اقامه نماز علاوه بر تاثیراتی که بر روح و جان انسان دارد بر سلامتی انسان نیز تاثیر دارد که البته تاکنون در این حد کشف شده و قطعا تاثیرات نماز بیش از این حرفهاست.
نتایج تازهترین تحقیقات علمی نشان میدهد، خواندن نماز صبح، بهترین شیوه برای پیشگیری از بیماریهای قلبی ـ عروقی است. بر اساس تحقیقات انجام شده از سوی مؤسسه قلب و عروق اردن، خواب طولانی مدت در طول شبانهروز، مهمترین عامل ابتلا به بیماریهای قلبی است. این تحقیقات نشان میدهد اگر فردی به مدت طولانی بخوابد، ضربان قلب او به پنجاه بار در دقیقه کاهش مییابد که این امر، منجر به کندی گردش خون در سرخرگها و سرانجام، انسداد رگها شده و حملات قلبی عروقی را به دنبال خواهد داشت.
این تحقیق همچنین بر ضرورت حداقل پانزده دقیقه تحرک بدنی پس از چند ساعت خواب تأکید میکند. در نتایج این تحقیق با بیان این که ادای نماز صبح برای این امر کافی است، به سلامت قلبی مسلمانانی که صبح زود بیدار شده و برای انجام فریضه نماز به مسجد میروند، اشاره شده و آمده است: اگر این عمل در مسجد و یا به صورت گروهی انجام شود، نتیجه بهتری خواهد داشت.
عظمت نماز
«و انها لکبیرة الا على الخاشعین» . خداى تعالى مىفرماید: نماز، کار بزرگى است . گمان نکنید کار آسانى است. عظمت نماز به پیکره نماز نیست; به این نیست که اولش تکبیر و آخرش تسلیم و داراى افعال واقوال و اذکار و قیام و قعود است . این را بچههاى شش ساله هم انجام مىدهند . صلات، کبیر است، چون براى توحید و اخلاص در عبودیت است، وگرنه انسان صد سال هم که نماز بخواند، مشرک است . عروج بشر در مرتبه توحید عملى و توحید اعتقادى به انقطاع از ماسوىالله و وابستگى به خداى تعالى است . بشر در این مرحله، منتهاى عبودیت را طى کرده است و منتهاى تکامل را پیدا کرده است . انبیا که در برابر این جهان پرآشوب، نهضت کردند، به خاطر این بود که این جهت را تکمیل کرده بودند و اتکایشان به خداى تعالى بود و غیر خدا را پرستش نکردند . چون آن مقام قربالهى را پیدا کرده بودند، احیا و اماته مىکردند . شما هم اگر آن مقام را پیدا کنى، مىتوانى احیا و اماته کنى .
این وسیلهاى استبراى عروج بشر، ولکن ما از آن استفاده نمىکنیم . جهان آفرینش - به حسب ماده و آفرینش - که انبیا از آن استفاده مىکردند، براى همه یکسان است . یعنى شما هم مىتوانى، آن طور که انبیا استفاده کردند، استفاده کنى; ولى همتشما ضعیف است . وقتى در ماکولات و مشروبات بىچاره باشى، در تشریفات بىچاره باشى، همان جا مىمانى . توحید، عبودیتخداى تعالى و انقطاع از ماسوىالله است . اگر بشر به این مرحله برسد - که تکامل، رسیدن به این مرحله است - از چیزهاى دیگر صرف نظر مىکند . اگر بشر با کلمه توحید آشنا شود تمام اختلافات شرق و غرب تعطیل مىشود، اگر کلمه توحید در بین اجتماع پیاده شود، تمام خیانتها تعطیل مىشود . نماز، بزرگ است . خیلى مشکل است آدم به آن نمازى که خدا مىخواهد موفق شود و آثار، مال همان نماز است .
قسمت دوم: ارتباط سالم با خلق خدا و آثار آن
انسان باید همانگونه که در پیشگاه الهى متواضع است، به بندگان خدا هم بزرگى نفروشد و اگر گرسنهاى را دید که توان سیر کردن شکم خود را ندارد، او را اطعام کند. این خود یکى از مصادیق زکات است. زکات در اصطلاح قرآن، فقط آن زکات واجبى که به اموال خاصى تعلق مىگیرد نیست، بلکه مفهوم زکات در قرآن، انفاق در راه خداست. سفارش خداوند به حضرت عیسى علیهالسلام نیز صرفا شامل زکات و نماز واجب نمىشود. قرآن کریم از زبان حضرت عیسى علیهالسلام که تازه متولد شده و در گهواره بود، مىفرماید: «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا .» (مریم: 30 و 31)؛
همانا من بنده خاص خدایم که مرا کتاب آسمانى و شرف نبوت عطا فرمود و مرا هر کجا باشم براى جهانیان مایه برکت و رحمت گردانید و تا زندهام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد. در اسلام، هم زکات واجب داریم و هم زکات مستحب؛ زکات واجب، فقط به برخى اموال تعلق مىگیرد، اما زکات مستحب، شامل صدقات و انفاقات و مواردى نظیر آن مىشود. زکات و نماز هیچگاه از یکدیگر جدا نمىشوند؛ نماز که هست، زکات هم باید باشد. بنابراین، پرهیز از فخرفروشى به خلق خدا و نیز انفاق به نیازمندان، از دیگر شروط قبولى نماز است: «ولا یتعظم على خلقى و یطعم الجائع.»
شرط دیگر قبولى نماز این است که انسان اگر برهنهاى را دید که توان پوشاندن خود را ندارد، او را بپوشاند. البته، این سخن بدین معنا نیست که فرد حتما باید برهنه باشد، یعنى ساتر عورت هم نداشته باشد، تا ما به او لباس بدهیم، بلکه منظور این است که اگر کسى احتیاج به لباس داشت، براى او لباس تهیه کنیم و نیز اگر کسى به مصیبتى دچار شده است، به کمک او بشتابم و اگر سرپناهى ندارد، تا آنجا که برایمان مقدور است، براى وى مسکن تهیه کنیم: «و یکسو العارى و یرحم المصاب و یؤوى الغریب.»
وقتی که شیطان نا امید شد!
آتشی که از خورشید می بارید، زمین را تنور داغ کرده بود حالا تشنگی بیشتر خودش را نشان می داد. چند روز بود که در محاصره دشمن بودند و در این بیابان داغ و سوزان دشمن نمی گذاشت که آنها از رودخانه آبی بردارند.
صدای طبل ها و شیپورهای شیطان تمام صحرا را پر کرده بود و فریادهایشان نمی گذاشت که صدا به صدا برسد.
شمشیر زدن در چنین وضعیتی واقعاً دشوار بود. آن هم با دشمنی که صدها برابر آنها سرباز داشت.
آنروز میدان جنگ، بیش از 70 قهرمان شیر دل را یک جا در خودش می دید. آن ها یکی پس از دیگری به میدان می آمدند و انبوهی از دشمنان خدا را به خاک می انداختند و پس از نبردی دلاورانه به دیدار خدایشان می شتافتند ...
خورشید که به وسط آسمان رسید سربازان دشمن صحنه ای دیدند که از تعجب سرجایشان میخ کوب شدند!
امام حسین(ع) به همران یاران باوفایش خسته و تشنه به نماز ایستادند.
لشکریان یزید خندیدند و مسخره کردند. سپس کمان ها را کشیدند و باران تیر ها شروع شد. مثل این که شیطان اصلاً دوست نداشت نماز اول وقت امام حسین(ع) و دوستانش را ببیند.
صحنه ای باور نکردنی به وجود آمده بود؛
تعدادی از یاران فداکار امام در برابر امام صف کشیدند تا شیطان به نقشه ای که در سر داشت نرسد ... .
پیامبر اعظم (ص) می فرماید :
براستی چرا باید نماز خواند؟ این سوالی است که خیلیها به آن دچارند حتی نمازخوانها! متن زیر را بخوانید تا روشن شوید.
عبادت، وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور خداوند به نماز، نوعى لطف و رحمت و راهنمایى است که ما را به کمال مىرساند; مثلا وقتى پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن تشویق کرده و یا وادار مىکنند، به سود خود فرزند است و سعادت او را مىخواهند و این امر از روى محبّت به فرزند است و گرنه به درس خواندن او نیازى ندارند.
آیات و روایات، فلسفه و حکمت تشریع نماز را چنین بیان کردهاند:
1. یاد خدا: وَ أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکْرِى1; نماز را برپا دار تا به یاد من باشى.
