آیت اللّه جعفر سبحانی: صاحب عروة الوثقی1 درباره مکلفی که در قطب زندگی میکند، مینویسد: إذا فرض کون المکلّف فی المکان الذی نهاره ستّة أشهر و لیله ستّة أشهر أو نهاره ثلاثة و لیله ستّة أو نحو ذلک فلا یبعد کون المدار فی صومه و صلاته علی البلدان المتعارفة المتوسطة مخیرا بین افراد المتوسط و أما احتمال سقوط تکلیفهما عنه فبعید کاحتمال سقوط الصوم و کون الواجب صلاة یوم واحد و لیلة واحدة و یحتمل کون المدار بلده الذی کان متوطّنا فیه سابقا إن کان له بلد سابق؛ مسأله دهم: چنانچه مکلفی در مکانی زندگی کند که 6 ماه از سال، روز و 6 ماه دیگر آن شب باشد، و یا سه ماه از سال روز و 9 ماه دیگر آن شب باشد و ··· بعید نیست که ملاک در نماز و روزه این فرد، سرزمینهای متعارف و واقع شده میان دو قطب باشد و این فرد مخیر باشد که برای نماز و روزه هایش یکی از سرزمینهای میانی را مبنا قرار دهد. اما احتمال سقوط نماز و روزه نسبت به این فرد بعید است، همچنان که احتمال سقوط روزه و وجوبِ نمازِ تنها یک روز و یک شب، بعید به نظر میرسد. این احتمال هم وجود دارد که ملاک [در نمازها و روزههای این فرد] سرزمینی باشد که قبلاً در آن زندگی میکرده است ؛ البته این احتمال در صورتی است که فرد مزبور وطن سابقی داشته باشد. صاحب عروة الوثقی در مورد نماز و روزه چنین شخصی چهار احتمال را ذکر میکند: 1. ملاک در نمازها و روزههای مکلف مزبور، سرزمینهای معمولی باشد و خود مخیّر است که برای نمازها و روزههایش یکی از بلاد معمولی را [که میان قطبین قرار دارند] مبنا قرار دهد. 2. سقوط تکلیف نماز و روزه از این فرد است. 3. روزه از این فرد ساقط است و در مورد نماز هم [در تمام ماههایی که روز است] تنها نماز یک روز و ]در تمامی ماه هایی که شب است تنها نماز] یک شب واجب است. 4. ملاک در نمازها و روزههای مکلف مزبور، وطن سابق او میباشد؛ البته در صورتی که وطن سابقی داشته باشد. روشن است که سه احتمال اخیر باطل هستند. اما این که فرد در چنین موقعیتی به کلی فاقد تکلیف باشد، احتمالی است که هرگز نمیتوان به آن ملتزم شد. احتمال سوم هم که تنها نماز یک روز و یک شب واجب باشد، احتمالی است همچون احتمال قبلی، به علاوه هنگامی که شب طولانی باشد، زوال خورشید محقق نمیشود [تا وقت مشخصی برای اقامه نماز ظهر ایجاد شود].
