد تا جایی که در بسیاری از مساجد، به عنوان نمونه در مسجد جامع اصفهان، بسیاری از ستونها را با نام استاد آن حلقه میشناسند. ولی با گذشت زمان و رشد و توسعة جوامع اسلامی و در کنار آن توجه بیشتر مسلمانان به امر تعلیم و تربیت موجب شد این حلقههای درس به مدارس انتقال داده شود تا بحث و جدلهای حاصل آن حلقههای تعلیم و تربیت مزاحم عبادت نمازگزاران نگردد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل بسیج مساجد کارکرد آموزشی مساجد به خصوص در پر کردن اوقات فراقت نوجوانان در ایام تابستان احیا شد.
یکی از کارکردهای مهم مساجد کارکرد قضایی آن میباشد. این کارکرد بیشتر در سالهای ابتدایی اسلام بود که مسلمانان برای حل اختلافات خود به مساجد می آمدند و از رسول خدا یا خلیفة وقت جهت رفع اختلافات خود کمک می خواستند .این کارکرد مسجد موجب ایجاد فضایی ویژه برای امر قضا در مسجد شد که به آن دکهالقضاء میگفتند. کارکرد قضایی مسجد با تأسیس دارالحکومه از مسجد انتقال یافت. این کارکرد در مساجد معاصر وجود ندارد.
یکی از کارکردهای مهم مساجد کارکرد مددکاری اجتماعی آن میباشد. از صدر اسلام تاکنون مسجد محل و خانة امید نیازمندان، دردمندان و مسافرانی بود که در آن شهر غریب بودند. به همین منظور در بسیاری از مساجد محلی برای استراحت و کمک به این دسته از مردم ساخته شده بود. به کار بردن آیاتی با مفاهیم قرآنی و مضمون انفاق و کمک به نیازمندان در قالب کتیبه در هر گوشة مسجد نوعی پاسخگویی به این نیاز جامعه میباشد و خود مظهری از حکمت در ساخت مساجد اسلامی است.
وجود حوض سنگی آب در مرکز صحنمسجد جهت تطهیر و وضو خود نشان دهندة وجود حکمتی عظیم در ساخت اجزای تشکیل دهندة مسجد است. این حوض آب علاوه بر تأمین آب مورد نیاز جهت وضو ، نمادی از پاکی و زلالی دل مؤمن نمازگزار است. آب نشانة پاکی و رحمت است که وجود آن به تقدس و پاکی فضای مسجد میافزاید. دیدن آب آرامش را به فرد مسلمان که در حال وضو گرفتن است هدیه میکند.
4)نگاه حکمی رمزها و نمادهای خانة خدا
نماد نوعی نشانه است؛ نشانهای که یک معنا را بازنمون کرده و با کمک ابزاری آن را نشان میدهد. ماهیت نماد بازنمایی نوعی قرارداد برای دلالت بر امری قراردادی است. وجود نماد هدف حکمت را بیان میکند. هدف حکمت تبدیل محسوس به معقول و معقول به محسوس است. در واقع هر چیزی که دارای حکمت باشد معقولی در آن نهفته است که یا خود آن معقول است و یا محسوسی است که معقول شده است. گاهی اوقات برای فهم مطلب و بیان هدفی ، نیاز است که معقول به محسوس تبدیل شود. وجود نماد همین وظیفه را انجام میدهد. یعنی معنایی که در پس پرده است نه میتواند محسوس باشد و نه میشود آن را با زبان معقول بیان کرد پس به زبان نماد روی میآوریم تا با به کارگیری نشان هایی قراردادی مدلولی را بیان کنیم.