2. بازداشتن از گناه و زشتیها: إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکَر2; همانا نماز ]انسان را در دنیا [از زشتیها و گناه باز مىدارد.
3. پاکیزگى روح: ...إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ مَن تَزَکَّى فَإِنَّمَا یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِى وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ 3;... ]تو[ تنها کسانى را که از پروردگارشان در نهان مىترسند و نماز برپا مىدارند، هشدار مىدهى و کسى پاکیزگى جوید تنها براى خود پاکیزگى مىجوید، و فرجام ]کارها[ به سوى خداست.
راستى چقدر لذت بخش است با خداى جهان آفرین به گفتوگو و مناجات پرداختن! و روحى به عظمت تمام هستى یافتن و با خداى هستى هم سخن شدن!
4. یارى جستن از نماز در مسیر تکامل: وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَـشِعِینَ 4; از شکیبایى و نماز یارى جویید، و به راستى این کار گران است، مگر بر فروتنان.
5. پاک شدن از کبر و غرور: حضرت فاطمة علیها السلام مىفرماید: ...و الصلاة تنزیهاً من الکبر...;5...خداوند نماز را واجب کرد تا مردم از کبر و غرور پاک شوند....
6. رستگارى: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون * الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَـشِعُونَ6; به راستى که مؤمنان رستگار شدند; همانان که در نمازشان فروتنند.
در حدیثى آمده است: نقش نمازهاى پنج گانه براى امت من همانند نهر آب زلالى است که از مقابل خانه آنان مىگذرد، اگر کسى روزانه پنج بار در این نهر شستوشو کند، آیا به گمان شما باز هم بر بدن او آلودگى و پلیدى خواهد ماند؟!.7
و در حدیثى دیگر امام باقر علیه السلام مىفرماید: هنگامى که نمازگزار به سمت قبله براى نماز مىایستد، خداوند رحمان و رحیم به او توجه ویژه مىکند.8
نمازِ روزانهی انسان، اظهار تشکر و سپاس دائمى او از این همه نعمت و خوبیهایى است که خداوند به او داده است و نیز ثناگویى و تمجید انسان از این همه زیبایى و عظمت است که خداوند متعال دارد. هیچ کس براى تعریف و تمجید از یک گل زیبا که در طبیعت روییده است به شما اعتراض نمىکند، امّا اگر زیبایى آن را نبینى، نابینایت مىشمرند و اگر ببینى و واکنش نشان ندهى و ستایش نکنى سرزنشت مىکنند که چرا ذوق و احساس ندارى و چقدر بددلى!
در مضمون بعضى احادیث آمده است که: «انسان در حال نماز با خداى خود نجوا و گفتوگو مىکند و اگر انسان لذت این گفتوگو را بچشد، هیچ گاه از حال نماز خارج نمىشود.9
راستى چقدر لذت بخش است با خداى جهان آفرین به گفتوگو و مناجات پرداختن! و روحى به عظمت تمام هستى یافتن و با خداى هستى هم سخن شدن! ادامه مطلب ...
ستون دین 1
همراهان عزیز تبیانی- سلام و روز به خیر
ستون دین، مجموعه ای است که قصد دارم در آن در هر شماره با داستانی از نماز به سراغ شما بیایم، تا به خواست خدا تذکری باشد برای من و شما که از این به بعد، توجه بیشتری به این شفیع روز جزا و عمود خیمه دین داشته باشیم.
اولین داستان را از سالار دین، حضرت امیر مومنان، علی علیه السلام برایتان نقل می کنم و مطمئنم که از این همه اهتمام، متعجب خواهید شد.
جنگ صفین در اوج خود بود و روز داشت به نیمه نزدیک می شد. لشکریان شرق و غرب هر دو غرق در عرق پیکار بودند و در این میان علی علیه السلام از همه سختتر!
اما کاری که علی علیه السلام مدام انجام می داد همه را پر از سوال کرده بود. او در میان کارزار مرتب سرش را به آسمان بلند می کرد و خورشید را می نگریست.
ابن عباس دیگر طاقتش طاق شده بود. نزدیک علی علیه السلام شد و از او پرسید: آقاجان قرار است از آسمان چیزی بیاید که مدام آن را می پایید؟
علی علیه السلام گفت: منتظر زوال خورشیدم و می خواهم بدانم ظهر شده است یا نه، تا نماز بخوانم!
ابن عباس که از حیرت دهانش باز مانده بود، معترضانه رو به امام کرد و گفت: آخر در این گیر و دار و وسط این کشت و کشتار وقت نماز خواندن است؟!
امام علی علیه السلام تا این را شنید ایستاد و نگاه معناداری به ابن عباس کرد و گفت: بنده خدا! پس ما سر چه چیزی با اینها می جنگیم؟ مگر چیزی غیر از نماز است؟
ابن عباس تازه متوجه خبط خود شده بود. و دیگر حرفی برای گفتن نداشت. اما مانده بود که چه کند. بهترین کار این بود که او نیز نگاهی به خورشید بیندازد و ببیند که وقت آن شده است تا به غربیان حجت پیکارش را بیان کند یا نه؟
در ظهر گرم ترین روز تاریخ بشریت نیز ،ابوثمامه صیداوی نگاهی به آسمان تفتیده کربلا کرد و گفت: یا حسین! وقت نماز رسیده است. امام حسین علیه السلام فرمود : ذکرت الصلوه،جعلک الله من المصلین! نماز را یاد کردی .خداوند تورا از نمازگزاران قرار دهد!
خوبان تبیانی آنچه پیشکش شد برداشت آزادی بود از روایتی در صفحه43 ،جلد دوم کتاب سفینة البحار. ادامه مطلب ...
حقیقت آن است که نماز را بپاس نعمتهای بیکران الهی و عنایتهای لحظه لحظه و گوناگون آن خدای بزرگ بپا میداریم. نمازی که ستون خیمه دین است. نمازی که اگر قبول شود سایر عبادات قبول شده و پذیرفته میشود (1). نمازی که معراج مومن است (2). نمازی که بازدارنده انسان است از هر بدی (3).
اما آیا هر نمازی چنین است؟
اهل لغت گفته اند: حقیقت لغوی "نماز" که مترادف عربی آن "صلاة" است، یعنی دعا کردن و درود فرستادن، اما در حقیقت شرعیه و اهل شرع، نماز (صلاة) همان حرکات مخصوص است با آداب و شرائطی خاص برای خشنودی خدای بزرگ و چنانچه برخی از شرایط آن از بین رود نماز از اعتبار افتاده و دیگر نماز نیست. مثلاً اگر انسان با آب غصبی وضو بگیرد، بالتبع وضوی او باطل است و در پی آن نمازش دچار اشکال میشود و از درجه اعتبار ساقط میگردد یعنی دیگر نماز نیست و گویا او نماز نخوانده است، این نماز نمیتواند:
1- معراج مومن باشد.
2- چون قبول نیست حتماً نمیتواند قبول کننده سایر اعمال باشد.
3- این نماز نمیتواند بازدارنده از فحشاء و منکر باشد
4- و این نماز حتماً ستون خیمه دین نخواهد بود.
پس باید نماز ما شرایط صحت را داشته باشد. حال ممکن است عدم تحقق برخی شرایط آن از روی ندانستن مسئله باشد. در این حالت، در پاره ای از صُوَر- به صحت نماز، لطمه ای وارد نمیشود. اما اصرار بر عدم تحقق شرایط صحت ویا زیاد نمودن و یا کاستن از آن، مشکلی است که حتماً نماز را تباه میسازد مانند مسئله تکتف و یا تامین و یا سجده نکردن بر خاک در هنگام نماز.
اصل قضیه این است که سجده فقط مخصوص خداست نه کس دیگر
چند روزی بود که حال عجیبى پیدا داشتم؛ یعنى حال نماز شب و حال نماز اوّل وقت خواندن را نداشتم. از این گذشته از خواندن نماز و رابطه با خدا لذّت نمىبردم. حسابی از خودم تعجب مى کردم که چرا چنین شدهام؟ هرچه گریه و زارى و التماس مىکردم باز به جایى نمى رسیدم تا آنکه شبى از همین شبها خواب بسیاری عجیبی دیدم. در آن رویای شگفت به من گفتند: «کسى که خرماى حرام بخورد، معلوم است که دیگر عبادت را دوست نداشته و از آن لذتى نخواهد برد!»
