آموزش نماز

آثار و برکات نماز

آموزش نماز

آثار و برکات نماز

تأثیر ادبیات در جذب جوانان به نماز

محمدحسین وحدانی
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی



مقدمه

«اقم‌الصّلوه انّ الصّلوة تنهی عن‌الفحشاء و المنکر و لذکر الله‌اکبر.».(عنکبوت/ 45)
نماز را برپا دار، زیرا نماز انسان را از کارهای زشت و ناپسند باز می‌دارد و یاد خدا بسیار بزرگتر است.
بحران اصلی جوان امروز، بحران هویّت است، بی‌خویشتنی است. او آن چنان اسیر عالم مُلک شده است که به ملکوت نمی‌پردازد؛ گاه گاهی که سـرش را از زیر بـرف بیـرون  می‌آورد، احسـاس تنـهایی و بـی‌کسی می‌کند،گویا گمشده‌ای دارد؛ عجیب است، گمشده ای که گمشده‌ای دارد!
ابزار و وسایل آسایش و آرایش، فراوان، امّا دریغ از سایبان آرامشی. به راستی آرامش چیست و کجاست؟ چه چیزی انسان، این خلیفه‌ی خدا و مظهر جمال الهی را به بن بست کشانده است؟ چرا انسان امروز از درون تهی است؟ 
پاسخ و گمشده‌ی انسان در درون خود اوست، مشکل این جاست که ما به همه جا نگاه می‌کنیم، حقیقت، خداوند و گمشده‌ی خود را در همه جا جست و جو می‌کنیم جز در آیینه‌ی دلمان و غافلیم از: «من عرف نفسه فقد عرف ربّه».
ای مخزن اســـرار الهی که تـــوی         و ای آینــه‌ی جمال شـاهـی کـه تـوای
بیرون زتو نیست هرچه در عالم هست     در خود بطلب هر آنچه خـواهی که توای
(مرصاد العباد)
نگارنده در این مقاله بر آن است تا با یاری خداوند بزرگ، ضمن برشمردن اهمیّت و تأثیرات مستقیم نماز بر زندگی انسان و به ویژه جوانان، استفاده از زبان هنر و ادبیات را یکی از راهکارهای مهمّ و تأثیر گذار در هدایت، رستگاری و جذب جوانان به نماز و مسجد نشان دهد. در پایان نیز به استناد احادیث‌گران قدر امام علی(ع) باز نماید که نمازِ همراه با معرفت و عشق، عالی ترین وسیله‌ی تقرّب و راه نجات بشریّت و جوانان از بن بست کنونی است.
**********


1- اهمّیت نماز

حضرت امام صادق (ع) می‌فرمایند: اوّل ما یحاسب به العبد الصّلاة، فان قبلت قبل سائر عمله، و اذا ردّت ردّ علیه سائر عمله؛ نخستین چیزى که از بنده حساب رسى مى‏شود نماز است، پس اگر نماز پذیرفته شد اعمال دیگرش نیز پذیرفته مى‏شود، چنانچه نمازش رد شود بقیه اعمال او هم قبول نخواهدشد.(وسائل‌الشیعه، ج3، ص 22)
قرآن مجید در آیات فراوانی، حدود هشتاد آیه، با تعبیر‌های گوناگون درباره اقامه نماز یا حدود و احکام آن سخن گفته یا از نمارگزاران تمجید نموده و بی نمازان را سخت توبیخ کرده است.  
سابقه‌ی نماز به دین‌های الهی پیش از اسلام نیز بر می‌گردد؛ پیش از آن که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله به رسالت مبعوث شوند، نماز در آیین حضرت عیسی(ع) هم وجود داشته است، قرآن کریم از زبان عیسی (ع) چنین نقل می‌کند: « و اوصانی بالصّلوة » خداوند مرا به نماز سفارش کرده است. (مریم /31) و قبل از آن نیز در دین موسی(ع)، خداوند به موسی چنین خطاب می‌کند: «اقم الصّلوة لذکری» (طه/14)  و پیش از موسی نیز، در زمان حضرت شعیب نیز نماز به عنوان یکی از عبادات وجود داشته است؛ در قرآن کریم چنین آمده است: «یا شعیب اَصلوتک تأمرک» (هود/87) و قبل از همه آنها، در دین ابراهیم(ع) نیز بوده است؛ او از خداوند برای خود و ذریّه اش توفیق اقامه‌ی نماز را می‌خواهد: «ربّ اجعلنی مقیم الصّلوة و من ذریّتی» (ابراهیم/40) و این هم کلامی‌از لقمان است که به فرزند خود چنین می‌گوید:« یا بنیّ اقم الصّلوة و امر بالمعروف و انه عن المنکر» (لقمان/ 17) پسرم نماز را بپادار و امر به معروف و نهی از منکر کن.
تمام موارد بالا نشان دهنده‌ی اهمّیت و ارزش نماز است. انسان در گذشته، حال و آینده نیاز به معشوقی داشته و دارد تا با او راز و نیاز کند؛ غم فراق و شرح درد اشتیاق باز گوید؛ به قول مولوی:
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق               تا بـگویم شــرح درد اشتیــاق
و برای این راز و نیاز، چه وسیله ای بهتر از نماز؟ در دعا، انسان با خدا سخن می‌گوید، در قرآن، خدا با انسان سخـن می‌گوید، امّا در نمـاز، این گفت و گو دو جانبه است، عـاشق با مـعشوق و مـعشوق با عـاشق سخن می‌گوید و در منتهای معرفت و عشق که پرده‌ها فرو می‌افتد، بیگانگی ای نیست، تو مایی ما تو.
  ترسم ای فصّاد اگر فصدم کنی             ناگهـــانی بــر رگ لیــلی زنـی