البته در حوزه نشانه شناسی استعاره ها نیز می توانند همین کارکرد را داشته باشند با این تفاوت که بعد قراردادی در استعاره حکم نیست. مساجد دنیایی از نشانه ها و نماد ها هستند. سردر عظیم مساجد دورة ایلخانی ، تیموری و صفوی از عظمت و بزرگی خداوند و منارههای دو طرف این سردر نشان دهندة دستان مؤمن است که به آسمان بلند شده و خدای را میخواند. تزئینات اسلیمی و ختایی وجود نقوش هندسی و گیاهی همه و همه نشان از نمادهایی است که بهشت خدایی را به تصویر کشیدهاند. هنر در پیکرة مساجد به لسان نماد با انسان سخن میگوید. نقوش هندسی و گرههای هندسی که حول شمسهای شش، هشت و یا دوازده پر میچرخند نشان از وحدت در کثرت هنر اسلامی است و این خود دال بر وحدانیت خداوند در کل تکثر عالم هستی و رسیدن همه موجودات به وجودی واحد را بازنمون می کند. نقشهای اسلیمی و قوسهای اسپیرال که برلاجورد آسمانی دیوارهای مسجد موج میزند دریای بیکران رحمت الهی را نشان میدهد. درخت زندگی بر قابهای تزئینی مساجد حاکی از بهشت مینویی خداوند بر زمین است. معنای حقیقی هنر اسلامی با نماد همراه و عجین شده است. خطوط کوفی، ثلث و نسخ که اغلب بیش از غایت خوانده شدن به تطهیر فضا کمک می کنند کارکردی نمادین به خود گرفته اند و تبرک فضا را با کلام خداوندی نشان میدهند و تعداد زیادی از این کتیبهها ، آیاتی را در خود دارند که نشان از تبدیل امر نامحسوس به محسوس میباشد . مسجد تمثیل و نماد بهشت خدا بر روی زمین است. بهشتی که فقط نیکان را در خود جای میدهد بهشتی ابدی و ازلی است. بهشت زمین فضایی مینویی دارد. فضایی که با رنگهای فیروزهای و لاجورد، آرامش و تعادل را به بیننده القاء میکند. رنگ لاجوردی عمقی دارد که انسان را به بینهایت میبرد، آبی رنگ آسمان است، رنگ صعود به عالم بالا است. رنگ عالم خیال و دست نایافتنی. آبی رنگ بیگناهی است. رنگ پاکی و صفای دریا. آبی رنگ درون است. این رنگ به فکر انسان وارد می شود وبا آن پیوند بر قرار می کند،آبی رنگ آرامش است ،رنگ دریای بی کران خداوندی.آبی مساجد به مانند آبی آسمان است که انسانهای مؤمن به سان ستارگانی درخشان در آن سوسو میزنند. فیروزهای دیگر رنگ مسجد است. گنبدهای فیروزهای به مانند نگین انگشتری عشقند بر روی زمین. فیروزهای از آبی منشأ گرفته است. .فیروزه ای رنگ شهود است ،رنگ شهود عرفانی. فیروزهای آرامش قلب است و اطمینان روح. فیروزهای رنگ عروج است. معنای واقعی قلب آرام و مطمئن عارف به وجود خداوند. فیروزهای رنگ یا اَیَّتُها النَفسُ المطمئِنَه اِرجِعی اِلی رِبِّک راضیَهً مَرضیَه میباشد. فیروزهای رنگ مؤمنان سحرخیز است. رنگ نماز پرشکوه شب و خلوتهای پرعظمت مؤمنان حقیقی. فیروزهای رنگ امید است. امید به طلوع خورشید. نه خورشیدی که از شرق طلوع میکند بلکه خورشیدی که شرق و غرب نمیشناسد شب و روز نمیخواهد و هر ساعت و هر لحظه میدرخشد. رنگ سفید، رنگ پاکی است. رنگ سادگی و بیآلایشی. رنگ سفید رنگ عرفان است عرفانی مقدس، که به همراه تفکر و خلوت است. این رنگ انسان را به یاد ابرهای سبک بال میاندازد. سفیدی همیشه با پاکی و صداقت همراه است. رنگ سفید بیکرانگی است. رنگ بیپایانی و بیانتهایی است. رنگ پاکی و صداقت است. رنگ سفید نور است ،نورالهی که در قلب مؤمن میتراود. رنگ کبوتر عشق است که در آسمان لاجورد در پیمعشوق خود میگردد. بیان حالت قدسی است. رنگ رسیدن به فناست. فنای عارفانه که وصال را به دنبال دارد رنگ استغناست. رنگی که همه هست و هیچ نیست. سفید رنگ نور است. نور خدایی، نوری که به تاریکی دل روشنایی میدهد. روشنایی که در کور راههای طریقت راهنمای اهل حقیقت است. اهل حقیقتی که به دنبال کمال است و انتهای شریعت .