وقتى از خواب بیدار شدم آن روز را که به بازار رفته بودم یادم آمد. جریان خریدن خرما را به یاد آوردم که وقتى خرما را گرفتم، دیدم یکى از آن خرماها رسیده نیست لذا بدون اجازه صاحب مغازه، آن خرما را برداشتم و روى خرماهایش گذاشتم و به عوض آن، یک خرماى خوب برداشتم و آن را خوردم.
تازه فهمیده بودم که از کجا خوردهام. آن خرما کار خودش را کرده بود. هرچه قدم به قدم بالا رفته بودم را با سر سقوط کرده بود. مطئن شدم که همان یک خرماى حرام، بر روى حالات معنوى من اثر نهاده و دیگر از خواندن نماز و رابطه با خدا، لذتى نمى برم .
نگاهی به آنچه گذشت:
محور بحث، بررسی روایات شریفه ای است که پیرامون آنچه سجده بر آن صحیح است و آنچه سجده بر آن صحیح نیست، وارد شده،تا اولاً نظر شرع مبین اسلامی را پیرامون سجده بر زمین و خاک آن بیابیم. ثانیاً حکم شرعی سجده بر آنچه زمین میرویاند که نه خوراکی است و نه پوشاکی و یا خوراکی است و پوشاکی، ملاحظه نمائیم. ثالثاً این پژوهش و کنکاش که صورت گیرد، سنت پیامبر از بدعت شناخته خواهد شد . رابعاً حکم شرعی سجده کردن بر خاک نیز روشن میشود. و در انتها معلوم خواهد شد که سجده بر تربت حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام در هنگام سجده چگونه خواهد بود؟، چرا فضیلت دارد؟ و چرا عده زیادی از مسلمین، تربت پاک سیدالشهداء را مهر نماز خود میسازند؟
روایات وارده در خصوص آنچه که سجده بر آن جایز است را میتوان از لابلای کتابها و منابع حدیثی اهل سنت و شیعه از سنت سنیه پیامبر گرامی اسلام یافت، که در آن روایات، متذکر اشیایی شدهاند که سجده بر آن صحیح است، که ما آن روایات که فقط در کتابهای اهل سنت موجود است را تبیین ساخته و به عنوان سنت نبوی از آن احادیث پیروی میکنیم.
آن دسته روایات بر سه قسمند که در مقاله اول قصد داریم روایات قسم اول را تبیین نماییم.
اکنون بیان چیزهایی که سجده بر آنها صحیح است
1- از جمله احادیثی که دلالت دارد به صحیح بودن سجده کردن بر زمین، حدیث وارده از پیامبر گرامی اسلام «جعلت لی الارض مسجداً و طهورا» یعنی قرار داده شده است زمین برای من سجده گاه و مایه پاکیزگی و طهارت، می باشد.
در صحیح مسلم این روایت اینگونه نقل شده است «جعلت لنا الارض کلها مسجداً و جعلت تربتها لنا طهوراً اذا لم نجد الماء» یعنی قرار داده شده است برای ما زمین سجده گاه و خاک زمین نیز برای ما، مایه طهارت است در هنگامی که آبی نیابیم.
در صحیح ترمذی این روایت اینگونه آمده است «جعلت لی الارض کلها مسجداً و طهوراً» این روایت را "ترمذی" به وسیله حضرت علی علیه اسلام ، عبدالله بن عمر، ابو هریره، جابربن عبدالله، عبدالله بن عباس، حدیفه، انس، ابوامامه و ابوذر غفاری از پیامبر اکرم نقل نموده است.
در کتاب "سنن کبری" (1) روایت یاد شده را چنین آورده است «جعلت لی الارض طهوراً و مسجداً» یعنی زمین برای من مایه پاکیزگی و سجده گاه است.
از شدت سوختگی که در پیشانیمان و کف دستمانمان در حالت نماز ایجاد میشد و مجبور بودیم به سنگریزههای داغ سجده کنیم به پیامبر شکایت کردیم، پیامبر به این شکایت ما وقعی ننهادند.
ابوبکر بیهقی در بخش دیگری از کتاب سنن کبری به نقل از رسول گرامی اسلام آورده است «جعلت لی الارض طیبة و مسجداً و ایما ادرکته الصلاة صلی حیث کان» یعنی قرار گرفته است زمین برای من، مایه پاکیزگی و سجده گاه و هر کس که زمان نماز را درک کرد، هر جا که بود نماز بخواند (2).
در صحیح نسائی اهل سنت به نقل از ابوذرغفاری آمده است که پیامبر اکرم فرمود: "الارض لک مسجد فحیثما ادرکت الصلاة فصل" یعنی زمین باید سجده گاه قرار گیرد پس هر جا و هر زمان که نماز را درک کردی، نماز گزار.
روایت سوم در انحصار سجده کردن بر زمین، از مستدرک حاکم اهل سنت از ابن عباس نقل شده است، که پیامبر بر سنگ سجده میفرمودند.
و همچنین در صحیح بخاری از ابوسعید خدری نقل کرده است که به پیامبر چشم دوخته بودم در حالی که بر روی بینی و پیشانی مبارکشان بخاطر سجده، اثر آب و خاک بود.
ابوبکر بیهقی در بخش دیگری از کتاب سنن کبری از "رفاعة بن رافع" خبری را نقل مینماید که پیامبر برای نماز تکبیر گفتند و سر بر سجده نهادند و پیشانی را بر زمین گذاشتند تا حالت قرار بر زانوان مبارکشان حاصل شده و در حالت سجده مستقر گردیدند.
طبرانی و بزاز که هر دو از دانشمندان اهل سنت هستند. هر دو به اسناد صحیح از عبدالله بن عباس و انس بن مالک و بریده نقل کردهاند که حضرت فرمود: سه چیز از جفا شمرده میشود که یکی از آنها پاک کردن پیشانی «از خاکی است که بر آن سجده کرده است» پیش از آنکه نماز را به اتمام رسانده باشد
روایت گذشته را واثله بن اسقع اینگونه نقل کرده است: «لایمسح الرجل جبهتة من التراب حتی یفرغ من الصلاة» یعنی پاک نمیکند مرد، پیشانیش را از خاک تا آنکه نمازش تمام شود.
جابربن عبدالله انصاری میگوید با پیامبر نماز میخواندیم، هوا بسیار گرم بود من سنگ ریزهها را از روی زمین برداشته و در دستم نگه میداشتم تا هنگامی که میخواهم سجده کنم روی آنها سجده کنم، که کمی خنک شده باشد.
در مسند احمد همان روایت به نقل از جابر اینگونه آمده است: ما در خدمت رسول خدا، نماز ظهر میخواندیم من با دستانم سنگ ریزهها را جمع میکردم و در دست دیگر قرار میدادم تا آنکه سرد شود، که هنگام سجده از شدت گرما پیشانیم نسوزد.
همین روایت را بیهقی در سنن با اندکی تغییر نیز نقل مینماید. بیهقی که از دانشمندان اهل سنت است در ادامه میگوید شیخ ابو حنیفه گفته است: اگر قرار بود سجده بر روی چیزی غیر از سنگ و زمین جایز باشد حتماً این کار را میکردند چرا که اینکار آسانتر از برداشتن سنگ ریزهها و سرد کردن آن بود، مثلاً ممکن بود گوشه آستین را روی زمین قرار داده و سپس سجده نمایند. اما چنین چیزی نگفتهاند!
انس بن مالک میگوید در یک روز بسیار گرم با پیامبر نماز میخواندیم، یکی از ما سنگ ریزهها از زمین جمع کرده و در دستانش نهاد، تا سرد شود، هنگامی که سرد شد، بر روی زمین قرار داد و بر آن سجده کرد «اشاره به این دارد که سجده کردن بر زمین از واجبات گریز ناپذیر بوده است». ادامه مطلب ...
این ماجرا، داستان جالبی است که انسان را به فکر وا میدارد. به فکر اینکه مهندس روس راست میگوید و ما باید تکلیفمان را یکسره بکنیم
در گذشته ، و در زمان روسیه تزارى، پرژهای توسط آنان کار میشد که کارگران ایرانی مسلمان نیز با آنان کار مى کردند. کارگران ایرانی هنگام ظهر که میشد، کار را براى بجا آوردن نماز تعطیل مىکردند. اما سرپرست روسى پرژه که مسیحی بود، از این کار خوشش نمىآمد و برایش سنگین بود، تا آنکه کارگران مسلمان را تهدید کرد که بابت مدتى که کار را تعطیل مىکنند، مقدارى از حقوقشان را کسر خواهد کرد.
