ای عزیز! اگر ایمان به آنچه ذکر شد که گفته انبیاءعلیهم السلام است آوردی و خود را برای تحصیل سعادت و سفر آخرت مهیّا نمودی و لازم دانستی حضور قلب را که کلید گنج سعادت است تحصیل کنی، راه تحصیل آن، آن است که اولاً رفع موانع حضور قلب را نمایی و خارهای طریق را از سر راه سلوک ریشه کن کنی و پس از آن اقدام به خود آن کنی.
امّا مانع حضور قلب در عبادات، تشتّت خاطر و کثرت واردات قلبیّه است. و این گاهی از امور خارجه و طرق حواسّ ظاهره حاصل میشود؛ مثل آنکه گوش انسان در حال عبادت چیزی بشنود و خاطر به آن متعلق شده مبدأ تخیّلات و تفکرات باطنیّه گردد، و واهمه و متصرّفه در آن تصرّف نموده از شاخهای به شاخهای پرواز کند؛ یا چشم انسان چیزی ببیند و منشأ تشتّت خاطر و تصرّف متصرّفه گردد؛ یا سایر حواسّ انسان چیزی ادراک کند و از آن انتقالات خیالیّه حاصل شود.
و گاهی تشتّت خاطر و مانع از حضور قلب، از امور باطنه است. و آن به طریق کلی دو منشأ بزرگ دارد که عمده امور به آن دو منشأ برگردد:
یکی هرزه گردی و فرّار بودن خود طایر خیال است؛ زیرا که خیال قوّهای است بسیار فرّار که دائماً از شاخهای به شاخهای آویزد و از کنگرهای به کنگرهای پرواز کند؛ و این مربوط به حبّ دنیا و توجه به امور دنیّه و مال و منال دنیوی نیست، بلکه فرّار بودن خیال خود مصیبتی است که تارک دنیا نیز به آن مبتلا است. و تحصیل سکونت خاطر و طمأنینه نفس و وقوف خیال از امور مهمهایست که به اصلاح آن علاج قطعی حاصل شود، و پس از این به آن اشاره میکنیم.
منشأ دیگر، حبّ دنیا و تعلّق خاطر به حیثیّات دنیوی است که رأس خطیئات وامّ الأمراض باطنه است که خار طریق اهل سلوک و سرچشمه مصیبات است؛ و تا دل متعلّق به آن و منغمر در حبّ آن است، راه اصلاح قلوب منسدّ(35) و درِ جمله سعادات به روی انسان بسته است. و ما در ضمن دو فصل، اشاره به رفع این دو منشأ بزرگ و دو مانع قوی مینماییم ان شاء اللّه.