یکی از ایراداتی که عده ای از روی ناآگاهی نسبت به سنت فعلی پیامبر(ص) مطرح می کنند این است که چرا شیعیان همچون اهل تسنن برخی نمازهای پنجگانه را در وقت فضیلت خویش اقامه نمی کنند بلکه به عکس میان آنها قایل به جمع هستند و مثلا نمازهای ظهر و عصر یا مغرب و عشاء را با هم به جای می آورند؟ برخی حتی پا را از این فراتر گذارده و به شیعه نسبت بدعتگذاری در دین داده اند؟
پاسخ اجمالی به مساله فوق این است که اولا باید دانست که نماز جزء فروع دین است و در مسائل فرعی نیز همواره میان دانشمندان، نحله ها و مذاهب اسلامی اختلاف وجود داشته و دارد اما صرف این اختلاف دلیل بر حقانیت گروهی نسبت به گروه دیگر نمی باشد همانطور که پیشوایان و علمای اربعه اهل سنت نیز با هم اختلاف زیادی در این مسائل دارند بلکه آنچه مهم است ادله طرفین است، پس باید ادله را بررسی کرد، ثانیا: چنانکه مذکور خواهد افتاد شیعه در این مساله از هر اهل تسننی سنی تر است؛ چه آنکه روایاتی که خود علمای بزرگ اهل تسنن در معتبرترین کتابهای خویش آورده اند گواه بر آن است که سنت حضرت ختمی مرتبت (ص) نیز چنین بوده که میان نمازهای یاد شده جمع می کردند.
به هر روی، جمع خواندن پاره ای از نماز های یومیه و نیز عدم جمع میان آنها سنت جاری رسول الله در صدر اسلام و نیز ائمه هدی علیهم السلام بوده و نمی توان چشم را بر واقعیات تاریخ بست و به کثیری از مسلمانان چنین نسبتی ناروا روا داشت، نه شیعیان و نه حتی اهل تسنن هیچ کدام در این مساله بدعت گذار نبوده و نیستند جز اینکه اهل تسنن به دلایلی خاص قایل به تفکیک و اقامه نمازهای یاد شده در وقت فضیلت خویشند وشیعه به دلایلی دیگر از جمله رفع حرج، توسعه و تسهیل امت به سنت جمع خوانی پیامبر تمسک جسته است
اما پاسخ مستوفی وادله نقلی:
چنانکه گفته شد "علاوه بر منابع شیعیان، در منابع معروف اهل تسنن مانند صحیح بخارى و صحیح مسلم، سنن ترمذى، موطأ مالک، مسند احمد، سنن نسائى، مصنف عبدالرّزّاق و...، حدود سى روایت درباره جمع میان نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشاء، نقل شده است که در آن ها حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) در حالى که در شهر بودند و هیچ خوف و ضرورتى نیز وجود نداشت جمع بین دو نماز کرد.
اکنون به برخى از روایت هایى که اهل تسنن در مورد جمع بین دو نماز واجب آورده اند به اختصار اشاره مى کنیم تا معلوم شود که همه مسلمانان به صحت این عمل معتقدند و این کار از بدعت هاى شیعیان محسوب نمى شود:
1. احمد بن حنبل در مسندش از ابن عباس نقل مى کند که گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در مدینه مقیم بود و مسافر نبود، با این حال هم نماز ظهر و عصر (8 رکعت) و هم نماز مغرب و عشاء (7 رکعت) را با هم خواندند.1
2. مالک در موطأ از ابن عباس روایت کرده که گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشاء را به صورت جمع (با هم) به جاى آوردند در حالى که نه خوفى وجود داشت و نه سفرى در کار بود.2
3. مسلم در صحیحش در باب جمع بین دو نماز در حضر مى گوید: ابن عباس گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نماز ظهر و عصر را با هم و نماز مغرب و عشاء را با هم به جاى آورد بى آن که خوفى باشد یا در حال مسافرت باشد.3
4. و همچنین ابن عباس مى گوید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در مدینه جمع بین دو نماز ظهر و عصر و دو نماز مغرب و عشاء کرد بدون خوف و باران. مى گوید: به ابن عباس گفتم: چرا چنین کرد؟ گفت: براى این که امتش در مشقت نیفتند.4
روایات در این زمینه حتى در منابع اهل تسنن زیاد است ولى ما به جهت رعایت اختصار به همین مقدار بسنده مى کنیم.
تقریباً در تمام احادیث بالا که در کتب معروف و منابع درجه اول اهل تسنن نقل شده و سند آن ها به جمعى از بزرگان صحابه مى رسد، روى دو نکته تأکید شده است:
نخست این که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) جمع میان دو نماز را در حالى انجام داد که مشکل خاصّى مانند باران یا سفر، یا ترس از دشمن، وجود نداشت.
دیگر این که هدف آن حضرت «توسعه بر امّت» و «رفع عسر و حرج» بوده است. "5
هر چند اخبار و روایات بسیاری در این باب نقل شده، لیکن همین که بابی به نام «جمع بین الصلاتین» اختصاص یافته و احادیث مربوطه در این باب نقل گردیده، محکم ترین دلیل و برهان بر جواز جمع خواندن نماز است. زیرا اگر غیر از این می بود باید باب مخصوصی به نام «جمع بین الصلاتین فی السفر» یا «جمع بین الصلاتین فی الحضر» اختصاص می دادند تا احادیث مربوطه را تفکیک نمایند.
از طرفی دیگر، بخاری همین احادیث را در صحیح خود آورده، لیکن به دلایل نامعلومی و با زبردستی آن ها را از محل «جمع بین الصلاتین» به محل دیگری مثل «باب تأخیر الظهر إلی العصر من کتاب مواقیت الصلاة» و «باب ذکر العشاء والعتمة» و «باب وقت المغرب» انتقال داده است.6
اصولا جواز جمع میان دو نماز در برخى از موارد، مورد اتفاق همه فقهاى اسلام قرار دارد. در عرفه و مزدلفه همه فقها جمع میان نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشاء را جایز مىدانند، همچنانکه گروه زیادى از فقهاى اهل سنت جمع بین دو نماز را در سفر مجاز مىشمرند. تمایز شیعه از دیگران آن است که گام فراتر نهاده و با استناد به ادله فوق (در عین قبول افضلیت انجام نمازها در وقت فضیلت خویش) جمع میان دو نماز را مطلقا جایز مىداند. حکمت این امر نیز، همانگونه که در احادیث بیان شده است، تسهیل امر بر مسلمانان است، و خود پیامبر گرامى در موارد زیادى بدون عذر (مانند سفر، بیمارى و غیره) بین دو نماز جمع مىکرده تا کار را براى امت آسان سازد، که هر کس بخواهد بین نمازها جمع کند و هر کس بخواهد آنها را جدا از یکدیگر انجام دهد.7
گاهى تصور مىشود مقصود از جمع این است که نماز اول را در آخرین وقت(فضیلت) آن (مثلا هنگام رسیدن سایه شاخص به اندازه خود)، و نماز دوم را در اولین وقت عصر بخواند. با این کار، فرد نمازگزار در حقیقت هر دو نماز را در وقت خود خوانده است، گرچه یکى در پایان وقت و دیگرى در آغاز آن انجام گرفته است.
روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مُهرش عبور کرد.
مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی.
مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم، تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟
نماز موضوعی است که متدیان، بسیار با آن سر و کار دارند اما مواجههی افراد مختلف با آن متفاوت است. نماز برای بسیاری دغدغه است اما دغدغهای آزار دهنده که تا پایان وقت با آنهاست و در آن لحظات پایانی که آن را به جا میآورند گویا که بار بزرگی را از دوش برداشتهاند.
گروه دیگری نیز به نماز عادت کردهاند و چندان ارتباطی با آن نداشته و هیچ دغدغهای برایشان ندارد و از سر عادت دیر یا زود آن را به جا میآورند.
اما در این میان هستند افرادی که نماز جور دیگری برایشان دغدغه است. این افراد توانستهاند ارتباطی با آن برقرار کنند و دغدغه آنها این است که آن را به نحو صحیحی به جای آورند.
اما چگونه نماز برای انسان شیرین میشود؟
نماز عبادتی که در ابتدای راه، نیاز به تمرین دارد تا عادت شده و مشقت آن هموار شود. از این روست که آموزههای تربیتی دین، گویای این است که کودکان از هفت سالگی به نماز فرا خوانده شوند تا کم کم با آن خو بگیرند. اما قدم بعد، ستیز با عادت شدن آن است. و تمام مشکل اینجاست که یا نماز برای افراد عادت نمی شود و یا تبدیل به عادت میگردد.
عادت نکردن افراد به نماز در ابتدای سنین تکلیف موجب کسالت و مشقت برای آنان در سنین بالاتر شده و باقی ماندن در عادت موجب عدم ارتباط با آن میگردد. اما نمازی که "قربانُ کلِ تقی" است و "معراج مومن" است، فراتر از تکرار واژهها و انجام منظم حرکات است.
از قدیم انسانها دنبال جادو، ذکر، ختم، رمز و کیمیا بودهاند تا یکباره ترقی کنند. امروز هم کم نیستند افرادی که ذکر میدهند و آدمهایی که دنبال آن هستند و خود شما نیز قطعا نمونههای دینی آن را تجربه کردهاید. حتی منابع اسلامی نیز پر است از این دست ختوم و اذکار. اما کماند افرادی که با این روشها گرهای گشوده باشند حتی با شیوههای دینی. اما چرا؟
علت عدم تأثیر عمده این موارد، عدم ارتباط با معناست. چرا که الفاظ منشاء اثر نیستند و آنچه سیراب میکند خود آب است نه اسم آن. گذشته از اینکه بسیاری از موارد غیر دینی آن شیوهها، تهی از معنا هستند.
نماز نیز یکی از همان اکسیرهاست که به فرمودهی اولیای دین قربان و معراج است یعنی بال پرواز و ترقی. و آنچه گفته آمد همه برای این بود که عرض گردد نماز بهترین و تضمینیترین ذکر و ختم و رمز برای ترقی و رسیدن به آرزوها و پر کشیدن به اوج آسمانهاست. اما نه ظاهر نماز و نه الفاظ آن، بل روح و معنای آن، که داستان نماز و روحش همان داستان آب و اسم آب است.
اما تنها راه عادت کردن به نماز و عادی نشدن نماز؛ تنها و تنها با توجه به آن و گذشتن از ظاهر آن و رسیدن به معنا و ارتباط با روح آن است که در تعابیر دیگر به این توجه حضور قلب نیز گفته میشود.
برای دست یابی به حضور قلب باید به نماز اهمیت داد. از وقت نماز گرفته تا مقدمات و اعمال و اذکار آن. بنابر این بهتر است نمازگزار موارد زیر را مراعات کند:
1- اهتمام به نماز اول وقت داشته و سعی کند دغدغهاش این باشد که تا اذان گفته شد هر جا که هست در پی خواندن نمازش رود.
2- قبل از نماز حتما اذان و اقامه را بگوید و خود را برای نماز مهیا کرده و ذهنش را از امور روزمره و مشغلههای زندگی خالی کند.
3- قبل از نماز همیشه به خود توجه دهد که میخواهد در پیشگاه خدای بزرگی بایستد که او را میبیند و فراتر از آن، کسی است که او را و همه عالم را آفریده و هستی به دست اوست و شنوا و دانا و مهربان است.
4- حتما معنای اذکار نماز و آیاتی که در آن تلاوت میکند را بداند و توجه داشته باشد که دارد با خدای خود صحبت میکند.
5- بعد از نماز حتما چند دقیقهای بنشیند و ارتباط خود را ادامه دهد و در آن بیندیشد.
چرا شیعیان نمازهای پنجگانه را در سه وقت میخوانند؟
مسأله «جمع بین الصلاتین» از مسائل مهم فقهی و حساس است که اخیراً از طرف دانشمندان محقق شیعه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است؛ زیرا برخی تصور میکنند که جمع بین دو نماز نوعی خواندن نماز در غیر وقت شرعی است، برای روشن شدن موضوع ابتدا نکاتی را یادآور میشویم:1
1. همه گروههای اسلامی در این مسأله اتفاق نظر دارند که در «عرفات» میتوان هر دو نماز ظهر و عصر را در وقت ظهر، با هم و بدون فاصله ادا کرد، و در «مزدلفه» نیز جایز است نماز مغرب و عشا را در وقت عشا بجا آورد.
2. حنفیها میگویند: جمع بین نماز ظهر و عصر در یک وقت، و نماز مغرب و عشا در یک وقت، تنها در همان دو مورد «عرفه» و «مزدلفه» جایز است و در سایر موارد، جایز نیست.
3. حنبلیها، مالکیها و شافعیها میگویند: جمع بین نماز ظهر و عصر و یا جمع میان نماز مغرب و عشا در یک وقت خاص، علاوه بر دو مورد یاد شده، در حال سفر نیز جایز است. برخی از این گروهها، با هم خواندن دو نماز را در موارد اضطراری; مانند زمانی که باران ببارد و یا نمازگزار بیمار یا در هراس از دشمن باشد، جایز میدانند.2
4. شیعه بر آن است که هر یک از نمازهای ظهر و عصر و نمازهای مغرب و عشا، یک «وقت خاص» دارند و یک «وقت مشترک»;
الف. وقت خاص نماز ظهر، از آغاز ظهر شرعی(وقت زوال) است تا مقدار زمانی که چهار رکعت نماز خوانده میشود، در این مدّت محدود، تنها نماز ظهر را میتوان بجا آورد.