کارگران، در پی این تصمیم مهندس روس دو گروه شدند؛ گروهى اصرار داشتند که نماز خود را به موقع بخوانند و اما گروه دیگر، با مهندس روسى همصدا و همراه شده و انجام نماز را به آخر وقت موکول کردند.
از این ماجرا گذشت تا آخر ماه رسید و هنگام پرداخت حقوق، مهندس وقتى حقوق را پرداخت کرد، به گروه اوّل که نماز خود را به موقع خوانده بودند، حقوق کامل و به گروه دوم که به توصیه او عمل کرده بودند حقوق کمترى داد!
کارگران هاج و واج از ماجرا، اعتراض کردند و گفتند چرا به آنان که به گفتهات توجه نکردند حقوق کامل داده و به ما که به حرف تو عمل کردهایم ، کمتر پرداخت کردی ؟!
مهندس مسیحى روسى گفت ! براى اینکه گروه اوّل که کسر حقوق را بر تخلف از انجام وظایف دینى ترجیح دادند، معلوم مىشود که افرادى مؤمنی بوده و در عقیده خود پابرجا هستند، پس در سایر اعمالشان نیز درستکار بوده و از کار نمىدزدند و کارشان را با صداقت انجام مىدهند، اما شما که پول را بر مسئولیتها و تکالیف مذهبى ترجیح دادید، معلوم مىشود که چندان پایبند به اصول حرام و حلال نیستید و لذا در کارى که انجام مىدهید، طبعاً رعایت اخلاص را نمىکنید و از این رو مستحق حقوق کمترى هستید؛ شما که در نماز، این تکلیف بزرگ الهى، خیانت مىکنید، در کار من به طریق اولى کم کارى مىکنید.
فیلم نماز آیة الله بهجت(ره)( با کیفیت بالا) و (با حجم پایین)
بیانات آیة الله بهجت(ره) در باب نماز از سخنان ایشان جمع آوری شده و در این جا ارائه می گردد . امید که مورد استفاده قرار گیرد.
- نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است... نماز برای خضوع و خشوع جعل(قرار داده) شده است با همه مراتب خضوع و خشوع.(1)
- نماز، جامی است از اَلَذّ لذایذ [لذّت بخشترین لذتها] که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست!(2)
- نماز، اعظم مظاهر عبودیّت است که در آن، توجه به حقّ میشود.(3)
- تمام لذتها روحی است؛ و آنچه از لذات که در طیب [عطر] و یا از راه نساء به صورت حلال تکوینا ً مطلوب است، بیش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز است.(4)
- قُرب، مراتبی دارد و بالاترین آنها لقاء است. و هر مرتبه از مراتب قُرب را مقرّبی است که بالاترین آنها نماز است.(5)
- نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد.(6)
- ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که میایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه میکنیم؛ و بعد به سجده و خاک برمیگردیم.(7)
- شاید حکمت تکرار نماز - علاوه بر تثبیت - سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر، و نماز قبلی زمینهساز نماز بعدی باشد.(8)
- قیام بنده در نماز، اظهار عبودیّت و سکون است، و این که هیچ حرکتی از خود ندارد؛ و سجود غایت خضوع است.(9)
- سؤال: اجمالاً بفرمایید حضور قلب، چگونه حاصل میشود؟
جواب: بسمه تعالی، اگر مقصود، حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبّه تحصیل میشود و از آن جمله، تبدیل فرادا به جماعت است. تحصیل حضور قلب به این میشود که در اوقات غفلت به خود فشار نیاورد؛ و در اوقات حضور، اختیاراً آن را از دست ندهد.(10)
- سؤال: برای حضور قلب در نماز و تمرکز فکر، دستورالعملی بفرمایید؟
جواب: بسمه تعالی، در آنی که متوجه شدید، اختیاراً منصرف نشوید!(11) - اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دوری از منکرات ظاهریّه و باطنیّه است. و از راههای اصلاح نماز، توسل جدی در حال شروع به نماز به حضرت ولی عصر(عج) است.(12)
- گوی سبقت را نماز شبخوانها ربودند مخفیانه!(13)
- سؤال: برای توفیق نماز شب چه کنیم؟
جواب: با قرائت آیه آخر کهف و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف میشود [قبل از نیمه شب به جا آورده میشود.](14)
- سؤال: در نماز شب و سحرخیزی، قدری کسل هستم، لطفاً راهنمایی فرمایید؟
جواب: بسمه تعالی، کسالت در نماز شب به این رفع میشود که بنا بگذارید هر شبی که موفق (به خواندن آن نشدید)، قضای آن را به جا آورید.(15)
- از آیِه شریفه «اِنَّ الصَّلاةَ تَنهَی عَن الفَحشآءِ وَالمُنکَرِ (عنکبوت/45) نماز، انسان را از کارهای زشت و ناپسند باز میدارد.» استفاده میشود که (لا صَلاةَ لِمَن لایَنتَناهی عَن الفَحشاءِ وَالمُنکَر؛ کسی که از کارهای زشت و ناپسند خودداری نمیکند، واقعاً نمازش نماز نیست!)(16)
- این احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز. آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. معصیت، روح را مکدّر میکند و نورانیّت دل را میبرد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.(17)
- یکی از عوامل حضور قلب این است که: در تمام بیست و چهار ساعت، باید حواسّ (باصره، سامعه و ...) خود را کنترل کنیم؛ زیرا برای تحصیل حضور قلب، باید مقدماتی را فراهم کرد! باید در طول روز، گوش، چشم و هم چنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم!(18)
- اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اِعراض از لَغو محقّق میشود، کار تمام است!(19)
- همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنمی شدن در صورت ترک آن، انجام میدهیم، آقایان [اولیاء] میفرمایند: از همه چیز، لذیذتر است!(20)
- همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را بر سماوات میرساند، و برای عدهای هیچ خبری نیست! برای بعضی اعلی علّیّین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون، شور است و یا شیرین!(21)
- سؤال: میخواهم در نماز، تمام اذکار را درک کنم و بفهمم، و آن نور را درک کنم و ببینم تا با آن نور حرکت کنم.
ستون دین 4
اشاره:
امروز میخواهم برایتان داستانی تعریف کنم که تقریبا مطمئنم که برای همه لااقل یک بار پیش آمده است. (اطمینان تقریبی هم نوبر است!)
این ماجرا شما را هم مثل من به خنده در میآورد. اما بعد از خندیدن بیایید کمی فکر کنیم.
اول خنده:
در روزگاران گذشته، یک بنده خدایی مقداری پول داشته که نمیدانسته کجا پنهانش کند. آخر الامر به رسم همان قدیم، آن را در گوشهای زیر خاک دفن میکند. اما از بخت بدش، جای کیسه زرش را فراموش میکند. (مثل خیلیهای دیگر که فراموش کردند و الان خوش به حال بعضیها میشود و گنج مییابند).
این دوست ما خیلی این طرف و آن طرف می زند، اما هرچه بیشتر میجوید کمتر مییابد. تا اینکه به فکرش میزند برود سراغ "ابوحنیفه" (بزرگ خاندان همین برادران اهل سنت حنفی)، و از او کمک بگیرد.
بله، جانم برایتان بگوید که مرد مال باخته به خدمت شیخ میرسد و ماجرایش را با سوز تمام تعریف میکند. جناب شیخ هم بعد از شنیدن ماجرا تاملی میکند و میگوید: از نظر فقهی که برای خواستهی تو چارهای ذکر نشده اما من کلکی به ذهنم رسیده است که با آن میتوانی مشکلت را حل کنی. (البته کلک ترجمه امروزی حلیه است به معنای راه چاره بوده است. ذهنتان جای دیگر نرود).
بعد شیخ رو به مرد کرد و گفت: برو امشب تا صبح نماز بخوان و مطمئن باش که گمشدهات را پیدا خواهی کرد. کاری هم نداشته باش که چرا و چطور!
مرد هم بدون اینکه سوالی بکند رفت و شب که فرا رسید، دست به کار شد و شروع به خواندن نماز کرد. اما هنوز شاید دو ساعت هم نشده بود که داشت نماز می خواند که به ناگاه وسط نماز جای پولها را به یاد آورد. بنابر این فیالفور نمازش را تمام کرد و به سروقت کیسهاش رفت. بله درست بود، کیسه سر جایشه بود و الحمد لله شماره پولها درست.
بالاخره آن شب گذشت و فردا روز، اول صبح دوست ما با خوشحالی نزد ابوحنیفه رفت و برایش گفت که چه زود حیلهاش کارساز شده و پولش را یافته است.