 
2- برخی از تأثیرات مستقیم نماز در زندگی جوانان

الف- همیشه به یاد خدا بودن

«اقم الصّلوة لذکری؛ نماز را برای یاد من بپادار» ( طه/14)
ذکر خدا و یاد خدا که هدف تمامی‌عبادت‌هاست، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد وآن را   آماده‌ی تجلّی، شهود و پذیرش عنایت‌های الهی می‌کند. این یاد حق و احساس حضور، اگر به درجه کمالی خود برسد، همان گونه که در اولیای الهی مشاهده می‌شود، زمینه‌ی توجّه به غیر خدا را از بین می‌برد و تا انسان از نماز فارغ نشود، متوجّه غیر خدا نخواهد شد. جریان خارج کردن تیر از پای امام علی (ع) نمونه ای زیبا از این حضور قلب در نماز است. 
اگــــر نه روی دل انــدر برابـرت دارم          مـن این نمـــاز حساب نماز  نشمــارم
مـرا غرض ز نماز آن بود که یک ساعت          غــم فــراق تــو را با تــو راز بگـزارم
وگـرنه این چه نمازی بود که من بی تو          نشسته  روی  به  محراب  و دل به بازارم
مولوی
ب- دوری از گناه

«انّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر»؛ همانا که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز می‌دارد.
(عنکبوت/45)
گناه چیست؟ در پاسخ باید گفت: تمام اندیشه‌ها، گفتار‌ها و کردار‌هایی که مانع از تکامل و شکوفایی انسان شود و انسان را از سیر و سلوک و تقرّب الهی باز دارد گناه است.
نمـاز نـیز مانند همه‌ی عبـادت‌ها دارای ظاهری  و باطـنی است. هنگامی‌که نمـاز گـزار از پوسته‌ی ظاهری عبور کرد و نمازش با عشق و معرفت در هم آمیخته شد، شرم حضور معشوق، او را از تمام معاصی باز می‌دارد. به عبارت دیگر، بیشتر گناهان برای لذّت بردن است، امّا وقتی انسان لـذّت حقیـقی را چشید، دیگر لذّت‌های حقیر مادی و نفسانی برایش نمودی ندارد.
در خصـوص نماز حضرت علی (ع) آمده است: چون وقت نماز فرا می‌رسید، علی(ع) بر خـود می‌لـرزید؛ به او می‌گفتند: یـا امیرالمومنین ! ترا چه شده است ؟ می‌فرمود: وقت ادای امانتی رسیده است که خداوند آن را بر آسمـان‌ها، زمین و کـوه‌ها عرضه کرد، آنها از قـبـول آن ابـا کردند و از آن بیمناک شدند.  (محجّة البیضاء)
اگر جوان به این گونه از معرفت دست پیدا کند یا گام در راه چنین پیشوایی بگـذارد، گنــاه در دل او جایگاهی نخواهد داشت.

ج- مدیریّت زمان و وقت شناسی

إنّ الصّلوة کانت علی المؤمنین کتاباً موقوتا (نساء/103) بی‌گمان نماز بر مؤمنان فرض و دارای اوقات معلوم و معیّن است.  پیامبر (ص) فرمود: أفضل الأعمال، الصّلوة فی اوّل وقتها ؛ بهترین اعمال، نماز اول وقت است.
کن بلانچارد و استیو گاتری در مقدّمه‌ی کتاب: the on-time, on-target manager که با عنوان مدیریّت زمان ترجمه شده است می‌نویسند: کاهلی و دفع الوقت فراگیر تر از آن است که تصوّر می‌کنید.  سر وکله آن صفت هم یک باره پیدا نمی‌شود. ریشه‌های آن تا اعماق رفته است و باید این ریشه‌ها را شناخت. عامل اصلی تعلّل این است که افراد تصوّر درستی از کارهای مهم ندارند. دلیل دیگر تعلّل این است که نمی‌دانند کاری که دیر انجام شود، ممکن است به تصمیم گیری نادرست و عملکرد بد منجر شود و آن‌ها را از نتیجه‌ی مناسب دور کند. تعلّل می‌کنند چون ضمن داشتن علاقه به انجام کارهای خاص، به هدف‌های بزگ تر، ایده آل‌های عالی تر، وظایف مهم تر و افراد دیگر مقیّد نیستند. (مدیریّت زمان)
حال با این همه تأکید‌های فراوان در روایات و احادیث، اگر حضور در مسجد، نمازِ اوّل وقت و جماعت، ملکه‌ی وجودمان گردد، تحوّل شگرفی در زندگی و جامعه مان رخ خواهد داد.