علاوه بر رنگ در مسجد که دریایی از نماد را به وجود آورده است، فرم نیز در مساجد دارای معنا و مفهومی است. فرمهای استوار ، افقی و چهارگوش که در قسمت پائینی همة اجزای مسجد قرار گرفته کمکم در حرکتی آرام به فرم منحنی تبدیل شده و در بالاترین نقطه به یک وحدانیت میرسد. این خصوصیت در محرابها به خوبی قابل مشاهده است. پائین محراب فرم کاملاً استوار و چهارگوش دارد و در قسمت بالای آن حالت انحنا پیدا کرده تا در بالاترین نقطه که اغلب در آن چراغی آویزان است میرسد و حکم این است که از زمین خاکی که تکثر را در خود جای داده حرکت کرده و به یک نقطه میرسیم و آن نقطه نور است، نور خدایی و نور هدایت و وحدانیت که در بالاترین قسمت محراب قرار گرفته است.
قرار گرفتن گنبد در بهترین قسمت مسجد یکی از مظاهر حکمت در ساختار خانههای خداست. گنبد نماد آسمان است. آسمان بزرگ که گستره و جایگاه رحمت خداوندی است. آسمانی که انسان برای جستجوی خدا به آن نگاه میکند زیرا بلند است و انتها ندارد. آسمان رنگ خداست و از آن بوی عطر خداوند به مشام میرسد. گنبد مساجد نمادی از آسمان است. نمادی از رسیدن وحدت از اکثریت است. همة اجزای زینت دهندة آن در یک نقطه جمع میشوند. در بالاترین قسمت گنبد شمسهای زیباست که نماد نور خداوندی است و معنای آن را میدهد که همهچیز به سوی خدا میرود و کشش و حرکت همة موجودات به وحدتی زیبا ختم میشود.
نماد در هنر مسجد، معنا، مفهوم و پیامی دارد. با نگاه از زاویهای دیگر و با یک جمعبندی کلی میتوان پنج پیام را از نمادهای هنری مسجد مشاهده کرد:
1- توحید اولین پیام هنر مسجد است. تمام راهها، گذرها، بازارها و مراکز مهم شهری به مسجد ختم میشود و در مسجد همة اجزاء شامل صحن، ایوانها و دیوارها و حتی خطهای افقی و عمودی به گنبد ختم میشود و گنبد در یک نقطه به اوج میرسد و آن نقطه وحدانیت است که معنا و مفهوم عمیق توحید را بیان میکند.
2- لطافت، نرمش، عاطقه و انعطاف پیام دیگر مسجد است. وجود رنگهای ملایم، خطوط منحنی، آرامش و لطافت را به همراه خود دارد فرمهای سازنندة مسجد همه از آرایشی وصف نشدنی سخن میگوید فضا سازی مسجد نوعی روحانیت و عرفان را در خود دارد که رضایت روح و آرامش آن را برای انسان به ارمغان میآورد.
3- توجه به جایگاه رفیع انسان و اشاره به خویشاوندی او و طبیعت، دیگر پیام هنر مسجد است «مجموع مسجد، یک انسان یا یک خانواده است. انسان بدون خانواده (کوچکترین جامعه) و بدون جامعه، معنا نمیدهد. در دورة آذری و اصفهانی،چهارایوان- سه ایوان کوچکتر و یک ایوان بزرگتر- پدید آمد. ایوان بزرگتر همراه با گنبد و دو گلدسته، تداعی کنندة وضعیت یک انسان در حال نیایش است که با سر ودستهایی رو به بالا نشسته است و اطراف او هم، افرادی چند- ایوانهای کوچکتر- قرار دارند. و این تداعی کنندة یک خانواده است».