اما احتمال چهارم، ممکن است دلیل آن، استصحاب باشد. اما این احتمال با [فرضِ] عبور عابر از مناطقی که روزها و شبهایشان نسبت به وطن او متفاوت هستند، قبل از رسیدن به مناطق قطبی، نقض میشود. از میان چهار احتمال گذشته تنها احتمال اوّل، که صاحب عروه آنرا بعید ندانسته، صلاحیت بحث و بررسی دارد. تحقیق این وجه متوقف بر ذکر نکاتی چند است: نکته اوّل: هر مکانی دارای طول و عرض جغرافیایی است. طول جغرافیایی عبارت است از: قوس عمود بر خط نصفالنهار گرینویچ [از یک طرف] و بر خط نصفالنهار محل مورد نظر [از طرف دیگر]. بنابر این مقدار مسافت میان دو نقطه مزبور، طول جغرافیایی مکان مورد نظر را تشکیل میدهد. اما عرض جغرافیایی عبارت است از مقدار قوس عمود از خط استوا تا آن مکان. بنا بر این مقدار مسافت دو نقطه مزبور، عرض جغرافیایی آن جا را تشکیل میدهد. از آن جا که خط استوا دایرهای است که کره زمین را به دو نیم تقسیم میکند و در پی آن عرض جغرافیایی هم به عرض جغرافیایی شمالی و جنوبی تقسیم میشود، بنابر این مقدار قوسی که از خط استوا شروع شده و به قطب شمال ختم میشود نود درجه میباشد، همچنان که قوسی که از خط استوا تا قطب جنوب امتداد دارد، نود درجه میباشد. نکته دوم: مناطقی که بین خط استوا و یکی از دو قطب شمال و جنوب قرار دارند، بر حسب دوری آنها از خط استوا، دارای درجات متفاوتی هستند. مناطقی که بین خط استوا و درجه 67 واقع شدهاند، مناطق معتدل محسوب میشوند و در طی 24 ساعت، از شب و روز برخوردارند، اگر چه با یکدیگر از نظر بلندی و کوتاهی شب و روز، اختلاف دارند. مناطقی که بالای 67 درجه هستند مناطق قطبی به شمار میآیند و طول روز و شب در آنها برحسب دوری از مناطق معتدل، مختلف است و وجه اشتراک این مناطق این است که یا از روزهای طولانی برخوردارند و یا از شبهای طولانی، به طوری که هرچه به خط نود درجه نزدیکتر میشویم، طول شب یا روز برخی از این مناطق تا به شش ماه هم میرسد. بنابر این آنچه مشهور شده که طول روز یا شب در تمامی مناطق قطبی شش ماه است، همه جا صحت ندارد و این سخن تنها در مورد نقاطی که در مرز خط نود درجه قرار دارند، صحیح است. اما مناطقی که میان خط نود درجه و خط 67 درجه قرار دارند بر حسب دوری و نزدیکی از این دو خط، از طولِ شب و روز متفاوتی برخوردارند اگر چه همگی این ویژگی را دارند که دارای روز یا شب طولانی هستند. نکته سوم: گذشت که برخی مناطق نزدیک خط 67 درجه، در طیّ 24 ساعت، از روز و شب برخوردارند و ممکن است [طول شب و روز در این مناطق به این صورت باشد که] بیست و دو ساعت آن شب و دو ساعت دیگر، روز باشد یا برعکس. مردم این مناطق اگر چه از روز یا شب طولانی برخوردارند، با این حال بایستی فرایض خود را [از قبیل نماز و روزه] بر طبق روز و شب، و مشرق و مغربی که دارند، به جا آورند. به این صورت که بیست و دو ساعت روزه بگیرند و نمازهای یومیه را در طی دو ساعت انجام دهند، و راه دیگری وجود ندارد و امکان ندارد [در این مناطق] بتوانیم حکم روز را در شب و یا حکم شب را در روز اجرا کنیم. اما بحث در مورد مناطقی است که بالاتر از خط 67 درجه قرار دارند، یعنی مناطقی که با گذشت 24 ساعت، شب یا روز ندارند. آنچه در کلام صاحب عروه مطرح شده، همین مورد است.
نکته چهارم: متبادر از کلمات فقها در این زمینه این است که در مناطق قطبی شب و روز از هم متمایز نیستند و زمان یا فقط روز است و یا شب. به همین دلیل اقوال فقها متفاوت شده در مورد کیفیت اقامه فرایض در این مناطق و اینکه چگونه میشود در حالی که خورشید در میان آسمان است، نماز مغرب و عشا و یا در حالی که هوا شدیداً تاریک است، نماز ظهر و عصر را به جا آوریم. از این رو احتمالات پیشین را مطرح کردهاند و ملاحظه شد تنها احتمالی که صاحب عروه بعید ندانسته بود [قابل طرح و بررسی] باقی ماند و آن احتمال این بود که: نماز و روزه افرادی که در این مناطق به سر میبرند بایستی بر طبق بلاد معمولی میان دو قطب شمال و جنوب باشد و افراد این مناطق مخیرند که هر یک از این بلاد میانی را مبنای انجام فرایض خود قرار دهند. به عنوان مثال فردی که در قطبین زندگی میکند میتواند معیار را، مقدار روز و شب مناطق معتدل و مناطقی که در آن فصل شب و روز در آنها کوتاه نیست، قرار دهد؛ اگر چه در برخی فصول روز تا شانزده ساعت و شب تا هشت ساعت هم برسد. بنابراین چنین فردی بایستی به مقدار روز مناطق معتدل روزه بگیرد و نماز ظهر و عصر را اقامه کند و بر مبنای شب مناطق معتدل روزه را افطار کند و نماز مغرب و عشا را نیز طبق همین معیار به جا آورد. بنا بر این بایستی [در مناطق قطبی] مقدار شب و روزِ فصول مختلف سال در مناطق معتدل دور از آن مناطق، مراعات گردد. آنچه بیان شده، متبادر از کلمات فقها بود. اما دو نکته به نظر میرسد که متذکر میشویم: اولاً، چه دلیلی وجود دارد که اهالی مناطق قطبی بایستی بلاد معمولی میانی را مبنا قرار دهند و این مناطق را بر بلاد نزدیک قطبین ـ که در طی 24 ساعت از شب و روز اگر چه یکی کوتاهتر و دیگری بلندتر، برخوردارند ـ ترجیح دهند؟
ثانیاً، دستیابی به مقدار روز مناطقی که در فصل خاصی معتدل هستند، دشوار است و با توجه به این که اسلام دین آسانی است چنین چیزی نمیتواند در طی قرون متمادی، به ویژه قبل از پیشرفت وسایل ارتباطی سیمی و بی سیمی، برای عموم مردم معیار باشد. اینک با توجه به مطالب گذشته به بیان نظر خود در این زمینه میپردازیم: دیدگاه انتخابی درباره نماز در مناطق قطبی مناطق قطبی در همه فصول از یک نحوه روز و شب برخوردارند؛ اگر چه کیفیت روز و شب در این مناطق با روز و شب در مناطق معتدل متفاوت است و با همین تفاوت است که مشکل نماز و روزه در این مناطق به شکلی که در ذیل بیان میشود، حل میگردد: اگر روز از شب طولانیتر باشد و از مرز یک ماه یا دو ماه تا شش ماه تجاوز کند، در این صورت راهنمای ما در تشخیص روز از شب، خورشید است. توضیح این که در این مناطق، حرکت خورشید بر حسب آنچه حواس ما درک میکند، حرکتی دورانی همچون حرکت سنگ آسیاب است به این صورت که در طی 24 ساعت یک بار با اوج و حضیضی که دارد حول افق میچرخد. بنا بر این خورشید حرکتش را از شرق به سمت غرب و در ضمن یک خط منحنی شکل آغاز میکند و هرچه بالاتر رود و به سمت غرب حرکت کند، سایه شاخص بیشتر میشود تا آن که ازدیاد سایه شاخص متوقف شود. سپس جریان بر عکس میشود و این جریان در سمت شرق روی خواهد داد و در این موقع خورشید در آن نقطه به خط استوا میرسد و به این وسیله اوقات ظهر و عصر را میتوان تشخیص داد. پس از آن، خورشید در این خط منحنی شروع به حرکت میکند تا این که به پایینترین درجه برسد، اگر چه غروب نمیکند. آن گاه حرکتش را از غرب به شرق آغاز میکند و در این موقع است که شب فرا میرسد و شب ادامه دارد تا وقتی که حرکت خورشید به نقطهای منتهی شود که از همان جا شروع به حرکت کرده بود، و کمی قبل از رسیدن خورشید به نقطه شرق، اوّل فجر محسوب میشود. بنا براین حرکت خورشید راهنمای ماست برای دستیابی به اوّل و وسط روز و ابتدای شب و آغاز فجر. این بیان، استحسان نیست بلکه هوا هم آن را تأیید میکند. توضیح این که وقتی خورشید از طرف غرب شروع به حرکت میکند تا به سمت غرب برسد هوا مانند مناطق معتدل بسیار روشن است و وقتی به طرف غرب پایین میآید و از آن جا به سمت شرق حرکت میکند هوا به تیرگی و تاریکی خفیفی میل میکند. لذا ساکنان این مناطق، با حرکت نخستین خورشید، رفتار روز، و با حرکت بعدی خورشید، رفتار شبانه میکنند به این معنا که به هنگام حرکت نخستین خورشید، اقدام به کارهای روزانه میکنند و به هنگام حرکت بعدی خورشید به خواب شبانگاهی میروند.
بنابر این روشنایی و تاریکی در طی 24 ساعت بر یک منوال نیست بلکه از روشنی به تیرگی و یا از روشنی شدید به روشنی ضعیفتر تغییر حالت میدهد. این نیست مگر به سبب این که حرکت نخستین خورشید ملازم با وجود روز در مناطق معتدل است همچنان که حرکت بعدی خورشید ملازم با وجود شب در آن مناطق میباشد. اما میل مرکز چرخش زمین به دور خود به میزان 5/23 موجب میشود که خورشید در برخی فصول به مدت زیادی در این مناطق خیمه زند به طوری که اگرچه خورشید اوج و حضیضی داشته باشد اما در این مدت غروبی از آن دیده نشود.
تمامی آنچه بیان شد در صورتی است که در این مناطق روز طولانی باشد، اما اگر قضیه برعکس باشد یعنی در این مناطق شب تا شش ماه طول بکشد، حکم این صورت هم از آنچه در صورت نخست بیان کردیم، روشن میشود؛ زیرا خورشید اگر چه در این مناطق برای مدتی طولانی غروب میکند اما تاریکی در این مناطق به یک شکل نیست بلکه شدت و ضعف دارد. شدت تاریکی نشانه حکومت شب در مناطق معتدل است؛ همچنان که تاریکی ضعیف نشانه حکومت روز در آن مناطق میباشد. از این طریق میتوان روز را از شب تشخیص داد به این صورت که زمان 24 ساعت تقسیم میشود به تاریکی محض و تاریکی آمیخته با کمی نور که تاریکی محض، شب و اوّل وقت نماز مغرب و عشا، و تاریکی آمیخته با کمی نور ابتدای روز است. این حالت چند ساعت ادامه دارد تا این که مجدداً تاریکی شدید فرا رسد و این چند ساعت، روز این مناطق شمرده میشود و بایستی در این ساعات روزه گرفت؛ همچنان که حد وسط این چند ساعت، ظهر این مناطق محسوب میشود و بایستی نماز ظهر و عصر را به جا آورد. نتیجه با توجه به مطالبی که بیان شد، مناطق قطبی یا نزدیک به قطب به سه دسته تقسیم میشوند:
1. برخی از این مناطق به گونهای هستند که در آنها شب و روز به طور جداگانه وجود دارند و هر چند شب و روز در این مناطق متساوی نیستند اما طلوع و غروبی برای خورشید وجود دارد که فرایض روزانه با طلوع خورشید و فرایض شبانه با غروب خورشید انجام میگیرد اگر چه مقدار این شب یا روز کوتاه باشد.
2. [برخی دیگر از این مناطق به گونهای هستند که دارای روز طولانی میباشند] و چنانچه این مناطق دارای روزی طولانی باشند، خواه به شش ماه برسد یا نرسد، از آن جا که خورشید قابل دیدن و حرکتش دورانی و مانند سنگ آسیاب است، بنابراین وقتی حرکت خورشید از شرق به سمت غرب است، روز و وقتی خورشید به دایره نصفالنهار برسد، ظهر محسوب میشود، و زمانی که حرکت خورشید به سمت شرق پایان یابد و حرکتش را به سمت غرب آغاز کند، شب فرا میرسد و هنگامی که حرکت خورشید به طرف غرب پایان یابد و خورشید حرکتش را به سمت شرق آغاز کند، ابتدای روز این مناطق است. بدین گونه یک دوره شبانه روزی در طی 24 ساعت تکمیل میشود.
3. [برخی مناطق هم هستند که دارای شبهای طولانی هستند.] چنانچه شب در این مناطق طولانی باشد، خورشید اگر چه قابل رؤیت نیست اما تاریکی در آنها به یک شکل نیست؛ بلکه تاریکی میان تاریکی شدید و تاریکی مایل به سیاهی در نوسان است. بنا بر این وقتی تاریکی در این مناطق شدید است، شب محسوب میشود و آغاز آن، آغاز نماز مغرب و عشا است و وقتی تاریکی مایل به سیاهی شروع شود و پرتوهایی از نور آشکار گردد، صبح آغاز میشود. بنا بر این هر گاه تاریکی خفیف شود، روز این مناطق محسوب میشود تا این که حالت قبل، تکرار شود. -------------------------------------------------------------------------------- 1.العروة الوثقی (چاپ قدیم)، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، ج 2، ص 227، مسأله 10. |