د- هدایت و رستگاری جوانان    

بر هیچ اهل علمى پوشیده نیست که در شکل گیرى شخصیّت هر فرد، مقطع جوانى از جایگاه خاص و اهمیّت ویژه اى برخوردار است. شاید بتوان گفت که ثبات شخصیّت هر انسانى در این سنین آغاز و به هر نحوى که شکل گیرد، غالباً به همان صورت قوام یافته و تثبیت می‌گردد و به همین دلیل در روایات بر اهمیّت و برترى این مقطع سنّى تأکیدات زیادى شده است. روان شناسان نیز این دوره را حیات مجدّد انسان نامیده اند.
بنابراین اگر در این مقطع سنّی، هوشمندانه و با استفاده از ابزارهای تأثیر گذار هنری، جوان را به سمت نماز و مسجد سوق دهیم، چون با فطرت و حقیقت وجودی او همسو است، پیوندی ناگسستنی و انس  و الفتی دیر پا بین او و نماز ایجاد کرده ایم. 
پیامبر اکرم در این خصوص فرموده اند: «فضل الشابّ العابد الذى یَعبُدُ فى صباه على الشیخ الذى یَعبُد بَعْدَ ماکَبُرَتْ سِنُّهُ کفضلِ المرسلین على سایر النّاس». فضیلت و برترى جوان عابد که از آغاز جوانى خدا را عبادت کند بر پیرى که وقت پیرى مشغول عبادت گردد چون فضیلت پیغمبران است بر سایر مردم.( نهج الفصاحه/ حدیث 2050) و در جاى دیگر با اشاره به ارزش جوانى می‌فرمایند: «اغتنم شبابک قبل هرمک».جوانی تان را قبل از فرارسیدن پیرى غنیمت و قدر بدانید وخطاب به والدین و مربّیان در برخورد با جوانان و نوجوانان می‌فرمایند: «اوصیکم بالشّبان خیراً فانّهم اَرَقُّ افئِدةً انّ الله بعثنى بشیراً ونذیراً فحالفنى الشُّبّانُ وخالفنى الشیوخُ ثُمَّ قَرَاَ فطال علیهم الأمَدُ فقستْ قلوبُهُم». به شماها در باره نوبالغان و جوانان به نیکى سفارش می‌کنم که آنها دلى رقیق تر و قلبى فضیلت پذیرتر دارند. خداوند مرا به پیامبرى برانگیخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنان مرا پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند ولى پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند. سپس به آیهاى از قرآن اشاره کرد و درباره مردم کهن سال و پیر که مدت زندگى آنان به درازا کشیده و دچار قساوت قلب شدهاند سخن گفت. (سفینه البحار، ج2)
در جامعه، کودکان و خرد سالان، نه توانایی دارند ونه اندیشه‌ی آنان در حدّی است که مورد توجه جدّی استعمارگران قرار بگیرند، پیران نیز اگر اندیشه ای داشته باشند توانایی ایجاد تحوّل و دگرگونی را ندارند؛ نسل جوان، تنها قشر منحصر به فردى است که بیشترین روحیه‌ی تأثیر پذیرى را داراست؛ شفافیّت روحیه‌ی جوانان و حساسیّت ایشان، عامل اصلى توجه دستگاه‌هاى تبلیغاتى استکبار و بنگاه‌هاى فرهنگى غرب، براى سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقى و اغراض پلید خویش در طول تاریخ بوده است. 
دنیاى غرب با علم به این که جوانان آسیب پذیرترین قشر هر جامعه اند، با تشکیل بنگاه‌هاى فرهنگى- تبلیغى همه تلاش خود را در شبـیـخون و انداختن آنان در دام فساد و تباهى تحت عنوان آزادى و عناوین مقدّس دیگر به کار می‌گیرد تا اینکه به اغراض استکبارى و سلطه طلبى خود دست یابد. اگر چه غرب در القاى فرهنگ خود به کشورهاى اسلامى از راه‌هاى متعدّد و در سطوح مختلف وارد عمل شده است، ولى تاریخ بهترین شاهد و گواه است که نفوذشان بیشتر از طریق جوانان تحصیل کرده یا عوام مقلّد (جوانانى که به مبانى دین آشنایى چندانى ندارند) بوده است؛ اینجاست که نقش عبادات و در رأس همه، نماز و حضور در مسجد، برای ایجاد جامعه ای سالم و دور از انواع آلودگی‌ها روشن می‌شود. جامعه ای که با داشتن وسایل آسایش، به آرامش نیز دست پیدا می‌کند.
3- ادبیات فارسی به عنوان یک ابزار مهمّ هنری در ایجاد گرایش جوانان به نماز و مسجد:
شایان گفتن است که جوان همیشه به دنبال الگوهایی برتر است تا خود را با آن همسان نماید؛ هرچه این الگوها محسوس تر، هنری تر و لذّت بخش تر باشند، ارتباط و همسان سازی بهتر و زودتر اتفاق می‌افتد. شاعران خوش ذوق فارسی زبان قابلیّت تأثیر گذاری بسیار زیادی را دارا هستند. بسیاری از اشعار شاعران ما  به صورت پوستر، کارت پستال، نقّاشی خط و... زینت بخش در و دیوار و وسایل زندگی جوانان ما است؛ حال اگر دیدگاه شاعران و اشعاری که در باره‌ی مسجد و نماز سروده اند، هنرمندانه و ظریف به جوانان ارایه شود، خواهیم دید که چه تأثیر شگرفی بر ایشان خواهد داشت.  
ادبیـات گران سنگ فارسی آن قـدر سرشـار از مفاهیـم زیــبا و لطیـف در باره‌ی مسجد و نمـاز است کـه هر خواننده ای را در مطالعه و گزینش دچار شگفتی و حیـرت می‌کند. از بیـن شاعران کلاسیک، مولـوی، عطّـار، حافظ، سعدی، خواجوی کرمانی، سنایی،  فردوسی، نظامی، شیخ بهایی، پروین اعتصامی، فخرالدّین عراقی و... آن قـدر گفتـه اند و سروده‌اند کـه به نظر می‌رسد برای دیگران جایی نگذاشته اند. امّا حقیقت این است که اقیـانوس بی‌کران نمـاز را ژرفـا و گستره ای اسـت که هنـوز حرفـی از هزاران در عبارت نیامده است. از بین شاعران نو پرداز هم، هر کسی از ظنّ خود بر آن است تا شاید اسراری بیابد.
در زیر برای برای نمونه، قطره‌ای از دریا آورده شده است:

حافظ:
هردم به‌خون دیده چه حاصل وضو،   چونیست‌ بی‌طاق ابروی تونماز مرا جواز
***
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد                حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
***
می‌ترسم از خرابی ایمان که می‌برد            محراب ابروی تو حضور نماز من
***
زاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیاز     تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد
***
ای کبک خوش خرام کجا می‌روی بایست    غــرّه مشـو که گربـه‌ی زاهــد نماز کرد
***
چون نیست نماز من آلوده نمازی           در میکده زان کم نشود سوز و گدازم
***
خوشا نماز و نیاز کسی که از سردرد           به آب دیده و خون جگر طهارت کرد
***
طهارت ارنه به خون جگر کند عاشق          به قول مفتی عشقش درست نیست نماز
***
نمــاز درخــم آن ابــــروان محـرابی         کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
***
نماز شام غریبان چو گریه آغازم           به مویه‌های غریبانه قصّه پردازم
***
هر آن کسی که درین حلقه نیست زنده به عشق       بر او نمرده به فتــوای من نماز کنید
***
آفرین بر دل نـرم تو که از بهر ثــواب     کشته‌ی غمزه‌ی خود را به نماز آمده‌ای
***
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد         به آب دیده و خون جگر طهارت کرد.
***
شیخ بهایی:
مستان که گام در حـرم کبـریا نهنــد        یک جام وصل را دو جهان در بها نهند
سنگی که سجده گاه نماز ریای ماست        ترســم که در تـرازوی اعمـال ما نهند
***
بر درگه دوست هر که صادق برود             تــا حــشر زخـاطرش علایـق بـرود
صد ساله نمــاز عــابد صومعه دار             قــربـان ســر نیــاز عــاشـق برود

پروین اعتصامی:
بسی به خانه نشستیم و دامن آلودیم         بیا رویم به مسجد، نماز کنیم

فخرالدّین عراقی:
مستی که خراب ره عشق است، در این ره   خواب خوش مستیش همه عین نماز است
***
در کوی خرابات کسی را که نیاز است         هشیاری و مستیش همه عین نماز است

صائب:
حفظ صورت می‌توان کردن به‌ظاهر در نماز         روی دل را جانب محراب‌ کردن مشکل است
***
حضور خاطر اگر در نماز معتبر است                    امید ما به نماز نکرده بیشتر است
***
طاعت ما نیست غیراز شستن دست از جهان         گر نماز از ما نمی‌آید وضـویی می‌کنیم