شیخ نیز مسرور از ترفند خود، لبخندی زد و گفت: میدانستم که شیطان نمیگذارد تو تا صبح نماز بخوانی! چرا به شکرانه پیدا کردن محل و دفینه خود، تا صبح نماز را ادامه ندادى؟
سال پنجم هجری قمری: آغاز غزوه ذات الرّقاع
به پیامبر اکرم(ص) خبر داده شد که جنگجویان دو تیره "بنی محارب" و "بنی ثعلبه" از قبیله غطفان در سرزمین نجد (از بخش های مرکزی جزیرة العرب) با گردآوری نیرو و تهیه ی تجهیزات و امکانات لازم، آماده ی یورش به سوی مدینه ی منوره و جنگ با مسلمانان شده اند.
پیامبر(ص) برای دفع تهاجم دشمن و غافل گیر کردن آنان، در دهم محرم سال پنجم قمری (چهل و هفتمین ماه هجرت) در رأس چهارصد( به روایتی هفتصد و یا هشتصد) تن از سربازان اسلام، از مدینه بیرون رفت و عازم منطقه نجد گردید.
اما همین که به این منطقه وارد شد، دشمنان به هراس افتاده و به کوه ها و بلندی های اطراف پراکنده گردیدند. ولیکن از دور مراقب مسلمانان بوده تا آنان را در فرصتی مناسب، در کمین خویش گرفتار سازند.پیامبر(ص) که از قصد آنان آگاه بود، جانب احتیاط را مراعات می کرد و بدین جهت براینخستین بار، آن حضرت و مسلمانان همراه وی، نمازشان را به صورت "نماز خوف" به جا آوردند.1
سپاه اسلام، پس از چند روز رزمایش نظامی و به دست آوردن مقداری غنایم جنگی، بدون روبه رو شدن با جنگجویان دشمن، به سوی مدینه برگشت. امّا در بین راه، که در درّه ای گسترده توقف کرده و شب را در آن جا به استراحت پرداختند، مورد هجوم یکی از نیروهای دشمن واقع شدند. وی که سپاه اسلام را تعقیب می کرد، از تاریکی شب استفاده کرد و به سوی نگهبانان اسلام، تیرهای چندی رها کرد و یکی از آن ها به نام "عبّاد بن بشر" نگهبان عبادت پیشه اسلام مورد اصابت قرار داد و او را از پای درآورد.2
متنی را که در زیر ملاحظه می فرمایید، نامه مرحوم حجت الاسلام و المسلمین استاد علی اصغر کرباسچیان به یکی از شاگردانش است که در عین کوتاهی، دریایی از معارف را در خود نهفته است که با هم میخوانیم:
بسم اللَّه الرّحمان الرّحیم
فرزند عزیزم، سلامٌ علیکم، نامه ات رسید. از خبر سلامتیات خوشحال شدم. امیدوارم که در همه حال خوش و خرّم باشى.
ای نــــســـخــه اســرار الاهـی که تویی وی آیــنـــه جـمــال شـاهــی کــه تــویـی
بـیـرون ز تو نیست آن چه در عــالم هست از خود بطلب هر آن چـه خـواهی که تـویی
آرى: «دَواؤکَ فیکَ وَ ما تَشْعُرُ وَ داؤکَ مِنْکَ وَ ما تَنْظُرُ» دواى تو در وجود توست و نمىدانى و درد تو از خود توست و نمی بینى »
اگر خداوند عالم لطف بفرماید و معناى این شعر مولاعلیهالسّلام را درک کنیم، اوّلین قدم براى حلّ همهى مشکلات است؛ زیرا اگر به دانستههاى خودمان عمل کنیم با هر قدمى که برداریم پیش پاى ما روشن مىشود و مىتوانیم قدم بعدى را هم برداریم و اگر فهمیدیم و عمل نکردیم، مثل آن است که فانوسى در دست داشته باشیم و حرکت نکنیم؛ در این صورت، امکان ندارد به مقصد برسیم. « مَن عَمِلَ بِما عَلِمَ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلمَ ما لَمیَعلَمْ »2 هر کس به آنچه مىداند عمل کند، خداى متعال او را به آنچه نمىداند هم آگاه مىسازد.»
گر مرد رهى ، میان خون باید رفــت
از پاى فتــاده سرنــگـون باید رفــت
تـو پـاى بـه راه در نـِه و هـیـچ مـگو
خود راه بگـویدت که چون باید رفـت
در این راه، کلّىگویى فایده ندارد؛ همانطور که اگر هزار سال به خود مىگفتى: باید لیسانس داشته باشم، بدون سالها زحمت و مطالعه فایده نداشت. در معنویات هم همینطور است.
دستورى را که از امروز باید شروع کنى تا بعد از یک ماه آثار معنویش را مشاهده نمایى، خواب اوّل شب است. فعلاً قبول کن تا به نتیجه برسى. راهش این است که ظهرغذا را سبک بخورى تا پیش از غروب آفتاب گرسنه شوى و بعد از نماز عشا بخوابى و اگر بهواسطهى خلاف عادت خوابت نبرد، به حالت استراحت در بستر با آرامش بمان تا خوابت ببرد.
مرحوم آقاى دکتر کوثرى مىگفت: « الدراز نصف الخواب! » این جمله شوخى است؛ ولى حقیقتى را دربردارد. پس از مدّتى از لذّت سحرخیزى بهرهمند خواهى شد.مرا در این ظلمات آن که رهنمایی کـــرد
دعای نیمه شبی بود و گریه ی سحری
چنین شنیدم که هر که شبها نظر ز فیض سحر نبندد
ملک ز کــــارش گره گشـاید فلک به کینـش کمر نبنــدد
بدون خواب اوّل شب، نمىتوان سحرخیزى داشت.
خداحافظ
نامه امام موسی صدر به جوانان(قسمت اول)
آنچه میخوانید نامه صوتی امام موسی صدر خطاب به دکتر صادق طباطبایی، هنگام عزیمت به آلمان برای ادامه تحصیل بر روی نوار ضبط، و همراه او شده است. متن کامل نامه امام موسی صدر، بنیان گذار جنبش اهل لبنان خطاب به جوانان بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
صادق عزیز! شب سه شنبهای است که تصور می رود، فردای آن، ما را ترک کرده به سوی آلمان، یعنی کشوری که تا حد زیادی فعالیت در آن در سرنوشت تو مؤثر است، بشتابی. حالت فعلی ما را که مشاهده می کنی: شبی است و نیمه شب، همه در خواب برفتند و شب از نیمه گذشت، میزی است و چراغی، اجتماعی است[...]. تصور می کنی که این منظره، این صدا و این حالت، با گذشت امشب محو می شود؟ ابدا! خود این ضبط صوت بهترین سند و گویاترین شاهد برای ابدی بودن موجودات در این جهان است. صدای من را این ضبط صوت در خود ثبت می کند و به همراه تو و در شب های تو و در روزهای تو به گوش تو فرو می خواند.
همه افعال و اقوال و حالات، در کتاب الهی یعنی این ضبط صوت بزرگی که همه چیز را در خود ضبط می کند، مسجل و یادداشت می شود.
همه چیز محفوظ می ماند تا روز حساب.