ب. وقت خاصّ نماز عصر، زمانی است که از آن لحظه تا وقت غروب، تنها به اندازه مدّت خواندن نماز عصر، فرصت باشد.
ج. وقت مشترک بین دو نماز ظهر و عصر، از انتهای وقت خاص نماز ظهر، تا ابتدای وقت خاص نماز عصر است.
سخن شیعه آن است که در تمام این وقت مشترک، میتوان نماز ظهر و عصر را با هم و بدون فاصله خواند.
اهل سنت به خاطر دیدگاه خاصی که در تقسیم وقت (از زوال تا غروب) دارند، هیچگاه به وقت مشترک میان ظهر و عصر مثلاً قائل نیستند، زیرا معتقدند که از اوّل زوال تا سایه شاخص به اندازه آن گردد، وقت مختص نماز ظهر است و نمیتوان نماز عصر را در این وقت به جا آورد، از آن به بعد وقت نماز عصر آغاز میگردد تا غروب، و مختص به آن میباشد با چنین دیدگاهی هرگز نمیتوان بین دو نماز جمع کرد، زیرا لازمه آن این است که انجام یکی از آن در غیر وقت خود باشد.
شیعیان معتقدند که این تقسیمبندی، مربوط به وقت فضیلت هر دو نماز است، نه وقت اجزاء، یعنی بهتر است نماز عصر را موقعی خواند که سایه شاخص به اندازه آن باشد، ولی اگر کسی قبل از آن هم بخواند مجزی است، دقت فرمایید.
از طرف دیگر روایات زیادی حاکی است که رسول خدا، در سفر و احیاناً در حضر بدون کوچکترین عذر، میان دو نماز جمع نموده است و آنان برای حفظ دیدگاه خود در تقسیم وقت ناچار شدند که این روایات را به نحو بسیار بعید از واقع توجیه کنند، به تفسیر این روایات از دیدگاه شیعیان و اهل سنت توجه کنید:
الف. شیعه بر آن است که بر مبنای این روایات، پس از اتمام نماز ظهر، میتوان نماز عصر را بجا آورد و همچنین پس از خواندن نماز مغرب، میتوان نماز عشا را ادا نمود و این مسأله به زمان یا مکان یا شرایط خاصّی بستگی ندارد، بلکه در همه جا و همه وقت، جایز است.
ب. دیگران به خاطر نفی وقت مشترک و منحصر کردن وقت به وقت اجزاء میگویند: مقصود روایت این است که نماز ظهر، در آخر وقت آن، و نماز عصر در اوّل وقت آن بجا آورده شود .
دقت در فلسفه جمع بین دو نماز، بیپایگی این تفسیر را روشن میسازد، زیرا علت تجویز جمع بین الصلاتین، ایجاد سهولت بر امت اسلامی است که بتوانند در تمام حالات هر دو نماز ظهر و عصر را ـ مثلاً ـ در یک زمان بخوانند و این در صورتی تحقق پیدا میکند که جز به مقدار چهار رکعت از اوّل و چهار رکعت از آخر، بقیه زمانها «وقت مشترک» هر دو نماز باشد.
امّا اگر جمع بین دو نماز را مطابق با نظر اهل سنت تفسیر کنیم و بگوییم پیامبر (ص) ظهر را در وقتی بجا آورد که با پایان آن، سایه شاخص به اندازه خود آن شود و سپس بلافاصله نماز عصر را بخواند، در این صورت به جای تسهیل، کار را مشکل و پیچیدهتر کردهایم، زیرا شناخت اول وقت و آخر آن در تمام اعصار، خصوصاً در مناطقی که ابزار و ادوات دقیق موجود نباشد، بسیار کار مشکلی است.
اشاره:
گرفتن دست چپ با دست راست (تکتف) ، چیزی است که استحباب آن میان فقهای اهل سنت مشهور است .
اما مشهور از شیعه امامیه آن است که حرام است و نماز را باطل می کند و گروه اندکی از جمله حلبی در کافی گفته اند که مکروه است.1
با آنکه غیر از مالکیه، مذاهب دیگر خیلی بالا و پایین رفته اند، ولی هیچ دلیلی قانع کننده بر جواز آن در نماز ندارند ، تا چه رسد به اینکه مستحب باشد . بلکه می توان گفت دلیل بر خلاف آنان است و روایاتی که چگونگی نماز پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را تبیین می کند چه از شیعه چه از اهل سنت، از این نکته خالی است و ممکن نیست پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) در طول زندگی یا اغلب دوران عمر، انجام این مستحب را ترک کرده باشد.
دست به روی دست گرفتن در نماز، بدعتی است که پس از رحلت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) پدید آمده است . در این مسأله به دو حدیث صحیح، یکی از طرق اهل سنت و دیگری از طرق شیعه تکیه می کنیم:
الف: حدیث ابوحمید ساعدی
ابوحمید ساعدی گفت: آیا شما را از کیفیت نماز پیامبر آگاه کنم؟ گفتند: برای چه؟ تو که بیش از ما و پیش از ما از آن حضرت تبعیت و همراهی نداشته ای؟! گفت: آری . گفتند: پس بیان کن . گفت :
وقتی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) به نماز می ایستاد، دست ها را تا برابر دوش خود بالا می آورد، سپس تکبیر می گفت تا همه اعضایش قرار و آرام می گرفت، قرائت حمد می کرد. تکبیر می گفت و دست ها را تا برابر دوش ها بالا می آورد، سپس به رکوع می رفت، کف دست ها را بر زانوها می گذاشت و سرش را متعادل نگه می داشت، سر بلند می کرد و می گفت: سَمِعَ الله لِمَن حَمِده، دست ها را تا محاذی دوش ها بالا می آورد و کاملاً می ایستاد. الله اکبر می گفت و به سجود می رفت، دست ها را از پهلوهایش فاصله می داد، سر از سجده بلند می کرد، متمایل به روی پای چپ می نشست و هنگام سجود انگشتان پاها را از هم باز می کرد ، دوباره به سجده می رفت و از سجده بر می خاست و الله اکبر می گفت، باز هم متمایل به روی پای چپ قرار می گرفت، رکعت دیگر هم همین گونه عمل می کرد. پس از دو رکعت، تکبیر می گفت و دست ها را تا برابر دوش ها بالا می آورد مثل آنگونه که در آغاز نماز داشت، بقیه نماز را نیز همین گونه انجام می داد، در سجده آخر که سلام در آن است، پای چپ را عقب می کشید و خمیده به روی پای چپ می نشست .
همه گفتند: راست می گوید، پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) اینگونه نماز می خواند.2
یکی از دردآورترین مسائلی که برای ما مسلمانان وجود دارد و همیشه باعث رنجش خاطر ما شده این است که در حال نماز خواندن حضور ذهن نداریم و در آن چند دقیقه نمیتوانیم افکار خود را متمرکز کنیم و بهتر و بیشتر در عالم ملکوتی و روحانی دیدار و لقاء محبوب به پرواز در آییم. حضرت آیت الله جوادی آملی در کتاب مراحل اخلاق در قرآن میفرمایند: «گاهی انسان بر طبق شریعت نماز میخواند، یعنی واجبات و مستحبات وضو و نماز را رعایت میکند، ولی حضور قلب ندارد این نماز گرچه از نظر فقهی باطل نیست، لیکن از نظر اخلاقی و کلامی نمازی بی اثر است تامین حضور قلب در نماز، بسیار مشکل است. با این که هر نماز چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد، این هنر در نمازگزار نیست که موقع نماز خود را ضبط کند. اگر انسان همان چند دقیقه خود را ضبط کند و بداند با چه کسی سخن میگوید، بقیه امور او تامین است، اما چون در همان چند دقیقه قدرت حضور و ضبط ندارد، سایر امور او هم ناکام است.»
وقتی در هنگام تلاوت قرآن کریم به این آیه میرسیم: «فویل للمصلین *الذین هم عن صلاتهم ساهون»؛ وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافل هستند. ترس از این که مبادا ما هم جزو نمازگزاران این چنینی باشیم وحشتی وصف ناشدنی بر قلبمان میریزد.
حضرت آیت الله جوادی آملی در همان کتاب میفرمایند: «نماز صراط است و صراط با غفلت نمیسازد، زیرا اگر انسان غفلت کند، از صراطی که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است، سقوط میکند.» آیه «ولا تقربوا الصلوة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون»: در حال مستی و بی خبری، به نماز نزدیک نگردید، تا آن که بدانید چه میگویید. پس نماز واقعی نمازی است که در آن متوجه آن چه میگوییم باشیم و نتیجه میگیریم نماز واقعی آن نمازی است که باعث دوری انسان از گناه میگردد. حضرت آیت الله جوادی آملی در فراز دیگری از همین کتاب میفرمایند: «البته تلازمی متقابل وجود دارد که نماز درست، انسان را از زشتیها باز میدارد و اعمال زشت هم انسان را از انجام صحیح نماز و سایر عبادات باز میدارد، کسی که مواظب اعضا و جوارح خود، یا حلال و حرام نباشد، در نماز هم توفیق حضور قلب نخواهد داشت و نمیداند با چه کسی سخن میگوید در نتیجه جوابهایی را هم که از او میشنود درک نمیکند. در این صورت بار فقهی چنین نمازگزاری رسیده، در حالی که بار کلامی و اخلاقی وی همچنان بر زمین مانده است.»
پس باید چارهای بیندیشیم و بهترین راه حل را میتوانیم از اهل فن بدست آوریم کسانی که این راه را رفته و به مقصد رسیدهاند. بخاطر دارم یکبار از قول آیت الله علامه طباطبائی آن هم در زمانی که ایشان در بستر بیماری بودند شنیدم که ایشان در جواب کسی برای حضور قلب نسخهای خواسته بودند، فرموده بودند: «توجه توجه توجه، مراقبه مراقبه مراقبه» از این فرموده حضرت آیت الله طباطبائی در مییابیم که برای حضور ذهن در نماز باید ابتدا سعی کنیم توجه خود را به نماز و اذکاری که در نماز میگوییم معطوف داریم و در این مورد کوشش کنیم و سپس برای حفظ این حالت مراقبت و پیگیری لازم است.
از حضرت آیت الله شیخ نخودکی در کتاب نشان از بی نشانها آمده است: «حصول این مرتبه (داشتن حضور ذهن در نماز) همچون خوشنویسی است بدون زحمت و مشقت و طول زمان ممکن نیست. نیک بنگر که وقتی کسی میخواهد خوشنویس شود چقدر باید زحمت بکشد و مشق کند و خدمت اساتید کند و از آنها بگیرد تا بتوان او را خوشنویس نامید.» در اینجا میبینیم که نظر ایشان هم همینطور بوده و عقیده داشتهاند که برای بدست آوردن حضور ذهن و تمرکز در نماز احتیاج به تمرین و ممارست میباشد و این حالت را نمیتوان در مدت کوتاهی بدست آورد.
حضرت آیت الله جوادی آملی دلیل حضور ذهن نداشتن را در کتاب مراحل اخلاق در قرآن اینگونه توصیف میکنند: «هرگاه ما بخواهیم کاری را انجام بدهیم، در آغاز، بر آن کار مسلط نیستیم و به اصطلاح آن کار برای ما ملکه نیست. از این رو در آغاز آن را به دشواری انجام میدهیم تا در آن رشته مجتهد و متخصص بشویم و یا به تعبیر دیگر ملکه پیدا کنیم. خاطرات نیز چنین است. نخست با یک سلسله گفتن، شنیدن، شرکت مجالس، خواندن برخی نشریات و ... به تدریج خاطراتی در ذهن ترسیم میشود و هنگامی که متراکم و فراوان شد، زمینه شوق را فراهم میکند و در نتیجه، ملکه نفسانی پدید میآید که بعد به آسانی خاطرهها را در ذهن زنده نگه میدارد و انسان را از یاد خدا و معاد غافل میکند از اینرو انسان طبیعی دائما به فکر مسائل لذتبخش مادی است. تا هنگامی که مشغول کار است نه تنها بدن که فکر نیز مشغول کار است. آنجا ظاهر و باطن، هماهنگ است یعنی وقتی سرگرم است قلبش متوجه جای دیگری نیست، بلکه قلب و قالب هر دو متوجه کار لذیذ است. کسی که به مال دل بسته است در حال لذت بردن از مال و دلش است، لیکن هنگام نماز بدنش به رکوع و سجود میپردازد، ولی روحش متوجه مال است. گاهی انسان در کنار دوستانش مینشیند و سخنان عادی میگوید و احساس خستگی نمیکند، اما هنگامی که به نماز میایستد برای او دشوار است، زیرا با خدا مانوس نیست و سخن گفتن با کسی که با انسان مانوس نیست ملال آور است. ما نیز اگر خواستیم ببینیم آیا با خدا مانویسم یا نه؟ باید ببینیم از خواندن قرآن که سخن خدا با ماست و از خواندن نماز که سخن ما با خداست، احساس ملال میکنیم یا احساس نشاط.» سپس راه حل مشکل را این چنین عنوان میکند:
«آنچه گفتیم تحلیل درد بود، راه درمان را نیز باید بشناسیم. چون تهذیب روح بدون شناخت درد و آشنایی با راه درمان آن ممکن نیست. راه حلی را که قرآن ارائه میدهد یکی مراقبت از خود، و دیگری یاد خداست. انسان باید اولا مواظب جلسات، خواندنیها، شنیدنیها، خوردنیها و پوشیدنیهای خود باشد، مواظب باشد چه سخنی را میشنود و چه میگوید، دقت کند که در کنار سفره غذای حلال مینشیند یا حرام؟ لباسی را که بر تن میکند باید گذشته از حلال بودن لباس شهرت نباشد.