عطّار:
عاشقان چون به هوش باز آیند                پیش معشوق در نماز آیند
***
تــا در اوّل پاکبــازی نبودت                 این سفر کردن نمازی نبودت
***
ذرّه ای دوستـــــی آن دمساز                 بهتر از صد هزار  ساله نماز
***
کسی که سر کشد از طاعت تو یک سر موی    هبا شمـر نماز وی و هدر روزه

خواجوی کرمانی:
این جا نماز زنده دلان جز نیاز نیست       و آن را که در نیاز نبینی نماز نیست
***
من در نیاز بودم و اصحاب در نماز      لیکن نیاز من همه عین نماز بود
***
پیش عاقل نیاز چیست؟ نماز               نزد عاشق نماز چیست؟ نیاز
***
کجا بود من مدهوش را حضور نماز          که کنج کعبه ز دیر مغان ندانم باز
***
هر آن نماز که کردی به کنج صومعه خواجو       رضای دوست به دست آر ور نه جمله قضا کن

سنایی:
در طریقت کجا روا باشد                    دل به بتخانه رفته، من به نماز
***
آن نمازی که عادتـی باشد              خـــاک باشد که باد بر پاشد

سعدی:
نماز شام قیامت به هوش باز آید                    کسی که خورده بود می‌ز بامداد الست
***
کافر و کفر و مسلمان و نماز و من و عشق    هر کسی را که تو بینی به سر خود دینی است
***
کلید در دوزخ است آن نماز                          که در چشم مردم گزاری دراز
***
تو هم پشت بر قبله ای در نماز                      گرت در خدا نیست روی نیاز

نظامی:
زر که ترازوی نیاز تو شد          فاتحه‌ی پنج نماز تو شد

شیخ محمود شبستری:
تو تا خود را به کلّی در نبازی                   نمازت کی شود هرگز نمازی؟

مولوی: (مثنوی)
باد خشم و باد شهوت باد آز               برد او را که نبود اهل نماز
***
این نماز و روزه و حجّ و جهاد              هم گواهی دادن است از اعتقاد
***
کاین نمــازم را میامیز ای خدا             با نمــــاز ضالین و اهــل ریــا
***
از برای چاره‌ی این خوف‌ها             آمد انــدر هر نمازی اهدنــا


مولوی: (دیوان شمس)
نماز شام چو خورشید در غروب آید                    ببندد این ره حس، راه غیب بگشاید
***
چو نماز شام هر کس، بنهد چراغ و خوانی          منم و خیال یاری، غم و نوحه و فغانی
***
وضو زاشک بساز و نماز کن به نیاز        خراب و مست شو ای جان ز باده‌ی ازلی
***
    ای زاهـــد شبخیز تو مغرور نماز           بیرون ز نماز روزگاری دگر است
***
تا با تو بوم، مجاز مـن عیـن نماز           چون بی تو بوم، نماز من جمله مجاز

فردوسی:
چنان بر دل هر کسی بود دوست               نمــاز شــب و روزه آییــن اوست
***
و زآن پس بیامـد به جـای نمـاز                همی‌گفــت با داور پـــاک راز
***
ز لشـکر بشــد تا به جــای نماز                ابـا کـــردگــــار جهان گفت راز
***
بیـامد خـرامـان به جــای نمـاز                 همی‌گفـــت با داور پــاک راز
***
و زآن جا سبک شد به جای نماز                همی‌گفـــت با داور پـاک راز