جهان ما ضبط صوت بزرگی است که صدای ما، و هر کلمه ای که از ما صادر می شود را ثبت می کند. هر حالتی را که از ما به وقوع بپیوندد ضبط می کند و هر عملی که از ما صادر شود در خود نگه میدارد. در قرآن به این آیه بر می خوریم: «وَمَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا»(سوره یونس آیه 61). همه افعال و اقوال و حالات، در کتاب الهی یعنی این ضبط صوت بزرگی که همه چیز را در خود ضبط می کند، مسجل و یادداشت می شود. همه چیز محفوظ می ماند تا روز حساب. مقصود من از روز حساب نه تنها حساب قیامت است و جزای الهی! مقصود حساب زندگی نیز هست. تصور کنیم که دو نفر راهی را می پیمایند. اولی قدمی بر می دارد و قدمی میگذارد؛ گاهی میخوابد و گاهی باز می گردد؛ گاهی چرت می زند و گاهی آرام می رود. دیگری ساعات خود را هدر نمی دهد و به سوی هدف خود می شتابد. بدیهی است که دومی زودتر به مقصد می رسد و اولی یا به هدف نمی رسد و یا دیرتر! آیا می توان شک کرد ساعاتی که بر این دو گذشته و حالاتی که این دو در این ساعات داشته اند، در سرنوشت آن ها بی تاثیر است؟ چگونه می توان فرض کرد گامی را که یکی از این دو تن در آن لحظه برداشته اند، در حساب آخر و در روز برداشت محصول بی اثر بوده است؟
کاربران صالح و محترم تبیان؛ متن زیر هر چند متنی ادبی تلقی می شود، لیکن ضمن دارا بودن شیرینی زبان فارسی، از محتوای غنی و بلندی برخوردار است و بسیار آموزنده است. توجه به ذکر خداوند و جلب رضایت معبود، از اهداف این متن است. دعوت می نمایم کام خود را شیرین فرمایید:
«روزگار عیسی بن مریم علیه السلام، زنی بود صالحه ی عابده، چون وقت نماز در آمدی، هر کاری که بودی بگذاشتی و به نماز و طاعت مشغول شدی روزی نان همی پختی، مؤذن بانگ کرد، نان پختن رها کرد و به نماز مشغول گشت چون در نماز ایستاد، شیطان در وی وسوسه کرد: تا تو از نماز فارغ شوی نان همه سوخته شود. زن به دل جواب داد:
اگر همه نان بسوزد بهتر که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد، دیگر بار شیطان وسواس کرد که: پسرت در تنور افتاد و سوخته شد. زن در دل جواب داد: اگر خدای تعالی قضا کرده است که من «نماز» کنم و پسر مرا به آتش دنیا بسوزاند من به قضای خدای تعالی راضی گشتم و از نماز به در نیایم که الله تعالی فرزند را نگاه دارد از آتش.
اگر هزار کار در دست داشتم چون بانگ نماز بشنیدم همه ی کارها به جای رها کردم و به نماز مشغول گشتم و دیگر هر که با ما جفا کرد و دشنام داد، کین و عداوت وی در دل نداشتم و او را جواب ندادم و کار خویش با خدای خویش افکندم
شوهرِ زن از درِ خانه درآمد، زن را دید در نماز، نان را در تنور به جای خویش دید ناسوخته و فرزند را دید در آتش بازی همی کرد و یک تار موی وی به زیان نیامده بود و آتش بر وی بوستان گشته به قدرت خدای عزّوجل، چون زن از نماز فارغ گشت شوهر دست وی بگرفت و نزدیک تنور آورد و در تنور نگریست، فرزند را دید به سلامت و نان به سلامت هیچ بریان ناشده، عجب ماند و شکر باری تعالی کرد و زن سجده ی شکر کرد خدای را عزّوجلّ. شوهر فرزند را برداشت و به نزدیک عیسی علیه السلام برد و حال قصه با وی بگفت.
عیسی علیه السلام گفت: برو از این زن بپرس تا چه معاملت کرده است و چه سرّ دارد از خدای؟
چه اگر این کرامت آنِ مردان بودی او را وحی آمدی و جبرئیل وحی آوردی او را، شوهر پیش زن آمد و از معاملتِ وی پرسید. زن جوان داد: کار آخرت پیش داشتم و کار دنیا باز پس داشتم و دیگر تا من عاقلم هرگز بی طهارت ننشستم الا در حال زنان، و دیگر اگر هزار کار در دست داشتم چون بانگ نماز بشنیدم همه ی کارها به جای رها کردم و به نماز مشغول گشتم و دیگر هر که با ما جفا کرد و دشنام داد، کین و عداوت وی در دل نداشتم و او را جواب ندادم و کار خویش با خدای خویش افکندم و قضای خدا را تعالی راضی شدم و فرمان خدای را تعظیم داشتم و بر خلق وی رحمت کردم وسائل را هرگز باز نگردانیدم اگر اندک و اگر بسیار بودی بدادمی و دیگر نماز شب و نماز چاشت1 رها نکردمی، عیسی علیه السلام گفت: اگر این زن مرد بودی پیغامبر گشتی.»2
دوستان تبیانی،
وجوب اقامه نماز بر شما پوشیده نیست و احادیث و روایات بسیاری در باره نماز، خوانده و یا شنیده اید و همچنین بسیار دریافته اید که برای افزایش ثواب نماز اعمالی وارد شده است و بسیار از شما هم به آن عمل می کنید، اما برپایی نماز جماعت از آن مواردی است که توصیه فراوان بر آن شده است. براستی چرا؟
جالب است بدانید، همین موضوع برای ابوعلی سینا یک سوال بوده است! و جالب تر از آن، جواب شیرین و دقیقی است که ابوسعید ابوالخیر به شیخ الرئیس داده است. متن زیر را بخوانید:
شیخ الرئیس ابوعلی سینا در نامه ای که برای ابوسعید ابی الخیر نوشت پرسید: چه لزومی دارد که مردم در مسجد اجتماع کنند و نماز را به جماعت برگزار نمایند، با این که خداوند از رگ گردن به انسان نزدیکتر است، هر جا که باشی اگر رابطه ات را با خدا برقرار کنی نتیجه خواهی گرفت؟ ابوسعید پاسخ نامه ی بوعلی سینا را نوشت و در آن چنین مثال زد: اگر چندین چراغ در یک جا روشن باشد و یکی از آنها خاموش شود، چراغ های دیگر روشن است و آن مکان تاریک نیست. ولی اگر هر یک از چراغ ها در یک اتاق در بسته روشن باشد همین که یکی از آنها خاموش شود آن اتاق در تاریکی فرو می رود.
ولی اگر نماز را به جماعت برگزار کنند، شاید خداوند به خاطر حضور افرادی پاک و شایسته که همچون چراغهای فروزان و وسیله ی نزول رحمت پروردگارند این دسته را نیز مشمول فیوضات و برکات خود قرار دهد.
انسانها نیز همین گونه اند. بعضی از آنان گنه کارند و اگر در خانه به تنهایی نماز بخوانند، مانند همان چراغ و لامپ خاموشند که نوری ندارد و نمازِ این دسته نیز تأثیر و فایده ی کمی دارد، بنابر این شاید از رحمت و برکات نور الهی نیز محروم بمانند، ولی اگر همین دسته در مسجد باشند و نماز را به جماعت برگزار کنند، شاید خداوند به خاطر حضور افرادی پاک و شایسته که همچون چراغهای فروزان و وسیله ی نزول رحمت پروردگارند این دسته را نیز مشمول فیوضات و برکات خود قرار دهد.1
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله - :صلاة الرجل فى جماعة خیر من صلاته فى بیته اربعین سنة …
نماز خواندن انسان در جماعت بهتر است از نمازى که چهل سال در خانه خوانده شود …. 2
1- برآورده شدن خواسته ها:
حضرت عبدالعظیم حسنی از امام حسن عسکری(ع) روایت می کند که فرمودند: "خداوند متعال با حضرت موسی تکلم کرد، حضرت موسی فرمود:خدای من. کسی که نمازها را در وقتش به جای آورد چه پاداشی دارد؟ خداوند فرمود:حاجت و درخواستش را به او عطا می کنم و بهشتم را برایش مباح می گردانم."1 حضرت حجةالاسلام والمسلمین هاشمی نژاد فرمودند: پیرمردی مسن، ماه مبارک رمضان به مسجد لاله زار می آمد. خیلی آدم موفقی بود، همیشه قبل از اذان داخل مسجد بود. به او گفتم: حاج آقا. شما خیلی موفقید، من هر روز که به مسجد می آیم می بینم شما زودتر از ما آمده اید جا بگیرید، او گفت: نه آقا، من هرچه دارم از نماز اول وقت دارم و بعد گفت: من در نوجوانی به مشهد رفتم.
مرحوم حاج شیخ حسن علی نخودکی را پیدا کردم و گفتم: من سه حاجت مهم دارم، دلم می خواهد هر سه تا را خدا در جوانی به من بدهد، یک چیزی یادم بدهید؟ ایشان فرمودند: چی می خواهی؟ گفتم: یکی دلم می خواهد در جوانی به حج مشرف شوم، چون حج در جوانی لذت دیگری دارد. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. گفتم: دومین حاجتم این است که دلم می خواهد یک همسر خوب خدا به من عنایت کند. فرمودند: نماز اول وقت به جماعت بخوان. و حاجت سومم این است که خدا یک کسب آبرومندی به من عنایت فرماید.