4- جامعه گرایی و جامعه نگری پیام دیگر هنر مسجد است. جمع شدن مسلمانان در کنار هم در فضای مسجد تداعی کنندة جامعه گرایی مسجد میباشد .
5- دین داری جامعه، دیگر پیام معماری مسجد است. مسجد در مرکز شهر قرار گرفته به طوری که تمام راههای و گذرها به آن ختم میشود. قرار گرفتن بازار و مدرسه در حاشیه مسجد نشان از قطب شهر بودن مسجد است و وجود آن نماد و سمبلی است از دینداری و اعتقاد مردم جامعه ای که مسجد در آن واقع شده است .
نتیجهگیری
نماز مهمترین فریضه دین اسلام و در نتیجه تمامی ابعاد آن از جمله فضای برپایی این آیین الهی یکی از مهمترین و ماندگارترین فضاهای معماری اسلامی را شکل داد که علاوه بر مکان عبادت یک مرکز مهم اجتماعی در جامعه اسلامی شد.
حکمت هنر اسلامی جزیی جدا نشدنی از هنر اسلامی است و هنر اسلامی هنری حکیمانه و حقیقت جوست. در ساختار هنر اسلامی مساجد از مهمترین مظاهر تجلی حکمت هستند که این وجوه حکیمانه می تواند در ساحت هایی از جمله معماری مسجد، نمادهای مسجد، باطن و عالم درونی مسجد و در نهایت کارکردهای مختلف مسجد متجلی گردد.
مساجد سنتی با توجه به روشهای ساخت و چگونگی پرورش هنرمندان معمار آنها در بطن جامعه بیشتر از مساجد امروزین این معانی حکمت را به نمایش میگذارند.
ویژگی های روحی و شرایط اجتماعی یک جامعه به صور مختلف در رفتار های فردی و اجتماعی آن جامعه بازنمون می گردد و هنر و معماری آن جامعه نیز به نوعی آن ویژگیها را انعکاس می دهد. در نتیجه هرگاه یک جامعه به سمت معنویت و حقیقت گام بردارد نمود آن حکیمانه شدن هنر و معماری آن جامعه است.
حکمت هنر اسلامی
منابع
1- ابن سینا؛ رسائل؛ تهران: نشر بیدار، بیتا.
2- احمدی ملکی ،رحمان «لاجورد آسمانی» نشریه وارش، سال دوم، شمارة اول، 1375.
3- بورکهارت، تیتوس؛ هنر مقدس؛ ترجمة جلال ستاری؛ تهران: انتشارات سروش 1369.
4- بورکهارت، تیتوس؛« ارزشهای جاودانی هنر اسلامی» ، مجموعه مقالات مبانی هنر معنوی، ترجمة دکتر سیدحسین نصر؛ تهران: انتشارات حوزة هنری، 1377.
5- بورکهارت، تیتوس؛« مدخلی بر اصول و روش هنر دینی» ، مجموعه مقالات مبانی هنر معنوی ؛ ترجمة جلال ستاری ؛ تهران: انتشارات حوزه هنری، 1376.
6- حاتم، غلامعلی؛ «مسجد جلوهگاه هنر اسلامی» ؛ فصنامة هنر، شماره 33 ویژه نامه مسجد، 1376.
7- رشاد ، علیاکبر؛ «هنر پرستشگاهی» ؛ نشریة مسجد، شماره 35، آذر و دی 1376.
8- رهنورد، زهرا؛ حکمت هنر اسلامی؛ تهران: انتشارات سمت، 1378.
9- زمر شیدی، حسین؛ «سیری در نماسازی مساجد در ادوار اسلامی»؛ نشریة مسجد ، شماره 37 و 38، فروردین و اردیبهشت 1377.
10- طباطبایی ،محمد حسین؛ تفسیر المیران،جلد دوم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی ،تهران: بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی و رجاء.1363-64
11- فروغی، محمد علی؛ سیر حکمت در اروپا؛ تهران: انتشارات زوار، 1381.
12- کاپلستون، فردریک؛ تاریخ فلسفة یونان و روم؛ ترجمة سیدجلالالدین مجتبوی؛ ج اول، تهران: انتشارات سروش، 1360.