سهراب سپهری:
 من مسلمانم
قبله ام یک گل سرخ 
جانمازم چشمه مهرم نور
 دشت سجّاده من 
 من وضو با تپش پنجره‌ها می‌گیرم
 در نمازم جریان دارد ماه جریان دارد طیف 
سنگ از پشت نمازم پیداست 
 همه ذرات نمازم متبلور شده است 
 من نمازم را وقتی می‌خوانم 
که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو 
 من نمازم را پی تکبیره الاحرام علف می‌خوانم 
پی قد قامت موج 
 کعبه ام بر لب آب 
 کعبه ام زیر اقاقی‌هاست 
 کعبه‌ام مثل نسیم می‌رود باغ به باغ می‌رود شهر به شهر 
حجرالاسود من روشنی باغچه است.
مهدی اخوان ثالث:  نماز: 
باغ بود و درّه - چشم انداز پرمهتاب / ذاتها با سایه‌های خود هم اندازه / خیره در آفاق و اسرار عزیز شب، چشم من - بیدار و چشم عالمی‌در خواب / نه صدایی جز صدای رازهای شب، /  آب و نرمای نسیم و جیرجیرکها / پاسداران حریم خفتگان باغ، / و صدای حیرت بیدار من (من مست بودم، مست) / خاستم از جا / سوی جو رفتم، چه می‌آمد / آب / یا چه می‌رفت،‌هم زآن سان که حافظ گفت، عمر تو. / با گروهی شرم و بی خویشی وضو کردم. / مست بودم، مست سرنشناس، ‌پانشناس، امّا لحظة پاک و عزیزی بود. / برگکی کندم / از نهال گردوی نزدیک؛‌ / و نگاهم رفته تا بس دور / شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده سجاده. / قبله، گو هر سو که خواهی باش. / با تو دارد گفت و گو شوریده‌ی مستی / -مستم و دانم که هستم من- / ای همه هستی زتو، آیا تو هم هستی؟           زاگون، مرداد 1339                                                                                                                        
اخوان، ‌خود درباره این شعر می‌گوید: « درمورد قطعه‌ی نماز همین قدر می‌دانم که چند روزی در ییلاق زاگون می‌گذراندم و خلوت و آسایشی داشتم، و مخصوصاً شبها در صمیم طبیعت محض (کوه و دره و باغ و چشم اندازهای زیبای ییلاق زاگون) انگار خود را با زمین و طبیعت و روح کاینات نزدیک تر حس می‌کردم، و در لحظه‌ای از لحظات خلوت محض و خالص و... تنهایی، آن قطعه به خاطرم خطور کرد و نوشتم.
یکی از نویسندگان، تأملی زیبا در شعر نماز از مهدی اخوان ثالث دارند، ایشان می‌نویسند: اخوان هرگز داعیه‌ی شریعت مداری و شریعت پناهی نداشته است. اما درد دین و دغدغه‌ی دینی داشته است. آن هم نه در آستانه‌ی پیری و شکستگی که تصوّر شود از فشارهای روحی یا احساس   بی اعتباری عمر و نزدیک شدن سایه‌ی همزاد آدمیزاد ( مرگ) رو به خدا آورده باشد. (نبض شعر)
این شعر حدیث نفسی است عارفانه- عاشقانه- مستانه: 
شاعر خواب زده، مهتاب زده...، افتان و خیزان در این حال وجد و جذبه « با گروهی شرم و بی‌خویشی وضو می‌کند ». برگی از نهال گردوی نزدیک می‌کند، به جای مهر نماز، « شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده سجاده » این وجد و بی خویشی و رازبینی (Vision) ادامه می‌یابد. « قبله گو   هر سو که خواهی باش ». این یکی از اوجهای این شعر است. در کتب فقهی بحث بسیاری در باب « تعیین قبله‌ی  حیران » یعنی قبله برای کسی که جهات را گم کرده است،‌ به میان آورده اند. بعضی از آنان وسواس یا احتیاط را به جایی رسانده اند که توصیه می‌کنند در چنین شرایطی، نمازگزار باید به چهارسو، و چهار بار نماز بخواند. بعضی که جسورتر یا عارف تر بوده اند، گفته اند به مدلول آیه شریفه« اینما تولوا فثمّ وجه الله » (به هر سوی که روی آرید با وجه الله رو به رو هستید) کافی است فقط یک بار و به یک سو نماز بگزارد. 
شاعر دراین احوال چندان سرخوش و سرشار از تمنّای نیایش است که از ذی القبله، به قبله نمی‌پردازد. 
اوج این شعر، سه مصراع آخر است:
با تو دارد گفت و گو شوریده‌ی مستی /  مستم و دانم که هستم من /  ای همه هستی زتو آیا تو هم هستی؟ 
شطح مصراع آخربسیار عمیق و تکان دهنده است. اگر شاعر به وجود مبدأی که همه‌ی هستی از اوست اذعان نداشت، این چنین مجذوبانه و حلّاجانه به نماز نمی‌ایستاد. سؤال و حیرت و حسرت او این است که «ای همه هستی زتو» چرا هستی ما که سرشته با نیستی است، و از نیستی سربرآورده و به نیستی هم سر فرود می‌آورد، ‌هستی نماست  و هستی تو، نیستی نماست؟ (نبض شعر با تلخیص)
4- نمازِهمراه با معرفت و عشق(عالی ترین وسیله‌ی تقرّب و راه نجات بشریّت و جوانان):
همان گونه که در شعرهای بالا می‌بینیم، چه شاعران عارف و چه آن‌هایی که دستی از دور بر آتش عر فـان داشتـه اند، نماز همرا ه با معرفت و عشق را بر نمازی که از سـر رفـع تکلیـف یا تــرس یا  بــرای رسیـدن به نعمـت‌های دنیـوی باشد ترجیـح داده اند. البتّه آشکار است که  سر چشمه این نوع نگرش به نماز و عبادت، قرآن کریم و سخنان بزرگان دینی است.
امام علی (ع) در این مورد فرموده‌ی زیبایی دارند:
«انّ قوماً عبدوا الله رغبة فتلک عباده التّجار، و انّ قوماً عبدوا الله رهبه فتلک عباده العبید و انّ قوماً عبدوا الله شکراً فتلک عباده الاحرار»  (نهج البلاغه)
گروهی خداوند را برای رسیدن به پاداش و بهشت عبادت می‌کنند، این عبادت تاجران است؛ گروهی خداوند را از روی ترس عبادت می‌کنند، این عبادت بردگان است و گروهی خداوند را برای سپاس عبادت می‌کنند، این عبادت آزادگان است.
به قول سعدی:
خــلاف طـریقـت بــود کــه اولیــا             تمنّــا کنــند از خـــدا جـز خـدا
گر از دوست چشمت به احسان اوست           تو در بند خویشی نه در بند دوست.
عصـاره‌ی بنـدگی، نمـاز حقیـقی و اوج عـرفان و عشق به خداوند را می‌توان در این حدیث زلال از امام علی(ع) نوشید:
الهی ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعاً فی جنّتک، بل وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک! (بحار الانوار) پروردگارا، من تو را به خاطر ترس از آتش جهنّم عبادت نمی‌کنم و طمعی هم به بهشتت ندارم، بلکه چون تو را شایسته‌ی عبادت یافتم، می‌پرستمت! 
اینجا است که حقیقتِ « فزت و ربّ الکعبه» آشکار می‌شود و چه مژده‌ی زیبایی است این حدیث قدسی، برای آنان که حقیقتِ نماز و عبادت را در طلب، معرفت، دوستی، عشق و شهادت یافته اند:
«من طلبنی، وجدنی و من وجدنی، عرفنی و من عرفنی، احبّنی و من احبّنی، عشقنی و من عشقنی، عشقته و من عشقته، قتلته و من قتلته، فعلی دیته و من علی دیته، فانا دیته»
آن کس که مرا طلب کند، می‌یابد، آن کس که مرا یافت، می‌شناسد،آن کس که مرا شناخت، دوستم می‌دارد، آن کس که مرا دوست  داشت، به من عشق می‌ورزد، آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم، آن کس که به او عشق ورزیدم، می‌کشم، آن کس را که من بکشم، خون بهایش بر من واجب است، آن کس که خون بهایش بر من واجب است، من خون بهایش هستم.
آن کس که تورا شناخت، جان را چه کند؟      فــرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانـــه کنـی هـر دو جهـانش بخشی         دیـوانه‌ی تو هر دو جهان را چه کند؟