فرمودند:نماز اول وقت به جماعت بخوان. این عملی را که ایشان فرمودند من شروع کردم و در فاصله سه سال هم به حج مشرف شدم، هم زن مؤمنه و صالحه خدا به من داد و هم کسب با آبرو به من عنایت کرد.2
2- برطرف شدن گرفتاری و ناراحتی:
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:"بنده ای نیست که به وقت های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می کنم: برطرف شدن گرفتاری ها و ناراحتی ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش."3
3 - ورود به بهشت و دوری از جهنم:
امام محمد باقر(ع) می فرمایند:"هر کس نماز واجب را در حالی که عارف به حق آن است در وقتش بخواند، به گونه ای که چیزی دیگر را بر آن ترجیح ندهد، خداوند برای وی برائت از جهنم می نویسد که او را عذاب نکند، و کسی که درغیر وقتش به جا آورد در حالی که چیزی دیگر را بر آن ترجیح دهد، خداوند می تواند او را ببخشد یا عذابش کند.4
4- در امان بودن از بلاهای آسمانی:
قطب راوندی گوید: پیامبر خدا(ص) فرمود:هنگامی که خداوند از آسمان آفتی بفرستد، سه گروه از آن، در امان می مانند: حاملان قرآن، رعایت کنندگان خورشید یعنی کسانی که وقت های نماز را محافظت می کنند و کسانی که مساجد را آباد می نمایند."5
5- خشنودی خداوند:
امام صادق(ع) می فرمایند: اول وقت، خشنودی خداست و آخر آن، عفو خداست، و عفو نمی باشد مگر از جهت گناه."6 و در مقابل، تأخیر نماز موجب خشم خداست چرا که پیامبر اکرم(ص) به حضرت علی(ع) فرمودند: "نماز را با وضوی کامل و شاداب در وقتش به جای آور که تأخیر انداختن نماز بدون جهت، باعث غضب پروردگار است."7
ترجیح نماز بر امتحان
آقا سید محسن جَبَل عامِلی از علمای بزرگ شیعه است، نوادهی برادر مرحوم آقا سید جواد، صاحب مفتاح الکرامة است. ایشان در دمشق مدرسهای تأسیس کردهاند که دانشآموزان شیعه در آن مدرسه تحت نظر آن جناب تحصیل میکنند حاج سید احمد مصطفوی که یکی از تُجار قم است، گفت من از خود سید محسن اَمین شنیدم که میگفت یکی از تربیت یافتگان مدرسهی ما برای تحصیل علم به آمریکا مسافرت کرد از آنجا نامهای برای من نوشت به این مضمون که: چند روز پیش شاگردان مدرسهی ما را امتحان میکردند من هم برای امتحان رفتم.
مدتی نشستم تا نوبت به من رسید، بسیار طول کشید تا اینکه وقت دیر شد، دیدم اگر بنشینم نمازم فوت میشود، از جا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم، آنهایی که در آنجا بودند پرسیدند کجا میروی؟ چیزی نمانده که نوبت تو برسد. گفتم من یک تکلیف دینی دارم وقتش میگذرد. گفتند امتحان هم وقتش میگذرد، اگر این جلسه برگزار شد، دیگر جلسهای تشکیل نخواهند داد و برای خاطر تو هرگز هیئت ممتحنه جلسهی خصوصی تشکیل نمیدهند. گفتم هر چه بادا باد. من از تکلیف دینی خود صرف نظر نمیکنم. بالأخره رفتم.
از قضاء هیئت ممتحنه متوجه شده بودند که من به اندازهی اداء یک وظیفهی دینی غیبت نمودهام انصاف داده، اظهار کرده بودند که چون این شخص در وظیفهی خود جِدّی است، روا نیست که او را مُعطّل بگذاریم. برای قدردانی از اینکه عمل به وظیفه نموده باید جلسهای خصوصی برایش تشکیل دهیم. این بود که جلسهی دیگری تشکیل دادند، من حاضر شدم و امتحان دادم. آقای سید محسن امین پس از نقل داستان فرمود من در مدرسه چنین شاگردانی تربیت کردهام که اگر به دریا بیفتند دامنشان تَر نمیشود.1
ثمره ی کم حرف زدن
یک از فضلاء از مرحوم علامه طباطبایی سؤال کرد: چه کنم در نماز حضور قلب داشته باشم؟
مرحوم علامه در پاسخ فرمودند: کم حرف بزن.
پس اگر انسان بخواهد حواسش تمرکز یابد و دلش تنها متوجه خدا و محبوبش باشد، باید کم حرف بزند، وقتی زیاد حرف میزند توجهاش به این سو و آن سو جلب میگردد و پراکنده خاطر گشته، نمیتواند توجهاش را متمرکز سازد . پس دوستان خدا سکوت ملازمند، چرا که دلشان پیوسته متوجه اوست و اگر بخواهند حرف بزنند توجه شان پراکنده میگردد.2
دو رکعت نماز برای خدا
روزی دو شتر بزرگ و چاق برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هدیه آوردند.حضرت به اصحاب خود فرمود: آیا کسی هست در میان شما که دو رکعت نماز بخواند و در قیام و رکوع و سجود و وضو و خشوع اهتمام به امور دنیا نداشته و در قلب او فکر دنیا نبوده باشد تا من یکی از این دو شتر را به او بدهم؟ کسی جواب نگفت. سه مرتبه این جمله را فرمود. کسی جواب او را نداد مگر علی بن ابیطالب (علیه السلام) برخاست و عرض کرد یا رسول الله من میخوانم و از اول نماز تا آخر چیزی از دنیا به خاطرم راه نداده فکر دنیا را نمیکنم.
رسول خدا: بخوان. علی نماز را خوانده و تمام کرد. جبرئیل نازل شد و عرض کرد یا رسول الله یکی از دو شتر را به علی بده.
رسول خدا: من با علی شرط کرده بودم چیزی از دنیا به قلبش راه ندهد ولی علی در سلام نماز به خاطرش آورد من کدام یکی را بگیرم بزرگش را یا چاقش را.
جبرئیل: یا محمد خداوند میفرماید که علی فکر میکرد بزرگ را بگیرم یا چاق را گرفته قربانی کنم و در راه خدا صدقه بدهم و این فکر علی در سلام نماز برای خدا بود، نه برای دنیا. رسول خدا یک شتر از آن دو شتر را به علی (علیه السلام) داد.3
ابو حمزه ثمالی از یکی از امامین همامین ، امام محمّد باقر یا امام جعفر صادق عیهما السّلام ، روایت کرده است که : امیرالمؤ منین علیه السّلام روزی خطاب به اصحاب خود فرمود: کدامیک از آیات کلام اللّه مجید نزد شما امیدوار کننده ترین آیات است ؟
بعضی گفتند آیه : «إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاء وَمَن یُشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِیمًا»( النساء آیه 48) همانا خداوند مشرک را نمی آمرزد و می آمرزد پایین تر از شرک را برای کسی که بخواهد... حضرت فرمود: نیکو آیه ای است ، اما امیدوار کننده ترین آیات برای غفران و آمرزش معاصی نیست .
عده ای دیگر گفتند آیه : «وَمَن یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَّحِیمًا »(النساء 110 ).
و کسی که به کاری زشت بپردازد یا ستم بر خویشتن کند و سپس از خدا آمرزش خواهد، بیابد خداوند را آمرزنده مهربان .
حضرت فرمود: نیکو آیه ای است ، امّا آیه مورد نظر نیست .
بعضی دیگر گفتند آیه «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»( الزمر 53)
بگو ای بندگانم که با گناه به نفس خود اسراف می ورزید. از رحمت خدا ماءیوس نباشید، چون خداوند جمیع گناهان را می آمرزد.... حضرت فرمود: نیکو آیه ای است ، امّا آیه مورد نظر نیست .
بعضی دیگر گفتند آیه : «وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ یَعْلَمُونَ»( آل عمران 135)
تقواپیشگان آنهایند که هر گاه کار ناشایستی از ایشان سر زند یا ظلمی به خویش کنند، خدا را به یاد آورند و از گناه خود استغفار نمایند... حضرت فرمود: نیکو آیه ای است، اما آیه مورد نظر نیست. آیا آیه دیگری نمی دانید که به نظر شما امیدوار کننده ترین آیات قرآن باشد؟
اصحاب عرض کردند: نه امیرالمؤ منین، به خدا سوگند چیزی در نزد ما نیست که بخوانیم.
امام فرمود: از حبیبم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود: امیدوار کننده ترین آیه در قرآن این آیه شریفه است : «وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّـیِّئَاتِ ذَلِکَ ذِکْرَى لِلذَّاکِرِینَ»(هود 114 ) و بپای دار نماز را هر دو سر روز و پاره هایی از شب ... سپس پیامبر ـصلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: یا علی ، به خدایی که مرا بشیر و نذیر قرار داد و مبعوث به رسالت گردانید، اگر یکی از شما به وضو قیام کند، گناهان و معاصی او از اعضای بدنش فرو می ریزد تا وقتی که با صورت و قلب خود متوجّه قبله شود، از قبله و نمازش بر نگردد مگر آنکه جمیع گناهان او بریزد و هیچ گناهی بر صحیفه عملش باقی نماند همچون روزی که از مادر متولد شده باشد و هرگاه ما بین دو نماز گناهی از او صادر شده باشد با خواندن نماز آمرزیده شود و از گناهان پاک گردد.
آیات 9 تا 11 سوره جمعه، پیرامون یکى از مهمترین وظایف اسلامى که در تقویت پایههاى ایمان تاثیر فوقالعاده دارد، و از یک نظر هدف اصلى سوره را تشکیل مىدهد؛ یعنى نماز جمعه و بعضى از احکام آن سخن میگوید.
نخست همه مسلمانان را مخاطب قرار داده مىفرماید: اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که براى نماز روز جمعه اذان گفته مىشود به سوى ذکر خدا(خطبه و نماز) بشتابید و خرید و فروش را رها کنید، این براى شما بهتر است اگر مىدانستید.
«نودى» صیغه مجهول نادی از با مفاعله می باشد از ماده «نداء» به معنى بانگ برآوردن است، و در اینجا به معنى اذان است، زیرا در اسلام ندایى براى نماز جز اذان نداریم به استثناء برخی نمازها مانند نماز عیدین و نماز میت . به این ترتیب هنگامى که صداى اذان نماز جمعه بلند مىشود، مردم موظفند کسب و کار را رها کرده، به سوى نماز که مهمترین یاد خدا است بشتابند.
اما این که چرا روز "جمعه" را به این نام نامیدهاند؟ به خاطر اجتماع مردم در این روز براى نماز است .
منظور از "ذکر الله" در آیات سوره سوره، در درجه اول نماز است، ولى مىدانیم که خطبههاى نماز جمعه هم که آمیخته با ذکر خدا است، در حقیقت بخشى از نماز جمعه است، بنابراین باید براى شرکت در آن نیز تسریع کرد.
تعبیر به "قائما" در آیات سوره جمعه، نشان مىدهد که پیامبر(صلى الله علیه و آله) ایستاده، خطبه نماز جمعه را مىخواند، چنانکه در حدیثى از "جابر بن سمره" نقل شده که مىگوید: "هرگز رسول خدا(صلى الله علیه و آله) را در حال خطبه، نشسته ندیدم و هر کس بگوید نشسته خطبه مىخواند، تکذیبش کنید."
در تفسیر"درالمنثور" آمده است که اولین کسى که نشسته، خطبه نماز جمعه را خواند، معاویه بود!
در بعضى از روایات اسلامى آمده است که مسلمانان مدینه، پیش از آن که پیامبر(صلى الله علیه و آله) هجرت کند، با یکدیگر صحبت کردند و گفتند: یهود در یک روز هفته اجتماع مىکنند(روز شنبه) و نصارى نیز روزى براى اجتماع دارند(یکشنبه) خوب است ما هم روزى قرار دهیم و در آن روز جمع شویم و ذکر خدا گوییم و شکر او را بجا آوریم، آنها روز قبل از شنبه را که در آن زمان "یوم العروبه" نامیده مىشد، براى این هدف برگزیدند، و به سراغ "اسعد بن زراره"، یکى از بزرگان مدینه رفتند، او نماز را به صورت جماعت با آنها بجا آورد و به آنها اندرز داد و آن روز، روز جمعه نامیده شد، زیرا روز اجتماع مسلمین بود.
"اسعد" دستور داد گوسفندى را ذبح کردند و نهار و شام، همگى از همان یک گوسفند بود، چرا که تعداد مسلمانان در آن روز، بسیار کم بود ... و این نخستین جمعهاى بود که در اسلام تشکیل شد.
اما اولین جمعهاى که رسول خدا(صلى الله علیه و آله) با اصحابش تشکیل دادند، هنگامى بود که به مدینه هجرت کرد، وارد مدینه شد، و آن روز، روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول هنگام ظهر بود، حضرت، چهار روز در "قبا" ماندند و مسجد قبا را بنیان نهادند، سپس روز جمعه به سوى مدینه حرکت کرد (فاصله میان قبا و مدینه بسیار کم است و امروز قبا یکى از محلههاى داخل مدینه است) و به هنگام نماز جمعه به محله "بنى سالم" رسید، و مراسم نماز جمعه را در آنجا برپا داشت، و این اولین جمعهاى بود که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) در اسلام بجا آورد، خطبهاى هم در این نماز جمعه خواند که اولین خطبه حضرت در مدینه بود.
وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ
در زندگی از صبر و نماز کمک گیرید هر چند نماز کار مشکلی است مگر برای فروتنها. « بقره ، 45»
استعانت از دو نیرو صبر و نماز
ـ برای پیشرفت و پیروزی بر مشکلات دو پایه اساسی لازم است، که یکی در درون وجود میبایست باشد و آن ورزیدگی خاصّ انسان است،و دیگری تکیهگاه نیرومندی که هر آن از آن مدد گرفته شود و خیلی روشن است که هنگام بروز سختیها انسان احتیاج به نیروی بیشتری دارد و باید با اتکاء به نیروی بزرگتر و مبدء لایزالی خود را تقویت کند تا به کمک او قادر به حل مشکلات باشد.
ـ در این آیه همان طور که مشاهده میشود به این دو اصل اساسی اشاره شده که میبایست از این دو نیرو استعانت جست.
یکی (صبر) که در روایات فراوانی از آن تعبیر به (روزه) شده که در پرتو آن ورزیدگی مخصوص و چیرگی بر خواستههای درون به وجود میآید و دیگری نماز که وسیله ارتباط انسان با خدا است که در هر آن از او مدد بگیرد. در حقیقت نماز وسیله ارتباطی، با آن تکیهگاه نیرومند میباشد.
استعانت از نماز و صبر برای چه کسانی ممکن است؟
ـ استعانت از نماز و صبر برای پیروزی بر خواستهها و امیال و شهوات، برای کسانی ممکن است که از پروردگار میترسند و میدانند بازاء از دست دادن مقامهای ظاهری مقامی بالاتر در انتظار آنان است، آنها که میدانند پس از مرگ به لقای پروردگار بزرگ میرسند و از نعمتهای بیپایان او بهرهمند میگردند پیروزی بر امیال و خواستهها با تکیه بر نماز و صبر برای آنها آسان میباشد ولی بر کسانی که چنین عقیدهای ندارند، بسیار سخت و مشکل خواهد بود.[1]
ـ استعانت یعنی، مدد جستن و آن در جایی است که انسان به تنهایی نتواند از عهده مشکلات و حوادث برآید، و چون در واقع مددکاری جز خدا نیست.
ـ بنابراین مدد و کمک در برابر مشکلات عبارت است از ثبات و مقاومت و اتصال و توجّه به ذات قدس پروردگار، و این همان، صبر و نماز است.
ـ و در حقیقت این دو بهترین وسیله برای این موضوعند، زیرا صبر و شکیبایی هر مشکل عظیمی را کوچک میسازد، و توجّه به خدا و پناه بردن به او روح ایمان را در انسان بیدار میکند و او را متوجّه میسازد که تکیهگاهی دارد بس مستحکم و وسیلهای دارد ناگسستنی.
از نماز و صبر کمک بگیرید
ـ کسانی که این خطاب را متوجّه یهود میدانند میگویند عشق به مقام نمیگذاشت که علماء یهود اسلام آورند زیرا میترسیدند با قبول اسلام و پیروی از پیامبر اکرم ریاست و آقایی را از دست بدهند، خداوند آنان را امر میکند که برای وفاء به عهدی که در کتاب تورات با شما بستم درباره اطاعت و پیروی از من و ترک گناهان و معاصی و تسلیم در مقابل فرمان و قبول فرستادهام محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: در همه این امور از صبر و نماز کمک بگیرید یعنی صبر بر زندگی مختصری که ناچارید برای تأمین آن از مردم پول بگیرید.
ـ در نماز عباراتی خوانده میشود که انسان را متوجّه جهان معنوی کرده و از خودخواهی و دنیا پرستی باز میدارد همان طور که قرآن میفرماید: نماز انسان را از زشتیها باز میدارد.