راهکارهای هشت گانه توجه در نماز از سوی آیت الله وحید خراسانی
آیت الله وحید در پاسخ به سوالی در خصوص توجه در نماز، رعایت امور هشتگانه را توصیه کردند. متن سوال و پاسخ معظمله که در پایگاه اطلاعرسانی این مرجع تقلید قرار دارد به این شرح است.
سؤال چه کنیم تا در نماز حواسمان پرت نشده و توجّهمان به خدای تعالی باشد؟
پاسخ: بعضی از اموری که برای حضور قلب در نماز سفارش شده است عبارتند از:
*اول: وضو را باتوجه و حضور قلب انجام دهد، از امام رضا(علیهالسلام) روایت شده که وضو موجب طهارت و تزکیهی دل است (وسائل الشیعه 1/367 ابواب وضو باب1 حدیث 9)
*دوم: در عظمت نماز و در روایاتی که دربارهی نماز وارد شده تأمّل نماید.
*سوم: مانند کسی نماز بخواند که گویا با نماز وداع میکند و دیگر فرصت نماز خواندن را نخواهد یافت (مجالس صدوق و ثواب الاعمال عن ابن ابییعفور قال «قال ابوعبدالله الصادق7 اذا صلّیت صلاة فریضة فصلّها لوقتها صلاة مودّع یخاف ان لا یعود الیها ابدا»)
*چهارم: وقتی روبه قبله مینماید سعی کند که دنیا و مافیها و خلق و آنچه به آن مشغولند را فراموش نماید و قلب خود را از آنها تهی نماید.
*پنجم: به معانی نماز توجه نموده و نماز را با تأنّی و آرامش بخواند.
*ششم: اینکه بداند از آن هنگام که وارد نماز میشود، تا آن لحظه ای که از نماز خارج می شود، خدای تعالی به او رو کرده و نظر مینماید، و ملکی بالای سر او ایستاده و میگوید: ای نمازگزار اگر میدانستی چه کسی به تو نظر مینماید و با چه کسی مناجات میکنی هرگز از او رو بر نمیگرداندی و ابداً از جای خود بر نمیخواستی (کافی عن ابیجعفر7 قال: «قال رسولالله (صلی الله علیه و آله) اذا قام العبد المؤمن فی صلاته نظر الله عزوجل الیه (اقبل الله الیه) حتی ینصرف ... و وکّل الله به ملکاً قائماً علی رأسه یقول له ایها المصلی لو تعلم من ینظر الیک و من تناجی ما التفتّ و لازلت من موضعک ابداً» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائض باب 8 حدیث 5 از کافی)
*هفتم: اینکه بداند که در حال نماز از بالای سرش تا کرانهی آسمان، رحمت خدا براو سایه انداخته و ملائکه الهی از اطراف او تا افق سماء او را در بر گرفتهاند. (عنه (صلی الله علیه و آله) ... و اظّلته الرحمة من فوق رأسه الی افق السماء و الملائکة تحفّه من حوله الی افق السماء...» وسائل الشیعه ابواب اعداد فرائض باب 8 حدیث 5 از کافی)
*هشتم: آنچه در نماز مکروه است به جا نیاورید و به آنچه فضیلت نماز را می افزاید اهتمام نمائید مثل انگشتر عقیق به دست نمودن و لباس پاکیزه پوشیدن و خود را خوشبو نمودن و شانه و مسواک زدن.
گوهرشاد، همسر شاهرخ میرزا، زنى مؤمن و با تقوا بود که مسجد گوهرشاد که در کنار حرم امام رضا علیه السلام است، و دارای معمارى ارزشمندى است، به دستور او ساخته شد.
گوهرشاد، در زمانى که مسجد در حال ساخت بود، گاهی سرکشى مى کرد و از معماران، پیشرفت کار را پرس و جو مى نمود. روزى که براى سرکشى ساختمان آمده بود، بادى وزیدن گرفت و گوشه روبندش بلند شد و یکى از کارگران چهره گوهرشاد را دید و با همان یک نگاه سخت دلباخته و شیفته او شد. کارگر از شدت عشق به گوهرشاد، روز به روز ضعیف و نحیف مى شد. سرانجام مریض شد و در بستر بیمارى افتاد، اما او جرأت ابراز این عشق را به کسى نداشت. مادرش روزى به دیدن او رفت و با دیدن وضع رقت بار فرزند به گریه افتاد. کارگر راز خود را با مادرش در میان گذاشت. مادر هم براى رفع این مشکل پیش گوهرشاد رفت و ماجرا را براى او تعریف کرد. گوهرشاد ابتدا از شنیدن ماجرا متاثر و ناراحت شد. اما براى نجات آن جوان به مادرش پاسخ مثبت داد و گفت: ازدواج با پسرت را البته با شرایطى مى پذیرم و آن شرط این است که پسرت چهل شبانه روز تمام در محراب مسجد به نماز و عبادت مشغول شود و ثواب آن را مهریه من قرار دهد. اگر این شرط را کامل به انجام رساند، آنگاه من هم از شوهرم شاهرخ میرزا طلاق مى گیرم و با پسرت ازدواج مى کنم .
مادر به خانه بازگشت و توافق و شرط گوهرشاد را به پسرش گفت .
جوان با خوشحالى از بستر بیمارى بلند شد و گفت: چهل روز که سهل است اگر یک سال هم مى گفت، قبول مى کردم .
جوان خود را آماده کرد و به محراب عبادت رفت. چهل شبانه روز با اخلاص و حضور قلب به عبادت و راز و نیاز پرداخت . تاثیر معنوى نماز در این مدت در قلب و روح جوان راسخ شد و چشمه هاى حکمت و معنویت از قلبش جوشیدن گرفت .
روز آخر، گوهرشاد کسى را فرستاد تا از حال و روز جوان جویا شود آن شخص به جوان گفت: من را گوهرشاد فرستاده است تا ببیند اگر به شرطتت عمل کرده اى، او هم به عهد خود وفا کند .
جوان با بى اعتنایى تمام در پاسخ گفت: برو به خانم بگو من هرگز حاضر نیستم براى رسیدن به وصال او از معشوق و محبوب حقیقى خود دست بردارم !
گوهرشاد که بصیرت دل داشت، جوان عاشق را با تدبیرى هوشمندانه از عشق مجازى به عشق حقیقى هدایت کرد و لذت عبادت و نماز و نیاز با خداى مهربان را به او چشانید.
دقت کردید خیلی وقت ها وقتی نماز می خوانیم میگوییم نمازم را خواندم راحت شدم . ولی پیغمبر ما ، کسی که باید الگوی ماباشد ، هر گاه بر ایشان فشار و سختی ای وارد می شد ، خطاب به نماز می فرمودند : راحتم کن ! پیغمبر با نماز راحت میشود ، ما از نماز راحت می شویم . وقتی بر ایشان فشار میآمد ، میگفت بلال اذان بگو تا بلکه مرا جای دیگر ببری ، تا وقتی گفتی الله اکبر، او بزرگ است ، بزرگتر از همه غصهها و دنیا و پولها و پستها و مقامها و نوشتنیها و گفتنیها و فکر کردنیها ، من آرام گیرم .
پیغمبر به قدری میایستاد نماز میخواند که پاهایش ورم کرده بود ، آیه نازل شد ، یک سوره داریم به نام سوره طه ، " طه " یعنی پیغمبر ، " مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى " [2] ما قرآن را نفرستادیم که تو اینطور عبادت کنی ، کمتر عبادت کن یک خورده به خودت استراحت بده . دو تا سوره در قرآن است ، یکی " یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ "[3] ، یکی سوره " یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ " [4] معنایش هم تقریبا یکی است ، " یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ " ،" یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ " بلند شو به عبادت بپرداز ، تو چون رهبر هستی باید سحرها بیدار باشی . وقتی خدا یک نعمتی مثل کوثر به پیغمبر میدهد ، میگوید من به تو کوثر دادم ، چون به تو کوثر دادم " فَصَلِّ " شکر این کوثر این است که نماز بخوانی ، یعنینماز بهترین تشکر از خداست . وقتی میخواهد معراج برود ، از توی خانه معراج نمی رود میآید در مسجد ، از مسجد ،خانه ای که محل نماز است معراج میرود .
هر انسان مؤمنی از زمانی که به تکلیف می رسد تا زمانی که می خواهد از این دنیای فانی رخت بر بندد و به عالم باقی سفر نماید، از طرف خداوند حکیم موظّف به انجام تکالیفی شده، که در بین این تکالیف هیچ تکلیفی از نظر ارزش، به اهمیت نماز نمی رسد. در حقیقت به جرأت می توان گفت: گل سرسبد تمام واجبات، نماز است و هیچ واجبی جای نماز را نمی-گیرد. تا جایی که پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت امام باقر (علیه السلام) در مورد آن می فرماید:
(الصلاةُ عمود الدین)1؛ نماز ستون دین است.
یعنی خیمه دین ما بر ستون نماز، بر پا شده به گونه ای که اگر نماز نخوانیم خیمه دین ما به زمین می خوابد.
بنابراین. نماز از مهمترین واجبات و عبادات است، و هیچ فریضه ای در فضیلت و ارزش با آن برابری نمی کند. گرچه عبادت فقط مخصوص نماز نیست و چندین عبادت دیگر نیز وجود دارد که هر مؤمن خداجویی باید علاوه بر نماز، آنها را نیز بجای آورد؛ عباداتی چون: زکات، حج، خمس، جهاد، روزه، امر به معروف، نهی از منکر و ... که هر کدام از این دستورات نورانی، نقش سازنده و تربیتی مهّمی بر انسان دارند. ولی در این میان، نقش نماز، بسیار سازنده تر از همه آنهاست، در واقع نماز چون خورشید فروزانی است که با نور خیره کننده خود، گوی سبقت را از سایر واجبات ربوده است.
ممکن است در ذهن هر بیدار دلی و صاحب عقل و اندیشه ای این پرسش مطرح شود که راستی چرا در دین اسلام، بر این فرضیه الهی این قدر تأکید شده است؟ مگر در نماز چه خاصیّتی نهفته است که ما را به انجام آن دستور داده اند؟!
با مراجعه به آیات نورانی کلام الله مجید و روایات گهر بار معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) می توان پاسخ این پرسش را یافت. ما در ادامه به برجسته ترین اثر نماز که برگرفته از آیات قرآن و روایات معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) است، اشاره می کنیم:
آرامش بخش دلها
برجسته ترین اثر نماز، رسیدن به آرامش روحی و روانی است. زیرا نماز موجب زنده شدن یاد خدا در دل هاست. یاد خدا ریشه تمام خوبی ها و زیبایی هاست. یاد خدا گنجینه ای است در دل ها عاشق، که شیرین ترین، میوه آن، آرامش دلهای ناآرام و پرتلاطمی است که در دریای غم و غصه فرو رفته و در پی نجاتند.
خداوند مهربان پرده از روی این حقیقت برداشته و با صراحت اعلام می دارد «الا بذکر الله تطمئن القلوب.»2 آگاه باشید، یاد خدا مایه آرامش دلها است.
نماز باطن و ضمیر ما را آرام میکند و قلب دردناک ما را شفاء می بخشد پس به صراحت می توان گفت: نماز عامل سازنده ای است که مقاومت و ایستادگی آدمی را در فراز و نشیب زندگی حفظ میکند بلکه بالاتر آن را به طور شگفت آوری افزایش می بخشد که نماز گزار در سایه این مقاومت، در مقابل هر خیر و شری و هر مصیبت و بلایی، ایستادگی نموده و تحمل خود را حفظ و به هر بادی نمی لغزد.
انسان در امواج زندگی و در کشاکش رنجها و بلاها، دچار خستگی روحی فراوان می شود و لذا به تکیه گاهی نیازمند است که به آن پناه برده و درون پر اضطراب خود را بدان آرامش بخشد و این تکیه گاه، جز ذکر خدا و نماز که زیباترین نماد ذکر خداست چیز دیگری نمی تواند باشد. نماز باطن و ضمیر ما را آرام میکند و قلب دردناک ما را شفاء می بخشد پس به صراحت می توان گفت: نماز عامل سازنده ای است که مقاومت و ایستادگی آدمی را در فراز و نشیب زندگی حفظ میکند بلکه بالاتر آن را به طور شگفت آوری افزایش می بخشد که نماز گزار در سایه این مقاومت، در مقابل هر خیر و شری و هر مصیبت و بلایی، ایستادگی نموده و تحمل خود را حفظ و به هر بادی نمی لغزد.
حکیم فرزانه و مفسر گرانمایه قرآن، آیت الله جوادی آملی، در زمینه اسرار نماز، کتاب گرانسنگی با همین نام به زبان عربی به رشته تحریر درآورده اند که به فارسی نیز برگردانده شده است.
در فصول پایانی کتاب یاد شده، معظم له در تبیین راز تسلیم (سلام دادن) در پایان نماز، لطیفه ای عرفانی و معرفت زا از محی الدین عربی، معروف به شیخ اکبر، آورده اند که بسی ژرف و نکته آموز است:
«صاحب الفتوحات المکیة را که بعد از وی هرچه در زمینه معارف و اسرار، به تازی و فارسی، یا نظم و نثر، تصنیف یا تألیف شده است، نسبت به نوشتار شیخ اکبر «چه شبنمی است که در بحر میکشد رقمی»، درباره سرّ سلامِ پایانی، لطیفهای است به یاد ماندنی که آن را مرحوم قاضی سعید قمی، به عنوان «قال بعض أهل المعرفة» ، بدون تعیین نام آن قائل نقل نمود. اصل کلام محی الدین در فتوحات چنین است: «سلام نمازگزار درست نیست، مگر آنکه در حال نماز از ما سوی الله غایب شده و با خداوند مناجات کند؛ هنگامی که از نماز منتقل میشود و موجودهای خلقی را مشاهده مینماید، چون غایب از آنها بود و تازه در جمع آنها حاضر میشود؛ لذا بر آنان سلام میکند، و اگر نمازگزار همواره با موجودهای خلقی بوده و حواس او متوجه مردم بود، چگونه بر آنها سلام مینماید، زیرا کسی که در جمع دیگران هماره حاضر است، به آنها سلام نمیکند و این نمازگزار، باید شرمنده شود، چون با سلام خود ریاکارانه به مردم نشان میدهد که من در نزد خدا بودم و تازه به جمع شما پیوستم...، و سلام عارف برای انتقال از حالی به حال دیگر است؛ یک سلام بر منقول عنه، و یک سلام بر منقول الیه... ».
وی آنگاه ادامه می دهد:
و از روایت عبدالله بن فضل هاشمی از حضرت امام صادق(علیهالسلام) استفاده میشود که سلام نشانه ایمنی است؛ هم از طرف سلام کننده و هم از طرف جواب دهنده، و همین نشانه در پایان نماز، به منظور تحلیل کلام آدمی که با «تکبیرةالإحرام» حرام شده بود، و به قصد در امان بودن نماز، از چیزی که او را تباه کند، قرار داده شد، و سلام اسمی از اسمای خداست، و از طرف نمازگزار، بر دو فرشته موکل خدایی فرستاده میشود.
1ـ اسرار العبادات، ص119.
2 ـ الفتوحات المکیة، ج1، ص432.
3ـ وسائل الشیعه، ج 6، ص 418.
4- ترجمه اسرار الصلواة
وَإِذَا کُنتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَةَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَةٌ مِّنْهُم مَّعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلْیَکُونُواْ مِن وَرَآئِکُمْ وَلْتَأْتِ طَآئِفَةٌ أُخْرَى لَمْ یُصَلُّواْ فَلْیُصَلُّواْ مَعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُم مَّیْلَةً وَاحِدَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِن کَانَ بِکُمْ أَذًى مِّن مَّطَرٍ أَوْ کُنتُم مَّرْضَى أَن تَضَعُواْ أَسْلِحَتَکُمْ وَخُذُواْ حِذْرَکُمْ إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا
و هنگامی که در میان آنها باشی و در میدان جنگ برای آنها نماز برپا کنی باید دستهای از آنها با تو (به نماز) برخیزند و باید سلاحهای خود را با خود برگیرند و هنگامی که سجده کردند (و نماز را به پایان رسانیدند) باید به پشت سر شما (به میدان نبرد) بروند و آن دسته دیگر که نماز نخواندهاند و مشغول پیکار بودهاند بیایند و با تو نماز بخوانند و باید آنها وسایل دفاعی و سلاحهای خود را با خود (در حال نماز) حمل کنند زیرا کافران دوست دارند که شما از سلاحها و متاعهای خود غافل شوید و یک مرتبه به شما هجوم کنند. و اگر از باران ناراحت هستید و یا بیمار (و مجروح) باشید مانعی ندارد که سلاحهای خود را بر زمین بگذارید ولی وسایل دفاعی (مانند زره و خود) را با خود بردارید. خداوند برای کافران عذاب خوارکنندهای فراهم ساخته است.« نساء ، 102»
شأن نزول
هنگامی که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با عدهای از مسلمانان به عزم مکه وارد سرزمین (حدیبیه) شدند و جریان به گوش قریش رسید خالد بن ولید به سرپرستی یک گروه دویست نفری برای جلوگیری از پیروی مسلمانان به سوی مکه در کوههای نزدیک مکه مستقر شد هنگام ظهر بلال اذان گفت و پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با مسلمانان نماز ظهر را به جماعت ادا کردند خالد از مشاهده این صحنه در فکر فرو رفت و به نفرات خود گفت در موقع نماز عصر که در نظر آنها بسیار پر ارزش است و حتی از نور چشمان خود آن را گرامیتر میدارند باید از فرصت استفاده کرد و با یک حمله برق آسا و غافلگیرانه در حال نماز کار مسلمانان را یکسره ساخت در این هنگام آیه فوق نازل شد و دستور نماز خوف را که از هر حمله غافلگیرانهای جلوگیری میکند به مسلمانان داد و این خود یکی از نکات اعجاز قرآن است که قبل از اقدام دشمن، نقشههای آنها را نقش بر آب کرد و لذا گفته میشود خالد بن ولید با مشاهده این صحنه ایمان آورد و مسلمان شد.
در تعقیب آیات مربوط به جهاد این آیه کیفیت نماز خوف را که به هنگام جنگ باید خوانده شود به مسلمانان تعلیم میدهد، آیه خطاب به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: هنگامی که در میان آنها هستی و برای آنها نماز جماعت برپا میداری باید مسلمانان به دو گروه تقسیم شوند نخست عدهای با حمل اسلحه با تو به نماز بایستند.
ـ سپس هنگامی که این گروه سجده کردند (و رکعت اول نماز آنها تمام شد، تو در جای خود توقف میکنی) و آنها با سرعت رکعت دوم را تمام نموده و به میدان نبرد باز میگردند و در برابر دشمن میایستند) و گروه دوم که نماز نخواندهاند جای گروه اول را میگیرند و با تو نماز میگزارند. (فاذا سجدوا فلیکونوا من ورائکم و لتأت طائفة اخری لم یصلوا فلیصلوا معک).
گروه دوم نیز باید وسائل دفاعی و اسلحه را با خود داشته باشند و بر زمین نگذارند. (و لیأخذوا حذرهم و اسلحتهم).
این طرز نماز گزاردن برای این است که دشمن شما را غافلگیر نکند زیرا دشمن همواره در کمین است که از فرصت استفاده کند و دوست میدارد که شما از سلاح و متاع خود غافل شوید و یک باره به شما حملهور شود.
انسان در مسیر زندگی دنیایی خویش، لحظاتی شیرین و به یاد ماندنی را تجربه می کند که شیرینی آن، همیشه در کام وجودش ماندگار است. از بین تمام این لحظات، شیرین ترین لحظات عمر یک مؤمن واقعی، لحظاتی است که با خدای بی نیاز به خلوت نشسته و به راز و نیاز و عبادت با حضرت حق می پردازد.
البته این شیرینی را، انسانی می تواند احساس کند که طعم ایمان واقعی را از عمق جانش چشیده باشد. چنین کسی هرگز حاضر نیست که این لحظه ی زیبا و دلربا را با تمام دنیا و آنچه در آن است معاوضه نماید.
او در حال عبادت و نماز که زیباترین مصداق عبادت است، به معشوق واقعی خویش دست یافته و از خلوت با او به چنان لذّتی دست یافته که در کل این عالم، برای آن مانندی نمی بیند، و لذا به هیچ قیمتی حاضر نیست آن را از دست بدهد.
در میان عبادات، هیچ عبادتی به مانند نماز، نمی تواند قلب کوچک آدمی را به دریای بی کران رحمت الهی وصل نماید، و روح انسان را از سرچشمه ی فیوضات بی انتهای خداوند بی همتا، سیراب نماید.
لحظه ی نماز، باشکوه ترین لحظه ی ارتباط انسان سراپا نیاز به وجود مطلق بی نیاز است. در حقیقت آن لحظه ی نورانی، فرصتی است طلایی که خداوند مهربان، بر ما منّت نهاده و از سر لطف و محبّتی که به بندگانش دارد، آن را در اختیار ما قرار داده، تا در آن فرصت زیبا، بتوانیم، قلب و جان خود را از عالم طبیعت و خاک، جدا نموده و روحمان را به عالم بالا پرواز داده و در سایه ی این پرواز ملکوتی، به جان خود صفا و جلاء بخشیم.
سرور عالم، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) در کلامی زیبا، نماز را به سر انسان تشبیه نموده و می فرماید: «مَوضعُ الصَلاةِ مِن الدینِ کَمَوضعِ الرأسِ مِنَ الجَسَد»1 ؛ جایگاه نماز در دین، همانند جایگاه سر در بدن است.
این تشبیه زیبا، در کلام نورانی حضرت بدین خاطر است که، در بدن آدمی هر عضوی از اعضاء بدن به نوبه ی خود، وظیفه ای مهمّ را عهده دار هستند، ولی در این میان نقش سر، از همه مهمّتر است، زیرا مغز که فرمانده ی بدن بوده و تصمیم گیری ها در آن انجام می گیرد، در سر انسان قرار گرفته است.
الله اکبر با نور دلربای خود به ما می گوید خدا بزرگتر است از اینکه با قلم و بیان ناچیزمان وصف شود، بزرگتر از فکر و خیال ما، بزرگتر از هوسها و وسوسه های شیطانی و جلوه های دنیا، این است آن راز نهفته در ذکر نورانی «الله اکبر»، راستی اگر واقعا خدا در نظر ما بزرگتر از هر چیزی باشد و کلمه ی «الله اکبر» از عمق جان ما برآید، دنیا با تمام جاذبه ها و جلوه هایش، در نظر ما کوچک و بی مقدار خواهد شد که نتیجه ی چنین حالتی، حضور جانانه و عاشقانه در نماز است.
بنابراین به یقین می توان گفت: بدن منهای سر، موجود بی خاصیتی است که فاقد هرگونه ارزش است، در ساختمان دین ما نیز، نماز همانند سر در بدن آدمی است، که اگر نباشد، پایه ی ساختمان دین ما، سست شده و از ارزش ساقط می شود.
در زندگی دنیا، اوج محبت و علاقه و دلدادگی یک شخص نسبت به دیگری را، در محبت مادر، نسبت به فرزندش می بینیم. مادر اگر بخواهد نهایت علاقه خود به فرزندش را ابراز نماید، با دریایی از احساس به فرزندش می گوید: فرزندم تو، تو نور چشم منی.
پیامبر عزیز اسلام(صلی الله علیه و آله) نیز وقتی می خواهد، نور چشم خود را معرفی نماید، با قلبی سرشار از ایمان و دلی لبریز از احساس می فرماید: «جُعِلَ قُرّةُ عینی فی الصَّلاةِ»1 خداوند، نور چشم من را در نماز قرار داده است.
این سخن لطیف و زیبا از سرور عالم، حاکی از وجود نور معنوی فراوان در این فریضه ی مهمّ الهی است. در حقیقت می توان گفت: نماز، چون خورشیدی است فروزان که با نور معنوی خود، آسمان وجودمان را نورانی کرده و به مملکت درون ما صفا و جلاء بخشیده است.
کلام نورانی خداوند یکتا در قرآن مجید و کلمات گهر بار معصومین(صلوات الله علیهم اجمعین) بیانگر آن است که نماز، دارویی معجزه آسا جهت التیام دردهای بی درمان روحی و روانی است. ولی با کمال تأسف باید گفت: که گاه می شود همین نماز نه تنها به ما آرامش نمی بخشد، بلکه چه بسا از ما سلب آرامش نموده و با شعله ورتر کردن آتش درون، خاطر ما را آزرده می نماید!
این آزردگی خاطر بدین جهت است که: ما به هنگام نماز، می خواهیم، نمازی عاشقانه و جانانه به درگاه خداوند بی نیاز تقدیم نماییم، نمازی که در آن حلقه ی جان خود را به دریای محبّت الهی پیوند زده و با دلی لبریز از شور و اشتیاق در پیشگاه خداوند بی همتا، حاضر شویم. ولی با آه و حسرتی برخاسته از جان، باید گفت که: در این لحظه با شکوه، با غول هولناکی به نام حواس پرتی روبرو هستیم. برای مؤمن، حواس پرتی، چون سوهانی است که روح و جان او را می خراشد و فکر و خیالش را آشفته می سازد.
در واقع، نماز، چون غنچه ای است زیبا، که در انتظار شکفتن است و اگر قرار است که گل کند و با عطر دلربای خود، فضای روح ما را خوشبو کند، باید موانعی که سر راه آن سبز شده اند، شناسایی و برداشته شوند.
در روایتی زیبا و دلنشین امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «پدرم می فرمود: هیچ چیزی مانند گناه قلب را تباه نمی کند، زیرا قلب پیوسته به گناه تن در می دهد تا جایی که گناه بر قلب چیره می شود و قلب را وارونه می سازد.»
ما در این نوشتار برآنیم که، به بیان مهمترین عوامل حواس پرتی در نماز بپردازیم تا با شناختن این عوامل، بتوانیم کمر همت را بسته و با تمام قوا، به جنگ این عوامل مخرب که چهره ی زیبای نماز را در نظر ما، مخدوش و زشت نموده است، برویم.
عوامل حواس پرتی در نماز:
1) دل بستگی به دنیااز مهمترین عوامل حواس پرتی در نماز، دل بستگی به دنیا و اسارت و فریفتگی در برابر آن است. به هنگام نماز، ما باید به طور کل خود را از دنیا جدا نموده و دنیا را با تمام زشتی ها و زیبایی هایش، خوشی ها و ناخوشی هایش، به حال خود رها نموده و با تمام وجود خود را در محضر خداوند بی همتا دیده و صفحه ی قلب خود را در اختیار آن معشوق واقعی قرار داده و تنها به او دل بسته و با او باشیم.
ششمین اختر تابناک آسمان ولایت امام صادق(علیه السلام) در کلامی زیبا و دلنشین در این باره می فرماید: (هنگام نماز، از دنیا و آنچه در آن است، مأیوس شو و تمام هدف و توجه ات به خدا باشد و یاد روزی باش که در برابر عدل الهی قرار می گیری.)2 خداوند مهربان در کلام نورانی خود دنیا را به عنوان بازیچه معرفی نموده و به زیبای می فرماید: «اِنَّما الحیوةَ الدُنیا لعبٌ وَ لَهوٌ» 3 همانا زندگی دنیا، بازیچه و سرگرمی است.
حال که دنیا، بازیچه و سرگرمی است، ما باید هوشیار باشیم که دنیا ما را به بازی نگرفته و با ناز و عشوه گری و با رزق و برق خیره کننده ما را سرگرم خود نکند.
در عالم تشبیه، می توان گفت: دنیا چون تازه عروسی است که خود را به انواع زینتها آراسته و با ناز و عشوه و طنازی از ما دلربایی می کند و ما نیز با دیدنش عاشق دلباخته ی او گشته و چون عاشقی مجنون در راه وصلش می کوشیم، غافل از این که خدا از هر زیبایی، زیباتر است. ما زیبایی خدا را ندیده ایم که به زیبایی دنیا دل بسته ایم، زیبایی او در حدّی است که اگر کسی به آن دست یابد، به هیچ قیمتی حاضر نیست، لحظه ای در زندگی، بدون خدا باشد.
ای علی، اگر دنیا، به اندازه ی بال پشه ای نزد خداوند متعال ارزش داشت، جرعه ای از آب دنیا را به کافر نمی داد. بنابراین دنیایی که به اندازه ی یک بال پشه در درگاه الهی ارزش ندارد، نباید صفحه ی قلب ما را از عشق و محبت خود پر نماید، به گونه ای که در آن جایی برای عشق و محبّت خداوند بی مثال باقی نماند.
ناگفته نماند دنیای پست و فرومایه، ارزش آن را ندارد که به هنگام نماز فضای روح خود را با فکر و خیال آن آلوده سازیم و به خسارتی فراوان که جدایی قلب و جانمان از دریای بی کران رحمت الهی باشد، گرفتار شویم.
سرور گرامی اسلام پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در یکی از وصایای نورانی خویش به امیر بیان علی ابن ابی طالب (علیه السلام) می فرماید: (یا علی: «اِنَّ الدُنیا لو عدلت عندالله تَبارک و تعالی جُناحَ بَعوضهً لَما سقی الکافِرَ منها شربهً مِن ماءِ.»)4 ای علی، اگر دنیا، به اندازه ی بال پشه ای نزد خداوند متعال ارزش داشت، جرعه ای از آب دنیا را به کافر نمی داد. بنابراین دنیایی که به اندازه ی یک بال پشه در درگاه الهی ارزش ندارد، نباید صفحه ی قلب ما را از عشق و محبت خود پر نماید، به گونه ای که در آن جایی برای عشق و محبّت خداوند بی مثال باقی نماند.
در روایتی زیبا و دلنشین امام صادق(علیه السلام) در این باره می فرماید: «القَلبُ حَرَمُ الله فَلا تُسکِن حَرَم اللهَ غَیرَالله»5 قلب حرم خداست، در حرم خدا غیر خدا را جای نده.
پس اگر ما در پی نمازی عاشقانه به درگاه محبوب واقعی خویش هستیم باید خانه قلب را به صاحب اصلی آن که خدا باشد واگذار نموده و به طور کل محبّت دنیا را از آن زدوده و محبّت خدا را در آن جای دهیم.
پیدا کردن گمشده در نماز
دل بستگی به دنیا، به اندازه ای خطرناک است که در اثر آن ممکن است کم ارزش ترین مال آن هم برای ما دردسر درست کند.«نقل می کنند شخصی به نام ابوالعباس جوالیقی روزی جوالی(کیسه ای) را به کسی داد و فراموش کرد به چه کسی داده و هر چه فکر کرد به یادش نیامد. روزی به نماز ایستاده بود، که ناگهان یادش آمد که جوال را به چه کسی داده است. به مغازه رفت و به شاگرد خود گفت: یادم آمد که جوال را به چه کسی داده ام. شاگردش گفت: چگونه یادت آمد؟ ابوالعباس گفت: در نماز بودم که ناگهان یادم آمد. شاگرد گفت: ای استاد، پس شما نماز نمی خواندی، جوال پیدا می کردی. ابوالعباس از این سخن چنان تحت تأثیر قرار گرفت که کار را رها کرده و به تحصیل علم و تهذیب نفس پرداخت و به جایی رسید که تفسیری از خود به یادگار گذاشت.)6
ما به هنگام نماز، می خواهیم، نمازی عاشقانه و جانانه به درگاه خداوند بی نیاز تقدیم نماییم، نمازی که در آن حلقه ی جان خود را به دریای محبّت الهی پیونده زده و با دلی لبریز از شور و اشتیاق در پیشگاه خداوند بی همتا، حاضر شویم. ولی با آه و حسرتی برخاسته از جان، باید گفت که: در این لحظه با شکوه، با غول هولناکی به نام حواس پرتی روبرو هستیم. برای مؤمن، حواس پرتی، چون سوهانی است که روح و جان او را می خراشد و فکر و خیالش را آشفته می سازد.
در پایان این مطلب تذکر این نکته ضروری است که از دیدگاه خداوند متعال، دنیایی پست و مذموم است که انسان آن را به عنوان هدف در زندگی خود تلقی نموده باشد؛ به گونه ای که تمام تلاش و همّتش را صرف دستیابی به آن نماید. ولی اگر دنیا پلی باشد برای رسیدن به آخرت به گونه ای که آن را وسیله ای بداند برای امرار معاش و اداره ی امور زندگی و نه بیشتر، این دنیا نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح و پسندیده است و لذا ما شاهدیم که در روایات معصومین(صلوات الله علیهم أجمعین) به شدّت با ترک دنیا و عزلت نشینی مخالفت شده است.
دل بر این پیرزن عشوه گر دهر مبند
|
کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است |
2) آلودگی به گناهان
یکی دیگر از عوامل مهمّ حواس پرتی در نماز، آلودگی به گناه است؛ زیرا انسان زمانی می تواند قلب و روحش را متوجه آن قدرت بی همتا نماید، که فضای ذهنش به جای دیگر متوجه نباشد، در حالی که انسان گنهکار دائماً فکرش با گناهان مأنوس است و همواره به آنها فکر می کند و لذا طبیعی است که در نماز به بلاء حواس پرتی مبتلا شود. مضافاً بر اینکه انسان زمانی می تواند به چیزی توجه کند که با آن مأنوس باشد و از بودن با آن لذت ببرد، در حالی که گناه این اُنس معنوی را بر هم زده و با طعم تلخش، ذائقه ی روحمان را تلخ می کند، نتیجه این تخلی چیزی نیست جز لذت نبردن از عبادت و نماز و در نهایت افتادن در چاله ی حواس پرتی.
در روایتی زیبا و دلنشین امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «پدرم می فرمود: هیچ چیزی مانند گناه قلب را تباه نمی کند، زیرا قلب پیوسته به گناه تن در می دهد تا جایی که گناه بر قلب چیره می شود و قلب را وارونه می سازد.»7
این روایت زیبا بیانگر این مطلب است که: انسان گنهکار در اثر وارونه شدن قلبش از دریای رحمت الهی بی نصیب گشته که نتیجه ی آن چیزی نیست جزء محرومیت از لذّت عبادت.
البته ناگفته نماند اینکه می بینیم انسان، در منجلاب گناه گرفتار شده و نمی تواند از لذّت ساختگی آن دست بردارد، بدین خاطر است که ذائقه ی روحش طعم شیرین و لذت بخش خلوت با خدا را نچشیده است و الا هرگز حاضر نمی شد که این لذّت معنوی را به آسانی به تاراج گذاشته و در مقابل، لذّت گناه را به جان و دل خریداری نماید.
نماز، چون غنچه ای است زیبا، که در انتظار شکفتن است و اگر قرار است که گل کند و با عطر دلربای خود، فضای روح ما را خوشبو کند، باید موانعی که سر راه آن سبز شده اند، شناسایی و برداشته شوند
گوهرشاد خانم و جوان عاشق
گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد مشهد، پیش از ساختن مسجد به دست اندرکاران گفت: از محل آوردن مصالح ساختمانی تا مسجد برای حیوانات باربر ظرفهای آب و علف بگذارید، مبادا حیوانی در حال گرسنگی و تشنگی بار بکشد. از زدن حیوانات پرهیز کنید، ساعات کار باید معین باشد و مزد مطابق زحمت داده شود و...گوهرشاد خانم، بیشتر وقتها خود جهت هدایت و سرکشی حاضر می شد و دستورات لازم را می دارد. روزی یکی از کارگران به طور ناگهانی چشمانش به صورت او افتاد و در اثر همین نگاه، آتش عشق در وجودش شعله ور گشته و عاشق دلباخته ی او شد؛ اما در این باره نمی توانست چیزی بگوید تا اینکه غم و غصه ی فراوان او را مریض کرد. به خانم گزارش دادند که یکی از کارگران که با مادرش زندگی می کرد مریض شده است. بعد از شنیدن این ماجرا خانم به عیادتش رفت و علّت را جویا شد. مادر کارگر جوان گفت: او عاشق شما شده است. خانم با اینکه عروس شاهزاده بود، اما هیچ ناراحت نشد! به مادر جوان گفت: باشد، وقتی من از همسرم جدا شدم با او ازدواج می کنم ولی به شرط اینکه مهریه من را قبل از ازدواج بپردازد و آن این است که چهل شبانه روز در محراب این مسجد نیمه کاره عبادت کند. جوان پذیرفت، چند روز از پی عشق او عبادت کرد؛ ولی با توجّه خاص امام رضا (علیه السلام) حالش تغییر یافت.
پس از چهل روز از حالش جویا شد، جوان به فرستاده ی خانم گفت: به خاطر لذّتی که در اطاعت و بندگی خدا یافتم، از لذت نفس شهوانی پرهیز کرده ام.8
اگر لذت ترک لذت بدانی
|
دگر لذّت نفس، لذّت ندانی |
نوشته مهدی صفری- گروه دین و اندیشه تبیان
در سال 1363 هجری قمری رحمت حق تعالی از شهر قم و حومه آن قطع شده و از آغاز بهار تا اوایل خرداد حتی قطره ای باران از آسمان نازل نشده بود. دشت و هامون خشک و مزارع در اثر بی آبی پژمرده شده بود و آخرین مراحل حیات خود را طی می کرد.
ابرهای اندوه و وحشت بر سراسر منطقه سایه افکنده بود و خرمن امید مردم را بر باد می داد. در چنین موقعیت خطرناک و ساعات وحشتناکی که امید افراد رفته رفته به ناامیدی مبدّل می شد و بیم قحطی این سامان را تهدید می کرد، نسیم صبح رحمت وزیدن گرفت: یگانه مرد ایمان و خداپرستی که در کانون معرفت، اسرار حقیقت آموخته بود و آن گوهر گرانبهایی که در گنجینه تقوا و فضیلت برای چنین موقعی اندوخته شده بود، با عزمی متین و ایمانی راسخ دامان همّت به کمر زد و تصمیم گرفت به وسیله نماز استسقاء و دعا، از منبع رحمت الهیّه طلب باران نماید و روی عجز و نیاز به درگاه خداوند رحیم بی نیاز آورد. پس ، اراده خود را به عموم طبقات اعلام کرد و در روز جمعه یک ساعت بعد از طلوع آفتاب عازم گردید تا با رعایت دستور مقدس اسلام مشغول نماز شود. مردمی که بر اثر سستی ایمان به خداوند، خوش گمان نبودند، به رغم فساد درونی خود، از راه خیرخواهی، به حضرتش معروض داشتند: ممکن است این نماز، بی اثر بماند و به مقام شامخ شما لطمه بخورد. ولی آن رادمرد، با حسن ظنّی که به خدای خود داشت و جز خدای خود هیچ کس را نمی دید و جز سخن حق سخنی نمی شنید، بدین سخنان وقعی نگذارد و فرمود:
ادامه مطلب ...در مورد اهمیت نماز و نقش آن در بازدارندگی از گناهان بسیار سخن گفتهایم و شاهدیم که مردم ما، مردمی هستند که مقید به اقامه نمازند. و در این بین عدهای هم هستند که نماز را ترک کرده اند و یا هرگز نخوانده اند که اکنون بخواهند ترک کنند .
با این حال و به ظاهر، در روند زندگی اینان با نمازگزاران تفاوتی احساس نمیشود. پس فرق میان افراد نمازگزار با کسانی که تارک نمازند چیست ؟
ترک نماز، کوتاهی در مهمترین دستور الهى و انجام ندادن بزرگترین وظیفه و برنامه زندگى است و این مساوی است با ناشکرى، ناسپاسى و کفران نعمتهاى الهى و برداشتن عمود و ستون دین؛ زیرا نماز پایه و ستون اصلی دین است.
در حالىکه عبادت است که انسان را به هدف آفرینش رهنمون مىشود. بی نمازی، باعث مىشود که آفرینش و زندگى انسان، بیهوده و لغو جلوه کند؛ ترک نماز و نیایش، موجب ترک لذت بخشترین حالات انسان است.
اگر گاهی می بینیم این افراد می گویند «کدام لذت، ما که لذتی ندیدیم و به خاطر همین هم نمی خوانیم» باید گفت اینان حق دارند چون هرگز لذتش را احساس نکرده اند که بخواهند بخاطر از دست ندادنش تلاش کنند. باید در پاسخ این ها بگوییم که برای رسیدن به لذت نماز باید در امر نماز مداومت داشت مقدماتش را فراهم کرد آدابش را رعایت کرد بعد دم از لذت بخش بودن یا نبودنش زد .
نمازی که از سر بی رغبتی و به چشم یک کار دست و پا گیر و بی فایده دیده شود چه لذتی میتواند داشته باشد. این ها که از تمام این مجموعه هستی فقط طالب مادیات و لذات زودگذرشان هستند میدانند و باز هم بدانند که لحظات عمر در شتابند و دیر یا زود همه مهمان خانه خاک خواهیم شد و وقت پاسخگویی . الان که وقت نماز خواندن ندارید دقایقی چند به این فکر کنید که در پاسخ اینکه چرا نماز نخوانده اید چه خواهید گفت ؟ آیا زمان مضحکه است و باز می توانید بگویید :"ما قرصش را خورده ایم و یا به سن تکلیف نرسیده ایم "
خوب است بدانید بی نمازی آثار و نتایج شوم فراوان مادی و معنوی را به دنبال دارد؛ گوشه هایی از این آثار شوم می پردازیم :
1- دور ماندن از امان خدا و رسولش
رسول خدا - صلی الله علیه وآله -: « من ترک الصلوة متعمدا من غیر علة فقد برء من ذمة الله و ذمة رسوله »( عیونأخبارالرضا(ع) ج : 1 ص : 285) ؛ « کسی که نماز را عمدا و بدون علت ترک کند از امان خدا و رسولش دور خواهد بود.»
عبید بن زرارة می گوید: از امام صادق (ع ) از سخن خدای عز و جل «هر کس به ایمان کافر شود به تحقیق عملش نابود شده و او در آخرت از زیانکاران است» پرسیدم ، فرمود: ترک کردن نماز است چنان نمازی که به آن اقرار کرده است»
2- سبب تسلط شیطان
امام صادق (علیه السلام ) از پدرش از پدرانش از امیر مؤمنان (ع) نقل کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: «شیطان همواره از پسر آدم وحشت دارد و فاصله می گیرد تا زمانی که نمازهاى پنجگانهاش را در وقتش به جا می آورد . پس هرگاه آنها را ضایع کرد بر او جرأت پیدا می کند و او را بر گناهان بزرگ وارد می سازد .»( ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ، ص 230)
نقل شده زنی ، دیوانه وار و فریاد کنان خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رسید و عرض کرد : ای رسول خدا ! به یارانت بگو از نزد شما بروند که من با شما کاری دارم . اصحاب رفتند آن زن خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشست و عرض کرد : یا رسول الله ! گناه بسیار بزرگی مرتکب شده ام . حضرت فرمودند : رحمت پروردگار بزرگ تر از گناه توست . آن گاه سؤال کردند : گناهت چیست ؟ زن گفت : شوهردار بوده ام ، مرتکب زنا شدم و از نطفه ی حرام حامله شدم ، بچه به دنیا آمد ، او را در خمره ی سرکه خفه کردم و سرکه ی نجس را به مردم فروختم ! رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حکم گناه آن زن را بیان کردند و سپس فرمودند : آیا می خواهی بدانی که چرا درون این چاه افتاده ای و این گناهان را مرتکب شده ای ! من گمان می کنم که تو نماز عصر نمی خوانی (تفسیر روح البیان، ج10، ص: 505)
3 نابود شدن اعمال خوب
رسول خدا - صلی الله علیه وآله -:« مَنْ تَرَکَ صَلَاتَهُ حَتَّى تَفُوتَهُ مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ » (بحارالأنوار ج : 79 ص : 202)؛ « کسی که نمازش را بدون عذر ترک کند (نخواند) تا وقت آن بگذرد، عمل او نابود شده است .»
چهار- از بین رفتن فاصله کفر و ایمان
رسول خدا - صلی الله علیه وآله -:« بَیْنَ الْعَبْدِ وَ بَیْنَ الْکُفْرِ تَرْکُ الصَّلَاةِ »( بحارالأنوار ج : 79 ص : 202)؛ «فاصله کفر و بندگی ترک نماز است .»
ادامه مطلب ...
کسانی که به نماز به عنوان تکلیف و خواست الهی بی توجهی کنند و آن را کوچک بشمارند خداوند نیز به خواستهها و اعمال آنان توجهی نخواهد داشت.
امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: «من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشره خصله...الثانیه یضیق علیه قبره و الثالثه تکون الظلمه فی قبره... ؛ هر زن و مردی که به نمازش بیاعتناء باشد خداوند او را به پانزده چیز مبتلا می سازد... و قبر بر او تنگ و تاریک می گردد.»
امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرمایند ؛« إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِی الصَّلَاهِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِی کَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی أَمَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی ؛ وقتی بندهای نماز خود را با عجله و شتاب به پایان میبرد و آن را کوتاه میکند خدا به ملائکه میفرماید: آیا نمیبینید بندهی من چگونه نماز خود را کوتاه میکند گویا میپندارد که بر آوردن حوائجش به دست غیر من است (که اینگونه عجله میکند.) آیا نمی داند برآوردن حوائجش به دست من است .»1
کسانی که به نماز به عنوان تکلیف و خواست الهی بی توجهی کنند و آن را کوچک بشمارند خداوند نیز به خواستهها و اعمال آنان توجهی نخواهد داشت.
امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید:« من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشره خصله...الثانیه یضیق علیه قبره و الثالثه تکون الظلمه فی قبره... ؛ هر زن و مردی که به نمازش بیاعتناء باشد خداوند او را به پانزده چیز مبتلا می سازد... و قبر بر او تنگ و تاریک می گردد.»2
نمازی که با سهلانگاری و تحقیر خوانده شود مورد قبول خداوند متعال قرار نمیگیرد. امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: «انّ اللّه عزوجل لایقبل الاّ الحسن فکیف یقبل ما یستخف به ؛ خداوند جز نیکو را نمیپذیرد پس چگونه آن را که مورد استخفاف واقع گردیده است بپذیرد. » 3
نمازی که آورنده آن به آن بی مهری و بی توجهی دارد، چگونه مشمول قبول خداوند قرار گیرد؟!
امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرمایند؛ «وقتی بندهای نماز خود را با عجله و شتاب به پایان میبرد و آن را کوتاه میکند خدا به ملائکه میفرماید: آیا نمیبینید بندهی من چگونه نماز خود را کوتاه میکند گویا میپندارد که بر آوردن حوائجش به دست غیر من است (که اینگونه عجله میکند) آیا نمی داند برآوردن حوائجش به دست من است»
برخی از روایات تصویر و تمثیلی را برای نماز ترسیم نمودهاند که بر حسب آن، نماز بصورت ملکی با انسان به گفتگو مینشیند گاه تشکر میکند و گاه گلهمند میشود.
در روایتی امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: وقتی نماز در وقت خود اقامه نگردد و بی دقّت ارائه شود با صورتی سیاه و تاریک به سوی انسان باز میگردد. میگوید: مرا ضایع کردی خدا تو را ضایع کند. و اگر در وقت خود اقامه شود برای انسان دعا میکند و میگوید: همان گونه که مرا حفظ و احترام نمودی خداوند تو را حفظ کند.4
قرآن کریم راه تارکین نماز را به سقر منتهی میداند و در مورد آنان میفرماید: «ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلّین»5 روزی فاطمه زهرا ، صدیقه کبری(سلام لله علیها) از پدر گرامی خویش سوال کرد: پدر جان مردان و زنانی که نماز خود را سبک می شمارند چه عذاب و عقوبتی دارند؟ رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: دخترم! هر زن و مرد مسلمانی که نماز خود را سبک و کوچک بشمارد، خداوند او را به پانزده بلا گرفتار می کند: شش بلا در دنیا، سه بلا هنگام مرگ، سه بلا در عالم قبر و سه بلای دیگر هنگامی که روز قیامت از قبر برانگیخته می شود.
امّا آن شش بلا که در دنیا به او می رسد :
اوّل: خداوند برکت را از عمرش برمی دارد و عمرش کوتاه می شود.
دوّم: خداوند برکت را از روزی اش برمی دارد و رزق و روزیش کم می گردد.
سوّم: خداوند نشانه بندگان صالح و شایسته را از صورت او پاک می کند و نور ایمان را از چهره او می برد.
چهارم: هر طاعتی که به جا آورد، بهره ای از آن نمی برد.
پنجم: دعایش مستجاب نمی شود.
ششم: بهره ای از دعای مردان و زنان صالح و شایسته نمی برد و مشمول دعای نیکان نمی شود.
امّا آن سه بلا که هنگام مرگ به او می رسد:
اوّل: با ذلّت و خواری از دنیا می رود.
دوّم: گرسنه می میرد.
سوّم: تشنه از دنیا می رود تا جایی که اگر از تمامی نهرهای دنیا به او آب داده شود، عطش و تشنگی او فرو نمی نشیند و عطشان می میرد.
و آن سه بلا که در عالم قبر به او می رسد:
اوّل: خداوند ملکی را بر او می گمارد که در قبر او را(به وسیله قهر و غضب و پریشانی و اضطراب) از جای خود برکند.
دوّم: گور بر او تنگ می شود و فشار قبرش زیاد می گردد.
سوّم: قبرش مملوّ از ظلمت و تاریکی می گردد.
و آن سه بلایی که در قیامت به او می رسد:
اوّل: خداوند فرشته ای را مأمور می کند تا او را در حالی که همه نظاره گرش هستند با صورت روی زمین بکشاند.
دوّم: به سختی از او حساب می کشند و به اعمالش رسیدگی می کنند.
سوّم: خداوند با نظر رحمت به او توجّه نمی فرماید و برای او عذاب و عقابی دردناک قرار خواهد داد.6
شاید جوان بهخصوص در این زمانهایی که شبها کوتاه است و اذان صبح خیلی زود اتفاق میافتد و وقت ادای نماز کم است، شکست بخورد؛ عیبی ندارد. برای فردا شب نقشه بکشد. برای پس فردا شب. برای هزار شب دیگر. باید برنامه بریزیم که نمازمان را اول وقت بخوانیم .
گاه که توفیقی حاصل شود و موفق به دیدار یکی از علما بشویم و یا در پی اینکه چگونه برای تقرب به خداوند بلند مرتبه اقدام کنیم به مطالعه می پردازیم می بینیم که یکی از مهترین راهکارهایی که برای شروع به ما می دهند تشویق به انجام نماز اول وقت و مدوامت بر آن است تا ملکه ذهنمان شود پس از آن دستورات دیگر را صادر می کنند چرا که نماز ستون است و در سایه ستون است که خیمه ای افراشته میشود و سایر مسائل را در بر میگیرد.
این مقاله حاصل گفتگویی است با آیتالله محمدعلی جاودان برای راهنمایی جوانان عزیز که قصد خودسازی و شناخت را دارند.
«دستور اولی که میخواهم برای کسانی که قصد شروع دارند، بگویم- مطلبی است که هزاران بار اساتید و بزرگانی نظیر مرحوم آیتالله حقشناس به جوانان توصیه میکردند- نماز اول وقت است. نماز اول وقت بخوانید. اگر توانستید، به جماعت بخوانید و اگر هم نشد، همان اول وقت بخوانید.
شاید جوان به خصوص در این زمانهایی که شبها کوتاه است و اذان صبح خیلی زود اتفاق میافتد و وقت ادای نماز کم است، شکست بخورد؛ عیبی ندارد. برای فردا شب نقشه بکشد. برای پس فردا شب. برای هزار شب دیگر. باید برنامه بریزیم که نمازمان را اول وقت بخوانیم، اما باید در نظر بگیریم که یکی از نمازهایمان نماز صبح است که خیلی هم اول وقت خواندنش مهم است. بنابراین برای آن هم باید نقشه داشته باشیم تا حتماً در طرحمان آن را هم به اول وقت برسانیم. اما مشکلش خیلی بیشتر از ظهر و عصر و مغرب و عشاء است .
مثلاً ممکن است که دانشجویی وقت نماز ظهر و عصرش در کلاس مشغول باشد. ما نمیگوییم که کلاس را بشکند و بیرون بیاید، اما هر وقت که کلاس تمام شد، بلافاصله برود نمازش را بخواند. دیگر نرود مثلاً یک ناهاری با خیال راحت بخورد و یک ساعتی هم استراحت، نه. نمازمان را میخوانیم. دست کم وضو میگیریم و نماز ظهر را میخوانیم تا از اول وقتش خیلی دیر نشود. بعد هم اگر گرسنه بودیم، ناهار میخوریم و نماز عصرمان را بلافاصله میخوانیم. این نماز اول وقت را برایش بکوشیم .
تقلید صحیح؛ یعنی میپرسم و عمل میکنم. چند مسأله در باب وضو باید بخوانم؛ مثلاً به اندازهی دو صفحه رساله، برای غسل باید دو صفحه رساله بخوانم، برای نمازم هفت، هشت صفحه باید بخوانم تا مسائل اصلی را یاد بگیرم. چون جوانم، زودتر یاد میگیرم. بعد هم دو بار، سه بار یا بیشتر پیش معلم میخوانم تا تصحیح شود
«اول سال که میشود انسان فکر کند که خب حالا این سال و قبلش هر جور بود، گذشت و الآن یک رابطه جدیدی تعریف کنیم با خدای متعال... اگر چنانچه شروع اهتمام از همین نماز باشد، نماز چون خیلی مهم است، این خیلی کارگشاست. نماز را انسان خوب بخواند، با توجه بخواند، حضور قلب داشته باشد.»
شیطان از چه کسی هراس دارد؟
اگر روایت این باب را دیده باشیم، میفرماید که شیطان از کسی که نمازش را اول وقت میخواند و بر آن مراقبت میکند، همیشه ترسان است. «لایَزالُ الشّیطانُ زائِلاً مِن بَنی آدم». این نکته را هم به نماز اول وقت اضافه کنیم که نماز صحیح بخوانید. بنابراین برای اینکه نماز صحیح باشد، من ناگزیرم که رکوع صحیح بیاموزم، غسل صحیح بیاموزم، یک حمد و سورهی صحیح بیاموزم و مسائل دیگر نماز را بیاموزم که اگر کلش را جمع کنی، ممکن است در سه چهار ساعت بشود به همهاش پرداخت .
تقلید صحیح؛ یعنی میپرسم و عمل میکنم. چند مسأله در باب وضو باید بخوانم؛ مثلاً به اندازهی دو صفحه رساله، برای غسل باید دو صفحه رساله بخوانم، برای نمازم هفت، هشت صفحه باید بخوانم تا مسائل اصلی را یاد بگیرم. چون جوانم، زودتر یاد میگیرم. بعد هم دو بار، سه بار یا بیشتر پیش معلم میخوانم تا تصحیح شود .
من به یک نماز صحیح احتیاج دارم و بعد از آن به یک نماز اول وقت. جوان مادامی که نمازش را صحیح میخواند، نمازش را دقت میکند، مواظبت میکند و اول وقت میخواند، شیطان ترسان است. نه این که جوان از شیطان ترسان باشد؛ شیطان از آن جوان ترسیده است. اگر انسان اینگونه نباشد، آنوقت شیطان طبق روایات، انسان را به جاهایی میبرد که دیگر برگشت ندارد .
اگر میخواهید همیشه سالم و محفوظ بمانید، نماز اول وقت بخوانید. نماز اول وقت ایجادکنندهی ترس از خداست. بعضی جوانها دو دقیقه نماز میخوانند؛ نه دو دقیقه و نه نیم ساعت. ما که یک ذره بیشتر کش میدهیم -که آن هم از روی عادت است و قیمت ندارد- میشود پنج دقیقه. «سبحان ربی العظیم و بحمده» را صحیح بگو؛ یک بار بگو، اما صحیح و با آرامش بدن. صحیح خواندن نماز مثل این است که انسان به دیوار مستحکمی تکیه کرده باشد. این امر را اگر شما بهدست بیاورید، حتی با نیروی خیلی زیاد هم این زمین نمیخورد. شاید تکان بخورد، اما زمین نمیخورد. ممکن است حوادث مهمی هم برایش پیش بیاید، اما آن حوادث با نماز اول وقت و صحیح، او را به زمین نمیزند .»
متأسفانه مشکل بسیاری از ما جوانان این است که فکر می کنیم شیطان چون خیلی قوی است ما حق داریم شکست بخوریم و وسوسه شویم و بسیاری از ما از او می ترسیم و به همین خاطر با کنار گذاشتن مهم ترین دستورات دینمان که می تواند بزرگترین پناهگاه ما باشد به این دشمن بزرگ و بد طینت باج می دهیم واقعا باید برای امور مهم و پر ارزشی چون نماز وقت گذاشت نه اینکه هیچ تلاشی نکرد و آن را بی ثمر دانست . امیدوارم خداوند متعال همه را توفیق بندگی دهد و یاریمان کند تا موفق به انجام نماز واقعی شویم .إن شاء الله
مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ(الرحمن/19)
دومینوی انقلابهای منطقه و موج بلندخیز بیداری اسلامی، کاخهای برافراشته از ستم را لرزان و مرزهای کین و نفاق را درنوردیده است.
زیر پای خیزش آزادمردان اسلامخواه، بیرق حقیر زورباوری لگد میخورد و بنای حکومت غدر و جور و دروغ و دغل، فرومیریزد.
جهان اسلام آبستن تحولی سترگ است. در این میان اما، حکایت بحرین، قصهی پرغصهی دیگر است.
مرگ، بر فراز سرزمین اساطیری دیلمون، که روزی روزگاری "سرزمین زندگی" اش میخواندند، خیمهای سهمگین گسترده است.
بحرین، این درِّ بدخشان لب دریای خلیج فارس را میگویم.
کربلای عصر متمدن امروز، بحرین به خونپالاست. اگر دیروز، یزیدیان آل ابی سفیان، قرآن ناطق را به سر نیزه بردند، امروز اما حرامیان آل سعود و قداره بندان سیاه اندیش آل خلیفه، به آتش جهالت، رحل و قرآن و مسجد و محراب را یکجا به خاکستر مینشانند.
این درد را به کجا باید برد؟
دست تظلم به سوی که باید دراز کرد؟
جز درگاه فریادرس دادار، چه کسی مرهم گذار این زخم کهنه است.
فرمود: نماز، سیما و ستون دین شماست. بر مرکب نماز فرود آئید و گره از کارها بگشائید.
بیایید مغتنم شماریم فرصت را، که گاه طلوع بانوی آفتاب از مشرق مدینه است. همه با هم، که یدالله مع الجماعة، دست توسل به دامن حضرتش زده، و نماز استغاثه به آستان بینیاز بندهنواز، بگذاریم.
این نماز را در ایام ولادت بانو اقامه کنیم، چنانکه صاحب "مفاتیحالجنان" آورده است:
" هر گاه حاجتی داری دو رکعت نماز به جای آور و پس از سلام سه مرتبه تکبیر بگو و پس از آن تسبیحات حضرت فاطمه علیهاالسلام را بگو، آنگاه به سجده برو و صد مرتبه بگو: «یا مَوْلاتی یا فاطِمَةُ اَغیثینی»، سپس جانب راست صورت را بر زمین بگذار و همان ذکر را صد مرتبه بگو، سپس جانب چپ صورت را بر زمین بگذار و صد مرتبه همان ذکر را بگو و حاجت خود را بخواه، به خواست خداوند حاجتت برآورده میشود."
بعضی از نمازها نیمی از آن پذیرفته میشود، بعضی، یک سوم آن، برخی یک چهارم و بعضی یک پنجم تا آنجا که برخی یک دهم آن قبول میشود.
نقش و اهمیت نماز در دین نشان دهنده عظمت و استحکام این حبل متین و ریسمان استوار میان زمین و آسمان است. ریسمان دیگر اعمال ارزشی برای صعود انسان به افق بلند سعادت کافی نیست; ولی نردبان نماز، افزون بر آن که به تنهایی وسیله عروج است، می تواند ثقل و سنگینی بقیه اعمال را نیز متحمل گردد. این حقیقت به جوهره نماز باز می گردد و با عدالت خداوند هیچ گونه ناسازگاری ندارد .
ماجرای نمازی که بر صورت صاحبش زده میشود
در ادبیات عرفانی و عبادی بین دو مفهوم «مقبول» و «صحیح» تفاوت بسیاری وجود دارد و هر کدام از این مفاهیم دارای مراتبی است .
نماز مقبول
«نماز مقبول» آن است که با خضوع و خشوع بهجا آورده شود و آداب ظاهری و باطنی در آن مراعات شود. این نماز موجب تزکیة نفس و پاکی روح و روان میشود و تأثیر تربیتی و اخلاقی فراوانی دارد.
از اینرو چنین نمازی را نماز اخلاقی نیز میگویند؛ نمازی که فرشتگان آن را با درخشندگی خاصی به پیشگاه خداوند متعال میبرند و پروردگار عالم این نماز را میپذیرد.
نماز صحیح
نماز صحیح، موجب رفع تکلیف می شود و به سبب آن انسان در جهان آخرت مورد بازخواست قرار نمیگیرد. چنین نمازی را نماز فقهی نیز میگویند. نمازی که فرشتگان آن را در حالی که نورانیت و درخششی ندارد، به محضر ربوبی میبرند و مورد قبول خداوند قرار نمیگیرد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«ان من الصلوه لما یقبل نصفها و ثلثها و ربعها و خمسها الی العشرون ان منها لما یلف کما یلف الثوب الخلق فیضرب لها وجه صاحبها و ان ما لک من صلوتک الا ما اقبلت علیهه بقلبک ؛ (سرّ الصلوة، ص50)
بعضی از نمازها نیمی از آن پذیرفته میشود، بعضی، یک سوم آن، برخی یک چهارم و بعضی یک پنجم تا آنجا که برخی یک دهم آن قبول میشود و بعضی از نمازها همچون جامه کهنه پیچیده و بر صورت صاحبش زده میشود و نمازگزار بهرهای از نمازهایش نمیبرد، مگر به اندازهای که در هنگام خواندن آنها به خداوند توجه داشته است.»
در میان تعقیبات نماز،تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) خیلی فضیلت دارد. امام صادق(علیه السلام) میفرمایند: تسبیح جدهام حضرت زهرا(سلام الله علیها)، بعد از نمازهای روزانه، نزد من از هزار رکعت نماز در هر روز برتر و محبوبتر است.
نمازی که با حضور قلب خوانده شود، ارزشمند و بسیار با اهمیت است. ممکن است در بعضی از نمازها شخص نتواند خشوع در آن را مراعات کند.
در چنین مواقعی نمازگزار با رعایت خضوع ظاهری و بهجا آوردن مستحبات، نظیر گفتن اذان و اقامه و خواندن ذکرهای اضافه بر ذکر اصلی در رکوع و سجدهها که در رسالههای عملیه و کتب ادعیه آمده است، میتواند قبولی نماز خود را فراهم آورد. نمازگزار میتواند بعد از نماز با ذکر صلوات بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)و خواندن تعقیبات؛ یعنی دعاهایی که بعد از نمازهای یومیه وارد شده است، بخشی از کاستیهای نماز خود را جبران کند. آنگاه آن نماز را به خداوند متعال عرضه نماید تا پروردگار با فضل و کرم خود آن را بپذیرد.
ادامه مطلب ...
نماز ستون خیمه دین است و امام صادق (ع) نماز را مرز ایمان و کفر دانسته است. بنابر این، اگر کسی بخواهد خیمه ایی به نام دین را برپا کند، باید همواره در اندیشه تیرک اصلی و ستونی باشد که دین بدان استوار میگردد.
یکی از گناهان، استخفاف نماز یعنی سبک شمردن نماز است. نماز نخواندن یک گناه بزرگ است، و نماز خواندن اما نماز را خفیف شمردن، استخفاف کردن، بی اهمیت تلقی کردن گناه دیگری است. پس از وفات امام صادق علیه السلام ابوبصیر آمد به امّ حمیده تسلیتی عرض کند. امّ حمیده گریست. ابوبصیر هم که کور بود گریست. بعد امّ حمیده به ابوبصیر گفت: ابوبصیر! نبودی و لحظه ی آخر امام را ندیدی؛ جریان عجیبی رخ داد. امام در یک حالی فرو رفت که تقریباً حال غشوه ای بود. بعد چشمهایش را باز کرد و فرمود: تمام خویشان نزدیک مرا بگویید بیایند بالای سر من حاضر شوند. ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت کردیم. وقتی همه جمع شدند، امام در همان حالات که لحظات آخر عمرش را طی میکرد یکمرتبه چشمش را باز کرد، رو کرد به جمعیت و همین یک جمله را گفت:اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلوةِ هرگز شفاعت ما به مردمی که نماز را سبک بشمارند نخواهد رسید. این را گفت و جان به جان آفرین تسلیم کرد."
"حضرت زهرا سلام الله علیها از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، سوال کرد: « فقالت: یا ابتاه ما لمن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء ». از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلـم پرسیدند: کسی که نمـازش را سبک می شمارد چه زن باشد و چه مرد باشد، آنهایی که نمــازشان را سبک می شمارند چه هست بر ایشـان.
این سبـک شمردن صحبتهای مختلف دارد یعنی: یکی این است که در اول وقت نماز نخواند، یکی این است که در موقع خـــواندن نمـاز زیاد به آداب و حـدودش مقیـد نباشد، سعی نکند که آن شرایـط فضیلت را مراعات کند، بطور کلـی سبک بشمارد. یکی از صور سبک شمردن تاخیر از اول وقـت است ولی ممکن است یکی در اول وقت هم بخواند ولی به شرایط آداب و حدودش چندان پا بنـد نشود، با عجله بخواند، حضـور نداشته باشد. البتــه بعدها در دنباله این صحبت در ادب حضـوع و خشــوع، آداب را ذکـرمی کنیم. در اینجا حضرت زهرا سلام الله علیهــا سوال میکند که کســی که نمــازش را سبک بشمارد چه میشود؟
« قال رسول الله ( ص ) : یا فاطمه مَن تَهاون بصلاته من الرجال و النساء »، فرمود: یا فاطمه کسی که نمازش را سبک بشمارد از مـردها و زنـها، « ابتلاه اللهُ بخمس عشرة خصلة »، خدا او را به 15 خصلت مبتلا میکند ( خیلی تهدید کننده است ) ، « ستٌ منها فی دار الدنیا و ثلاث عند موتها و ثلاث فی قبره و ثلاث فی القیامة اذا خرج من قبره »، شش تا در زندگـی دنیــــا و سه تا در وقت مرگ و سه تا در قبـر و بــرزخ و سه تای دیگر در قیــامت است وقتـــی از قبرش خارج میشود.
1- « فالاولی یرفع الله البرکة من عمره »: اول این است که خدا برکـــت را از عمــر او بــــرمـی دارد؛ این عمــر که من و شما میکنیم، برکت از آن برداشته میشود که انسـان نداند که چه کرد، از کارهای خیــر، نه از شرّ؛ مثلا کسانی میبینید عمرشان با برکت است، خوب عبــادت میکنند، خدمات زیــاد میکنند مثلا فرض کنید صاحب همین کتاب، مجلسـی، اهل تزکیه بوده، اهـل باطن بوده، فلیسوف بوده، عارف بوده، خدمــاتی که کرده، مرجعیت که داشته، چقــدر کتاب نوشته، کتابهایش اگــر بنا باشد که به ما بدهند از روی آن بنویسیم تا آخر عمــر تمام نمیکنیم؛ عمر با بــرکت بوده؛ مقصود طولانــی بودن عمر نیست، برکت در عمر، اشتباه نکنید.
کسانی که در نمـاز سستی میکنند از عمرشان برکت گــرفته میشود؛ چیز عجیبی است بعدش هم روی این مسـاله دقت کنید این عمـرها که میگذرد، عمـر ماها و عمر بعضیها چگونه است در مقایســه با آنها از لحــاظ برکت؛ یرفع الله البرکة فی عمره.
2- « یرفع الله البرکة من رزقه »: برکت را از روزیشــان هم بــر میدارد.
برکت از روزی هم این نیست که انســـان کم پول بدست میآورد یا زیاد؛ نه؛ برکت در زندگی و معیشت است که آن را خــدا بر میدارد.
3- « و یَمحوا الله عزوجلّ سیماء الصالحین من وجهه »: سومین چیزی که مبتلا میشود این است که خدای متعال سیمــای صالحان را ازاو بر میگیرد؛ وقتی به صــورتش نگاه میکنید سیمای صالحــان در او نیست. این هم چیزی است؛ صــالحان یک سیمایی دارند البته اهـــــل ذوق میفهمند، این را با ذوق و دل میشود فهمید، نه زیبــایی ظاهری است، سیمای صالحان یک چیزی است که اهل دل و اهل ذوق میفهمند.
4- « و کل عمل یعمله لا یؤجر علیه »: هر عملـی که انجام میدهد از اعمال خیـر و عبادات، اجــری به آن داده نمیشود.
5- « و لا یرفع دعاؤه الی السماء »: پنجمی اش این است که دعــای او مستجاب نمیشود.
6- « والسادسة لیس له حظّ فی دعاء الصالحین »: از دعای صالحان هم بی بهره میشود، یعنی صالحان که برای مومنیــن و مومنــات دعاهایی میکنند که وظیفه اشان است، اینها از دعای صالحان حظّـــی برایشـان نیست.
این شش خصلتی که در دنیا پیش میآید برای آنها که نمازشــان را کوچک می شمارند.
« و اما اللواتی تصیبه عند موته »
تکرار میکنم کوچک شمردن نماز، تاخیر از اول وقت، با عجله خواندن، آداب حضور را مراعات نکردن، درنماز ظاهرا و باطنا بازی نکردن، لباس و نظافت و اینها را مراعات نکردن خلاصه سبک شمردن.
1-« فاولاهن انه یموت ذلیلا »، اولش این است که مرگش به صورت خفتبــار میشود.
2- « والثانیة یموت جائعا »، گـرسنه میشود موقــع مرگ، این گرسنگی یک گرسنگی بسیــــار اسرار آمیز است که غیــرظاهری و دنیوی است و انسانها از آن وقتی که از اینجا به بــرزخ منتقل میشوند و از اول انتقــال به برزخ این گرسنگی و تشنگی شــروع میشود و بعدش هم در قیــامت مخصوصا هست، این یک چیزی غیــر از گرسنگی دنیاست.
« و اما اللواتی تصیبه فی قبره »،
اما سه تــای دیگر که در قبر و بــرزخ به او میرسد این است که:
1-« فاولاهن یوکل الله به مَلکا یزعجه فی قبره »، حالا ما فکر میکنیم این سستیها که در استخفاف به نمــاز داشته ایم زیاد مهــم نبوده، آخرش این است که خـدا میبخشد؛ زیاد مهـم نبوده؛ خیلی چیز مهمی بوده، حالا این قسمتی از بیانات است که در اینجا وارد شده دقت کنید. اولش این است که خــدا مَلَکی را موکل میکند که در قبرش به او عذاب میکند در بـــرزخ.
2- « و الثانیة یضیق علیه قبره » ، و دومین چیز که خدا برای او پیش میآورد این است که عــالم قبرش برای او تنگ میشود؛ این را دیگر نمیفهمیم که چگونه تنــگ میشود.
3- « الثالثة تکون الظلمة فی قبره »، و سومی اش این است که عالــم قبرش برای او ظلمــانی میشود.
« و اما اللواتی تصیبه یوم القیامة »،
اما آن سه تای دیگـــر که در روز قیــامت برایش پیش میآید
وقتی که از قبرش خــارج میشود و به قیامت و محشــر قـدم میگذارد؛ « اذا خرج من قبره فاولاهن ان یُوکل الله به ملکا یَسحَبه علی وجهه و الخلائق ینظرون الیه »، اولش این است که خدا ملکی را موکل میکند که او را بـه "رو میبرند" توجــه میکنید نماز خوان است مردم هم نگاه میکنند؛ غیـــر عـادی میبرند.
« و الثانیة یُحاسب حسابا شدیدا »، دومی اش هم این است که در مقـــــــام حساب، حساب شدیدی از او میکشند.
« و الثالثة لاینظرالله الیه و لا یُزکیه و له عذاب الیم »، و از همه اینها بــالاتر، خدا به او نظـر نمیکند و او را تزکیــه نمیکند و عذاب الیـم هم برایش هست. اینها برای کســی است که تهاون بصلاته."
ادامه مطلب ...
گرچه شکر نعمتها، از توان و طاقتبشر بیرون است، ولی انسان باید به هر قدر که میتواند، سپاسگزاری احسان و نعمت و نیکی پروردگار باشد. یکی از شکلهای شکر، سجده بر خاک کردن و پیشانی بر خاکنهادن در برابر خداوند و شکر گفتن اوست.
و «سجده شکر» یکی از تعقیبات نماز به حساب آمده است.
(مرحوم علامه مجلسی، جلد 83 بحار الانوار).قال مولانا الامام المهدی- عجل الله تعالی فرجه الشریف- :
(سَجْدَهُ الشُّکْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَأَوْجَبِها ... فَإِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَالتَّسْبیحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَی الدُّعاءِ بِعَقیبِ النَّوافِلِ، کَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَی النَّوافِلِ، وَالسَّجْدَهُ دُعاءٌ وَتَسْبیحٌ) [احتجاج، ج 2، ص 308 ; بحارالأنوار، ج 53، ص 161، ح 3 ; و وسائل الشیعه، ج 6، ص 490، ح8514] ؛
سجدهی شکر، از لازمترین و واجبترین مستحبات الهی است ... همانا، فضیلت دعا و تسبیح پس از واجبات بر دعای بعد از نوافل، همانند فضیلت واجبات بر نوافل است. سجده، دعا و تسبیح است.
حدیث شریف، قسمتی از پاسخ امام مهدی (علیه السلام) به سؤالهای محمّد بن عبداللّه حمیری است. حضرت، در این کلام، به اهمیّت یکی از مستحبات، یعنی سجدهی شکر اشاره میکند و بعد از آن به دعا و تسبیح بعد از فرایض پرداخته، فضیلت آن را مانند فضیلت فریضه بر نوافل میداند و نیز اصل سجده و قرار دادن پیشانی بر خاک را در اجر و ثواب به منزلهی دعا و تسبیح میداند.
از بررسی آیات و احادیث به دست میآید که همهی واجبات و یا همهی مستحبات، در یک سطح و اندازه نیستند؛ مثلاً اهمیّت نماز، در میان واجبات، از همه بیشتر است؛ زیرا، قبولی اعمال، به قبول شدن نماز بستگی دارد. در میان مستحبات ـ برابر این حدیث ـ اهمیّت سجدهی شکر، از همهی مستحبات بیشتر است. شاید علّت، این باشد که سجدهی شکر، کلید افزایش و تداوم نعمت است؛ یعنی هر گاه انسان با دیدن و یا رسیدن به نعمتی، شکر گزارد، آن نعمت تداوم مییابد و نعمتهای دیگر نیز نازل میگردند. این نکته در قرآن به صراحت آمده است:
(لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزیدَنَّکُمْ) [سورهی ابراهیم، یه ی 7] ؛ اگر شکر نعمت به جای آورید، بر نعمت شما میافزایم.
حضرت (علیه السلام) در این حدیث به چند نکته اشاره میفرماید:
1. سجدهی شکر، زمان و مکان خاصّی ندارد، ولی با توجّه به این حدیث، بهترین زمان برای این کار بعد از نمازهای واجب و نوافل است.
2. سجده کمال انسان و نهایت خضوع در برابر خداوند متعال است، در این هنگام است که انسان خود را نمیبیند و تمام عظمت و بزرگی را از ن خداوند میداند؛ لذا این حالت، بهترین حالت برای بنده است، خصوصاً هنگامی که توأم با ذکر و شکرگزاری لفظی و قلبی باشد.
3. ثواب دعا و تسبیح بعد از نمازهای واجب، از ثواب دعا و تسبیح پس از نمازهای نافله خیلی بیشتر است، همان گونه که فضیلت فرایض از نوافل بیشتر است.
4. حضرت (علیه السلام) با بیان این که سجده، دعا و تسبیح است، میفهماند که خود سجده هم یک نوع تسبیح و دعاست و همان گونه که ذکرِ پس از نماز، مطلوب است، سجده کردن هم کاری مستحب است؛ زیرا غایت و هدف از دعا و تسبیح، خضوع و خشوع و تذلّل برای خداوند متعال است، و شکّی نیست که این غایت، در سجده، به نحو اتمّ و اکمل است.
امام صادق علیه السلام.
ادامه مطلب ...
و یا انتظار فرج که در روایات بهترین اعمال امت در زمان غیبت امام معصوم بیان شده است .
اما آنچه در این میان از اهمیت خاصی برخوردار است و نه تنها به عنوان برترین اعمال بلکه به عنوان ستون و رکن دین معرفی شده است چیزی نیست مگر نماز که با وجود آن خیمه اسلام بنا می شود و در صورت فقدان عبادات دیگر نیز نه تنها بهتر نبوده بلکه هیچ ارزشی نخواهند داشت، چنانچه امام صادق علیه السلام میفرماید:
«در پاسخ به سوال برترین اعمال و محبوبترین آنها نزد خداوند: بعد از معرفت [خدا] چیزی برتر از این نماز نمی شناسم مگر نمی بینی که بنده صالح عیسی بن مریم، گفت: مرا به نماز سفارش کرد.»[الکافی،ج3،ص264]
اما با این حال کم نیستند کسانی که با تمسک به دلائل مختلف از انجام این واجب الهی طفره می روند و به هر صورت در صدد هستند تا نقش نماز را در مسلمانی افراد کم نور جلوه دهند و مسائل و موضوعات دیگر را جایگزین آن کنند.
در این مقاله قصد داریم با مصاحبه ای مجازی با افرادی که اهمیت زیادی برای نماز قائل نیستند به بررسی دلائل آنان برای ترک نماز بپردازیم تا با پاسخی که از آیات و روایات به این افراد داده می شود به جایگاه ارزشمند نماز در دین اسلام اشاره کنیم .
من به این دلائل نماز نمی خوانم:
یکی از تفکرات خطرناکی که متأسفانه امروزه در بین مردم و مخصوصا نسل جوان رواج زیادی پیدا کرده است و برخی با تمسک به آن در صدد شانه خالی کردن از مسۆلیت های مادی و معنوی که بر عهده دارند هستند این تفکر انحرافی است که برای تقرب به خداوند تنها ایمان کافی است و نیازی به عمل نخواهد بود .
تاریخ این تفکر انحرافی را می توان در فرقه «مرجئه» جستجو کرد که از خطرناک ترین طوائف بر ضد امت اسلامی بودند و هدف آنها مباح نمودن تمام امور در اخلاق و عمل بود، چرا که به اعتقاد آنها تنها ایمان و اعتقاد قلبی برای تقرب به خداوند کافی بوده و اعمال و عبادات از هیچ ارزشی برخوردار نیستند. و آنچه سبب نجات انسان می شود ایمان اوست نه اعمال و عبادات او .[اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایه،ص249]
این تفکر که امروزه و در قرن حاضر تنها کلمات آن فرق کرده است، طرفدارانی را به خود اختصاص داده است و برخی از افراد با تمسک به این جمله که برای تقرب به خداوند متعال و بنده خوب بودن تنها پاک بودن دل کافی است از انجام بسیاری از واجبات شانه خالی می کنند و با این حال خود را نیز بنده خداوند معرفی می کنند.
پاسخ: خداوند متعال با بیان آیات متعددی در قرآن مجید به مبارزه با این تفکر انحرافی پرداخته است و آنچه را سبب موفقیت و خوشبختی انسان در زندگی مادی و معنوی می شود را ایمان به همراه عمل صالح معرفی کرده است:
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون: کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و نماز بر پا داشته و زکات دادهاند، پاداش آنان نزد پروردگارشان براى آنان خواهد بود؛ و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مىشوند»[البقرة : 277]
علاوه بر آنکه هیچ گاه نا فرمانی خداوند متعال و ترک واجبات و انجام محرمات سبب پاکی دل نخواهد شد بلکه در مقابل سبب می شود که قلب انسان روز به روز تاریک تر شود تا کار به جایی برسد که این تاریکی و سیاهی دل سبب انکار خداوند متعال شود.چنانچه در روایات اسلامی پیرامون گناه ،تعابیر مختلفی در این زمینه وارد شده است.