نتیجه‌گیری

سؤال اساسی این است: برای جذب جوانان به مسجد و نماز چه باید کرد؟ 
بهترین پاسخ این است: در چهارچوب واقعیّت، حقیقت¬گرا باشیم. بررسی طیف گسترده‌ای از جوانان این واقعیّت را به ما نشان می‌دهد: مدّتی پیشتر، اکثریّت جوانان ما اسلام‌گرا بودند، پس از آن به دلایلی که خود تحقیقی دیگر را می‌طلبد، گروهی اسلام گریز شـدند و اینـک خطـر اسلام ستیزی برخی از آنان را تهدید می‌کند. این واقعّیت ناشی از درک نادرست جوان و خواسته‌های اوست، وقتی ما شناخت درست و کاملی از جوان نداشته باشیم، به تبع آن برخوردها وبرنامه ریزی‌های ما برای او نتیجه بخش نخواهد بود و گاه نتیجه‌ی عکس می‌دهد. 
جوان دارای روحیه ای حساس و لطیف است؛ لذّات آنی و محسوس را دوست دارد؛ هیجانی، بی‌تاب و بی‌قرار است؛ دوست دارد دیده شود و محور وکانون توجّه و تشویق باشد؛ بیشتر به پوسته و بعد بیرونی پدیده‌ها توجّه می‌کند؛ زیبایی، هنر، شعر و موسیقی توجّه او را جلب می‌کند و بر او تأثیر گذار است و....
جوان، از نصیحت، یکنواختی و هر چیزی که عطش او را سیراب نکند بیزار و فراری است. بنابراین هر نوع هدف گذاری برای جوان باید با درک درست و عمیق این ویژگی‌ها و واقعیّت‌ها همراه باشد.
بدیهی است معماری و ظاهر زیبای مساجد، به کار بردن رنگ‌های شاد و جذّاب در فضا سازی‌ها، استفاده از ابزارها و وسایل مدرن و به روز در نور پردازی‌ها، سرمایش و گرمایش و... و در کنار اینها، آراستگی مدّاحان و سخنرانان به زیور آگاهی، علم و عمل می‌تواند در جذب جوانان به مسجد و نماز تأثیر گذار باشد. 
شاید چنین به نظر برسد که بسیاری از موارد ذکر شده، در مقایسه با حقیقت نماز و هدفِ متعالی حضور در مسجد و کمال جویی، ناچیز می‌نماید، امّا با توجّه به ویژگی‌های جوان امروز، این موارد در ابتدای امر می‌تواند بستر لازم را برای حضور جوان در مسجد فراهم کند تا پس از آن زمینه برای تحوّل عمیق فکری و معنوی وی فراهم گردد. روشن است که پس از ایجاد تحوّل و حصول معرفت و عشق، تنها چیزی که توجّه انسان را جلب نمی‌کند، همین پوسته‌های بیرونی و ظاهر پدیده‌هاست. 
در همین راستا، آنچه این مقاله به آن پرداخته است، استفاده از زبان تأثیرگذار هنر، شعر و ادبیات است. با توجه به روحیات و نیازهای جوانان و از سوی دیگر قدرت انکار ناپذیر هنر و شعر، می‌توان با اطمینان کامل گفت که اگر در رسانه‌ها، تبلیغات، آموزش و پرورشِ کودکان، نوجوانان و جوانانمان از اشعار و سروده‌های ادبی شاعران بزرگ کلاسیک و معاصر، بجا و هنرمندانه استفاده کنیم، شاهد تحوّلی شگرف خواهیم بود. اشعار و سروده‌هایی که در آن، پیدا و پنهان، سخن از مسجد و نماز به میان آمده است.  

