قسمت دوم: ارتباط سالم با خلق خدا و آثار آن
انسان باید همانگونه که در پیشگاه الهى متواضع است، به بندگان خدا هم بزرگى نفروشد و اگر گرسنهاى را دید که توان سیر کردن شکم خود را ندارد، او را اطعام کند. این خود یکى از مصادیق زکات است. زکات در اصطلاح قرآن، فقط آن زکات واجبى که به اموال خاصى تعلق مىگیرد نیست، بلکه مفهوم زکات در قرآن، انفاق در راه خداست. سفارش خداوند به حضرت عیسى علیهالسلام نیز صرفا شامل زکات و نماز واجب نمىشود. قرآن کریم از زبان حضرت عیسى علیهالسلام که تازه متولد شده و در گهواره بود، مىفرماید: «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا .» (مریم: 30 و 31)؛
همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانى و شرف نبوت عطا فرمود و مرا هر کجا باشم براى جهانیان مایه برکت و رحمت گردانید و تا زندهام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد. در اسلام، هم زکات واجب داریم و هم زکات مستحب؛ زکات واجب، فقط به برخى اموال تعلق مىگیرد، اما زکات مستحب، شامل صدقات و انفاقات و مواردى نظیر آن مىشود. زکات و نماز هیچگاه از یکدیگر جدا نمىشوند؛ نماز که هست، زکات هم باید باشد. بنابراین، پرهیز از فخرفروشى به خلق خدا و نیز انفاق به نیازمندان، از دیگر شروط قبولى نماز است: «ولا یتعظم على خلقى و یطعم الجائع.»
شرط دیگر قبولى نماز این است که انسان اگر برهنهاى را دید که توان پوشاندن خود را ندارد، او را بپوشاند. البته، این سخن بدین معنا نیست که فرد حتما باید برهنه باشد، یعنى ساتر عورت هم نداشته باشد، تا ما به او لباس بدهیم، بلکه منظور این است که اگر کسى احتیاج به لباس داشت، براى او لباس تهیه کنیم و نیز اگر کسى به مصیبتى دچار شده است، به کمک او بشتابم و اگر سرپناهى ندارد، تا آنجا که برایمان مقدور است، براى وى مسکن تهیه کنیم: «و یکسو العارى و یرحم المصاب و یؤوى الغریب.»
کسى که شرایط قبولى نماز را رعایت کند، چهرهاش در عالم معنا و ملکوت همچون خورشید مىدرخشد و این درخشش را کسانى که چشم باطنبین داشته باشند مىبینند. ممکن است امثال من و شما این درخشش را نبینیم، اما هستند کسانى که چشم دلشان به آن عالم باز است و به محض نگاه کردن به چهره کسى متوجه مىشوند که وى اهل معصیت است یا اهل عبادت. نورانیّت دل و روح، یکى از آثار تکوینى عبادت است: «فذلک یشرق نوره مثل الشمس.» خداوند ظلمتهاى زندگى را براى بندهاى که نمازش را قبول کرده است، روشن مىسازد: «اجعل له فى الظلمة نورا.» خداوند در قرآن مىفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَیَجْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ .»(حدید: 28)
اى کسانى که به حق گرویدید، اینک خدا ترس و متقى شوید و به رسولش محمد مصطفى صلىاللهعلیهوآله نیز ایمان
آورید تا خدا شما را از رحمتش دو بهره نصیب گرداند: یکى بر ایمان رسولان پیشین و یکى بر ایمان بدین رسول و نورى از پرتو ایمان به قرآن شما را عطا کند که بدان نور راه بهشت ابد پیمایید و از گناه شما نیز در گذرد که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. انسانهاى خداترس و متقى هنگامى که دچار ظلمتهاى مادى مىشوند، خداوند حتى نور حسّى هم به ایشان عطا مىفرماید. بودهاند افراد نابینایى که قرآن را از رو تلاوت کردهاند. یکى از این موارد که خود من از افراد مورد اعتماد شنیدهام این است که یک شب خادم مدرسه مروى تهران در یکى از حجرهها دو شعاع نور مىبیند. وقتى نزدیک مىرود، مشاهده مىکند که فرد نابینایى مشغول تلاوت قرآن است و از دو چشمش، دو شعاع نور بر قرآن مىتابد.
انسان در دنیا خواه ناخواه با کسانى مواجه مىشود که با برخوردهاى نابخردانهشان، صبر و تحمل را از انسان مىگیرند. بسیار مشکل است که انسان بتواند در این شرایط خودش را کنترل نماید. اما خداوند به کسانى که نمازشان را پذیرفته است، بردبارى و حلمى عطا مىفرماید که در مقابل افراد نابخرد بتوانند خودشان را کنترل کنند: «و فى الجهالة حلما.» خداوند مادامى که ادامه حیات به نفع چنین بندهاى باشد، او را به وسیله فرشتگانش حفظ مىکند: «اکلأه بعزتى و استحفظه ملائکتى» و درخواست او را اجابت مىکند: «یدعونى فالبّیه و یسألنى فاعطیه» چنین بندهاى همچون گلها و میوههاى بهشتى که هیچگاه پژمرده و پوسیده نمىگردند، همیشه با طراوت و سرزنده است: «فمثل ذلک العبد عندى کمثل جنات الفردوس لا یسبق اثمارها و لا تتغیر عن حالها.»
تفسیر عقلانى این مطلب این است که بنده آنچنان با آموزههاى دینى خو گرفته است که هیچگاه این حالت او تغییر نخواهد کرد؛ یعنى این حالات در او ملکه شده و به صورت صفت ثابتى براى نفس و روحش درآمده است.
حضرت آیت الله محمدتقى مصباح یزدی