منابع

1-  قرآن کریم، مترجم: مهدی الهی قمشه‌ای، مؤسسه‌ی چاپ و نشر الهادی.
2- آب آتش فروز، گزیده‌ی حدیقه الحقیقه، سنایی غزنوی،گزینش و گزارش: دکتر رضا اشرف زاده،انتشارات جامی‌1374
3- از این اوستا، مهدی اخوان ثالث، نشر زمستان، مرداد 1387
4- بحارالانوار، محمدباقرمجلسی، ناشر: اسلامیّه، آذر 1387
5- بوستان سعدی، مصلح بن عبدا... سعدی، ناشر: صفی علی شاه، 1387 
6- تورا ای کهن بوم و بر دوست دارم، ناشر: مروارید، چاپ اول،1371 
7- دیوان غزلیات حافظ، به‌کوشش دکتر خلیل خطیب‌رهبر، انتشارات صفی‌علی‌شاه، 1374 
8- دیوان اشعار، پروین اعتصامی، ناشر: سبز آرنگ، مرداد 1387
 9- دیوان اشعار، سنایی غزنوی، به اهتمام پرویز بابایی، ناشر: نگاه، آبان 1385
 10- دیوان اشعار، شیخ بهایی، ناشر: زرّین، 1387
11- دیوان اشعار، صایب تبریزی، ناشر: نگاه، 1387
12- دیوان اشعار، عطّار نیشابوری، ناشر: علم، تیر 1384
13- دیوان اشعار، فخر الدّین عراقی، ناشر: فخر رازی، 1382
14- دیوان سعدی، کلیات، مصلح بن عبدا... سعدی، مصحح: محمّد علی فروغی، ناشر: سما، اسفند 1385
15- دیوان شمس،کلیات، جلال الدّین محمّد مولوی، ناشر: میلاد، 1386
16- ذهن و زبان حافظ، بهاءالدّین خرّمشاهی، نشر ناهید، 1384
17- سفینه البحار و مدینه الحکم و الآثار، بنیاد پژوهشهای اسلامی‌آستان قدس رضوی، دی 1384
18- شاهنامه،حکیم ابوالقاسم فردوسی، مصحح: ژول مول، ناشر: بهزاد،1386
19- صدای حیرت بیدار (گفت و گوهای مهدی اخوان ثالث)، مرتضی کاخی (گردآورنده)، انتشارات زمستان، چاپ اول،‌ تهران، 1371 
20- غزلیات خواجوی کرمانی، ناشر: خدمات فرهنگی کرمان،1383
21- کلیات حکیم نظامی‌گنجوی، الیاس بن یوسف نظامی، مصحّح: حسن وحید دستگردی، ناشر: مرکب سپید، 1384
22- گلشن راز، شیخ محمود شبستری، مصحّح: صمد موحّد، ناشر: کتابخانه طهوری، 1386
23- مثنوی معنوی، جلال الدّین محمّد مولوی، ناشر: علم، 1384
24- مدیریّت زمان، کنت بلانچارد، استیو گاتری، ترجمه فضل ا... امینی، انتشارات فرا، تهران، 1385
25- مرصاد العباد، نجم رازی، عبدا... بن محمّد، به تصحیح محمّد امین ریاحی، نشر علمی، تیر1387
26- منطق الطّیر، محمّد بن ابراهیم عطّار، مصحّح: محمّد رضا شفیعی کدکنی، ناشر: سخن، اردیبهشت 1387
27- نبض شعر ( مجموعه نقد شعر بر هجده شاعر)، بهاءالدین خرمشاهی، نشر روشن مهر،چاپ اول، تهران، 1383                                                                                                                                    
28- نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدی، انتشارات علمی‌و فرهنگی، 1376                             
29- نهج الفصاحه، نشر بدرقه جاویدان، اسفند 1386 
30- وسایل الشّیعه، حرّ عاملی، محمّد بن الحسن، مکتبه الاسلامیّه، ج 3
31- هشت کتاب، سهراب سپهری، ناشر: کتابخانه طهوری، آبان 1387

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد